پرسش . دلائل معاد جسمانی کدامند؟
پاسخ: ۱. عقل: در رابطه با معاد جسمانی، دلیل عمده و قابل توجه از طریق نقل به ویژه قرآن کریم ارائه میشود؛ ولی به هر حال از لحاظ عقلی نیز دلیل محکمی نمیتوان بر عدم آن اقامه کرد. علاوه بر آن با توجه به اینکه معاد در صورتی معنای کامل خواهد داشت که انسان با تمام هویت خود برگردد. اما اگر تنها یک بعد از وجود انسان برگردد، اطلاق نظر معاد، خالی از مسامحه نخواهد بود. بنابراین از لفظ معاد و مفهوم آن میتوان استفاده کرد که معاد باید جسمانی و روحانی با هم باشد.
نکته دیگری که در اینجا قابل توجه است اینکه انسان در دنیا هم با جسم خود اعمالی را انجام داده است هم با روح و طبعا باید هم پاداش و جزای جسمانی داشته باشد و هم روحانی و مقتضای عدالت کامل همین است که هر بعدی به همان میزان که در ارتکاب عمل شرکت داشته است در جزا و پاداش نیز شریک باشد. هر چند که به هر حال عذاب و لذت مربوط به روح است، ولی جسم به همان مقدار که به عنوان سبب و وسیله شرکت داشته باید در الم و ثواب نیز شرکت داشته باشد.
نکته سوم اینکه معاد کامل و لذت و ثواب کامل از سویی و الم و عذاب کامل از سوی دیگر اقتضا میکند که جسم و روح هر دو برگردد. به عبارت دیگر مقتضای برهان حکمت و برهان رحمت این است که در آخرین ثواب و عقاب به حد کمال برسد و بدیهی است که ثواب و عقاب مادی و معنوی، کاملتر از ثواب و عقاب معنوی تنها است.
بسیاری از رنجها و لذتها بدون جسم تحقق نمیپذیرد؛ یعنی جسم سبب و وسیلهای برای دریافت گروه زیادی از خوشیها و ناخوشیهاست؛ هر چند سرانجام، این روح است که آنها را درک میکند و با کنار رفتن جسم، تمام این خوشیها و ناخوشیها منتفی خواهد شد. بدین ترتیب تعداد زیادی از ثوابها و نعماتی که بعضی از مومنین به خاطر آنها اعمال و تکالیف سختی انجام میدهند و یا بسیاری از گناهان و نافرمانیها را ترک میکنند، از لیست ثوابهای اخروی حذف میشود و در نتیجه اینان زحمت بیاجر میکشند و این در حالی است که اکثر انسانهای مومن به انگیزه همین بهرههای اخروی و با همین بینش و ایمان تکالیف خود را انجام دادهاند.
حاصل آنکه «روح» و «جسم» با هم رابطه تنگاتنگ و نزدیکی دارد به طوری که حالات یکی در دیگری منعکس میشود و ناراحتیهای یکی در دیگری تاثیر میگذارد و برعکس. این دو با هم نشو و نما میکنند و مکمل یکدیگرند. با مرگ موقتا رابطه آنها قطع میشود و در قیامت دوباره پیوند بین آنها برقرار میشود. بنابر آنچه گذشت، نه تنها مفهوم معاد فقط در صورتی تمام است که معاد جسمانی و روحانی باشد، بلکه مقتضای عدالت و حکمت نیز چنین است و این مطلب از سه نکته مذکور به دست می آید. البته نکات دیگری نیز مطابق ملا حظات عقلانی وجود دارد که در بحث دلائل نقلی و در بررسی آیات کریمه قرآن به آنها اشاره میشود.
۲. نقل: در رابطه با معاد جسمانی چنانکه گذشت معاد جسمانی از ضروریات دین مقدس اسلام و مورد قبول همه صاحبان ادیان الهی است. هم آیات فراوان قرآن بر این مطلب دلالت دارد ـ که به هیچ وجه قابل تأویل و توجیه نیست بلکه این مطلب صراحت کامل دارد ـ و هم روایات متواتر.
آیات قرآن را در زمینه معاد جسمانی میتوان به چند دسته تقسیم کرد: ( پیام قرآن، ج ۵ ، صفحه ۳۰۷ به بعد.)
الف. آیاتی که نعمتهای مادی و لذات جسمانی را مطرح میکند. در این بخش از آیات، نعمتها و لذتهایی از بهشت مورد توجه قرار میگیرد که ضرورتا باید عضوی از اعضای جسمانی انسان برای دریافت آن نعمت، واسطه قرار گیرد. مانند آیاتی که سخن از طعامها و شیرینیها و پوشیدنیها و همسران و منزلهای بهشتی میگوید. روشن است که ادراک این نعمتها و بهرهوری از این لذتها بدون واسطه اعضای مادی ممکن نیست. تعداد و صراحت آیات نیز بیشتر از آن است که بتوان تأویل و توجیه نمود و اصولا اگر آیات اینگونه تأویل شود، دیگر هیچ حجیتی برای ظواهر الفاظ قرآن باقی نمیماند. اینک به عنوان نمونه به گروهی از آیات اشاره میشود:
« هذَا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَهً لَهُمُ الْأَبْوَابُ مُتَّکِئِینَ فِیهَا یَدْعُونَ فِیهَا بِفَاکِهَهٍ کَثِیرَهٍ وَشَرَابٍ وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ هذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ إِنَّ هذَا لَرِزْقُنَا مَالَهُ مِن نَّفَادٍ» (ص: ۴۹ تا ۵۴ ) «این یادآوری است و به درستی که برای متقین بازگشت خوبی است. بهشتهای جاودانه که درهای آنها به رویشان گشوده است، در آنها تکیه میکنند و در آنها میوههای فراوان و آشامیدنی زیاد را میخواهند (برایشان وجود دارد) و نزد آنان زنان خمار چشم هم سن وجود دارد. این است آنچه برای روز حساب به شما وعده داده شده است. تحقیقا این روزی ما است که تمام شدنی نیست.» در جای دیگر میفرماید: «إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّهِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلاَلٍ عَلَی الْأَرَائِکِ مُتَّکِئُونَ لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَهٌ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ» (یس: ۵۵ تا ۵۷ ) «به درستی که اهل بهشت آن روز مشغول شادی هستند. آنان و همسرانشان در سایهها بر سریرها تکیه کردهاند. برای ایشان میوهها و هر آنچه بخواهند هست.» و باز قرآن میفرماید: «فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَقَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ عَلَی سُرُرٍ مَوْضُونَهٍ مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ بِأَکْوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَکَأْسٍ مِن مَعِینٍ لاَ یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلاَ یُنزِفُونَ وَفَاکِهَهٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ وَحُورٌ عِینٌ کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤ الْمَکْنُونِ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ لاَ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً وَلاَ تَأْثِیماً إِلاَّ قِیلاً سَلاَماً سَلاَماً» (واقعه: ۱۲ تا ۲۶) «و پیشی گرفتگان، سبقت گرفتهاند. اینان مقربان هستند در باغهای پرنعمت. گروهی از پیشینیان و اندکی از آخرین. بر سریرهای بافته شده از طلا و جواهر در حالیکه روبروی هم بر آنها تکیه کردهاند. نوجوانان جاویدان در اطراف آنها میگردند. با قدح و ابریقها و جامی از شراب معین در دست. این شرابها برایشان درد سر ایجاد نمیکند و آنان را بیخود نمیکند. و میوه از هر نوع که برگزینند. و گوشت پرنده از آنچه اشتها داشته باشند. و حوران زیبا چشم، که همانند مروارید در پرده نگهداشته شده هستند. تمام اینها پاداش آنچه انجام میدادهاند میباشد. در بهشت نه سخن لغوی میشنوند و نه کار بد و گناهی میبینند. تنها قول سلام، سلام را میشنوند.»
در جای دیگر میفرماید: «إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُوراً عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً … وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّهً وَحَرِیراً مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَی الْأَرَائِکِ لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَلاَ زَمْهَرِیراً وَدَانِیَهً عَلَیْهِمْ ظِلاَلُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلاً وَیُطَافُ عَلَیْهِم بِآنِیَهٍ مِن فِضَّهٍ وَأَکْوَابٍ کَانَتْ قَوَارِیرَا قَوَارِیرَا مِن فِضَّهٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِیراً وَیُسْقَوْنَ فِیهَا کَأْساً کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلاً عَیْناً فِیهَا تُسَمَّی سَلْسَبِیلاً وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنثُوراً وَإِذَا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نِعِیماً وَمُلْکاً کَبِیراً عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّهٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً إِنَّ هذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاءً وَکَانَ سَعْیُکُم مَشْکُوراً» (انسان: ۵ و ۶ ؛ ۱۲ ـ ۲۲) «به درستی که نیکان از جامی مینوشند که امتزاج آن با کافور بهشت است. چشمهای که بندگان خدا از آن میآشامند که آن راجاری میکنند، جاریکردنی… . و (خداوند) به سبب صبر آنان پاداششان را بهشت و حریر عنایت فرمود. بر سریرها در بهشت تکیه میزنند و در آنجا نه آفتابی میبینند و نه سرمایی و سایههای آنها برایشان نزدیک است و چیدن میوهها و یا خوشههای آن رام است، رام شدنی؛ و برایشان ظرفهایی از نقره و قدحهای از آبگینههای بلورین به گردش درآورده میشود. از آنان به وسیله ظروف نقرهای و جامهای بلورین پذیرایی میشود. آبگینههایی از نقره که در اندازههای لازم ایجاد شدهاند. و به آنان در آنجا جامی نوشانده میشود که با زنجبیل آمیخته شده است. در آنجا چشمهای به نام سلسبیل روان است، و نوجوانانی در اطراف آنان گردش میکنند که چون آنها را ببینی همانند مرواریدهای به رشته کشیده میپنداریشان. و هنگامیکه آنجا را ببینی، نعمت تازه و پادشاهی بزرگی را خواهی دید؛ بالاپوش آنان جامه های دیبای نازک سبز و استبرق است و به دستبندهایی از نقره آراسته شدهاند. و پروردگارشان به آنان شراب طهور میآشاماند. تحقیقا این برای شما پاداشی پسندیده است و تلاش شما ستوده است.»
آیات در این زمینه بسیار زیاد است؛ نگاه کنید به: رحمان: ۴۶ تا ۷۶ و غاشیه: ۸ تا ۱۶ و نبأ: ۳۱ تا ۳۶ و مطففین: ۲۲ تا ۲۸ و الحاقه: ۱۹ تا ۲۴ و… .
روشن است که سخن گفتن از انواع میوهها و گوشت پرندگان و شرابهای گوناگون و تختهای مرصع و همسران بی مانند و خدمتگزاران بهشتی و سایههای مذکور و باغها و نهرها و… در صورتی روا است که انسان دارای ابعاد جسمانی باشد تا امکان بهره بردن از این نعمتها را داشته باشد. چون روح مجرد به لحم طیر و شراب طهور و… نیازمند نیست و برایش فایدهای نیز ندارد و چنانکه گذشت توجیه و تأویل این همه آیات صریح نیز خلاف عقل و منطق و سیره عقلا و ضرورت شرع مقدس است.
ب. آیاتی که سخن از عذابهای مادی و آلام جسمانی میگوید: این بخش از آیات عقابها و مجازات هایی را مطرح میفرماید که بدون وجود ابعاد جسمانی امکان پذیر نیست و چون این بحث مشابه آیات بخش اول است از شرح و توضیح آن خودداری میشود؛ تنها چند آیه به عنوان نمونه نقل میشود. قرآن میفرماید: «وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ وَظِلٍّ مِن یَحْمُومٍ لاَ بَارِدٍ وَلاَ کَرِیمٍ» (واقعه: ۴۱ تا ۴۴) «و اصحاب شمال، چگونه اصحاب شمالی؟ آنان در میان بادهای کشنده و آب سوزان هستند، و در سایه دودهای گرم (و آتشزا) که نه خنک است و نه مفید.» در جای دیگر میفرماید: «یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ … » (توبه: ۳۵) «در آن روز آنها (جمع آوری کنندگان طلا و نقره و پنهان کنندگان آن) را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ میکنند.» و باز میفرماید: «مَثَلُ الْجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ لِلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّیً وَلَهُمْ فِیهَا مِن کُلِّ الَّثمَرَاتِ وَمَغْفِرَهٌ مِن رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ» (محمد: ۱۵) «مثل بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است چنین است که در آنها نهرهایی از آب غیر متغیر و نهرهایی از شیری که طعم آن تغییر میکند، و نهرهایی از خمری که برای کسانیکه می آشامند لذتبخش است، و نهرهایی از عسل بی غش، وجود دارد و برای آنها از همه میوه هاست و همچنین آمرزش از سوی پروردگارشان. همانند کسانی که همیشه در آتش دوزخند و از آب جوشان آن نوشانده میشوند که امعاء (روده های) آنها را پاره میکند. (بدیهی است که این دوگروه ـ متقین و کفار ـ یکسان نیستند).
در جای دیگر میفرماید: « تَصْلَی نَاراً حَامِیَهً تُسْقَی مِنْ عَیْنٍ آنِیَهٍ لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلاَّ مِن ضَرِیعٍ لاَ یُسْمِنُ وَلاَ یُغْنِی مِن جُوعٍ» (غاشیه: ۴ ـ ۷) «در آتش سوزان داخل میشوند، از چشمههای جوشان (که به آخرین حد گرمی رسیده است) به آنان مینوشانند. برایشان خوراکی مگر از خار خشک تلخ و بدبو وجود ندارد. که این غذا نه فربه میکند و نه گرسنگی را فرونشاند. در جای دیگر آمده است: «إِنَّ شَجَرَهَ الزَّقُّومِ طَعَامُ الْأَثِیمِ کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ کَغَلْیِ الْحَمِیمِ» (دخان: ۴۳ ـ ۴۶) «به درستی که درخت زقوم، خوراک گناهکار است. همچون فلز گداخته در شکمها میجوشد. همانند جوشیدن آب گرم.»
نتیجه اینکه نه تنها مومنین غذاها و تنعماتی در بهشت دارند که وجود جسم و اعضای بدن را ضروری میکند که کفار و گناهکاران نیز عذابها و آلامی دارند که برای آنها، وجود اندامهای بدن ضروری است. مانند طعامها و شرابهای جهنمی و سوختن پوست یا اندامهای داخلی آنان. این آیات نیز بر جسمانی بودن معاد صراحت دارد. (مانند «ان الذین کفروا بایاتنا سوف نصلیهم نارا کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب ان اللّه کان عزیزا حکیما» نساء: ۵۶ یعنی کسانیکه به آیات ما کافر شدند به زودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هرگاه پوستهای تن آنها (در آن) بریان گردد پوستهای دیگری به جای آن قرار میدهیم تا عذاب را بچشد. خداوند توانا و حکیم است.)
ج. آیاتی که از سخن گفتن و شهادت اعضای بدن در قیامت حکایت دارد: این گروه از آیات، سخن گفتن اعضاء و جوارح انسان را نقل میکند و بیان میدارد در روز قیامت بر دهانها مهر زده میشود و انسان با زبان قادر نیست سخن بگوید و به جای آن دستها و پاها و چشمها و گوشها و پوست ها به سخن میآیند و علیه مجرم شهادت میدهند. روشن است که تا دست و پایی نباشد، سخن گفتن و شهادت دادن آن مفهوم ندارد. علاوه بر این آیات، دسته دیگری از آیات بیانگر کیفیت چهره نیکوکاران و بدکاران میباشد و بر شادابی و خندان بودن چهره نیکان و غبار آلودگی و هراسناکی چهره بدان دلالت دارد. در اینجا بعضی آیات مذکور نقل میشود: « الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» (یس: ۶۵ ) «امروز بر دهان آنها مهر مینهیم، و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان نسبت به آنچه بدست آوردهاند (انجام میدادهاند) شهادت میدهند.» و در جای دیگری میفرماید: «وَیَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَی النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ حَتَّی إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (فصلت: ۱۹ ـ ۲۱) «روزی که دشمنان خدا به سوی آتش محشور میشوند و در آنجا بازداشته میشوند. وقتی به آنجا آمدند، گوشها و چشمها و پوستهایشان علیه آنان نسبت به آنچه انجام میدادند، شهادت میدهند و اینان به پوستهای بدن خود میگویند: چرا علیه ما شهادت دادید؟ پوستها پاسخ میدهند: همان خدایی که هر چیزی را به سخن در آورده ما را گویا کرده است.»
آیات فوق با صراحت بیان میدارد که در قیامت اعضا و جوارح انسان موجودند. آیات دیگری که مبین حضور اعضا و ابعاد جسمانی انسان در قیامت است، آیاتی است که از وجود دست و چهره و نقش آنان سخن میگویند. مانند: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَهٌ ضَاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَهٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَهٌ» (عبس: ۳۸ تا ۴۱) «چهره هایی در آن روز گشاده و نورانی است، خندان و شادان میباشند. و چهره هایی در آن روز غبارآلود است. دود تاریکی آنها را پوشانده است.» (همچنین نگاه کنید به: الحاقه: ۱۹ و ۲۵ و انشقاق: ۷ و ۹ …)
د. آیاتی که به اشکال منکرین معاد پاسخ میدهد. پرسشها و ایرادهای منکرین معاد معمولا به کیفیت و امکان معاد جسمانی بود و اظهار میداشتند: چگونه ممکن است این استخوانهای پوسیده دوباره زنده شود؟ و یا آنکه چگونه ممکن است ما پس از آنکه مردیم و به صورت ذرات خاک در زمین پراکنده شدیم دوباره زنده شویم. قرآن کریم میفرماید: همین استخوانها دوباره حیات پیدا میکنند و ما قادریم نه تنها استخوانها و ذرات شما را دوباره جمع کرده و زنده کنیم، بلکه حتی قادریم خطوط سر انگشت شما را نیز مانند اول منظم کنیم. قرآن کریم در پاسخ اشکال کنندگان نمی فرماید: شما اشتباه میکنید، این استخوان های پوسیده و خاک شده و این ذرات پراکنده نیست که دوباره خلق میشود، بلکه آفرینش دیگری در کار است. قرآن تأکید میکند همین ذرات پراکنده بدن شما و همین استخوان های پوسیده دوباره حیات مییابد. اینک به برخی از این آیات دقت کنید: «وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ» (یس: ۷۸ و ۷۹) «و برای ما مثالی زد در حالی که آفرینش خود را فراموش کرده بود و گفت: چه کسی این استخوانها را زنده میکند، در حالیکه پوسیده است. بگو: همان کس آن را زنده میکند، که برای بار نخست آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است. کلمه «یحییها» صراحت دارد که خداوند همان استخوان مورد بحث را که در دست شخص منکر معاد بود دوباره زنده میکند و این لفظ به تنهایی قادر است معاد جسمانی را در قرآن اثبات کند.» در آیه دیگر میفرماید: «أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَ لَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَی قَادِرِینَ عَلَی أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ» (قیامت: ۳ و ۴) «آیا انسان میپندارد که استخوان های او را جمع نخواهیم کرد. چرا قادریم که حتی خطوط سر انگشتان او را منظم و مرتب کنیم. در این آیات نیز قرآن بر این مطلب صراحت دارد که خداوند استخوانهای پراکنده انسان را دوباره زنده میکند و حتی خطوط سر انگشت ـ که امروز در جرم شناسی جایگاه ویژهای یافته و کاملا مربوط به بدن انسان میباشد و مسئلهای مادی است ـ را دوباره مانند وضع فعلی تنظیم نماید. در آیات دیگری منکرین معاد در جواب سخن پیامبر خدا که به آنان وعده معاد جسمانی میداد با تعجب میپرسیدند: «أَیَعِدُکُمْ أَنَّکُمْ إِذَا مِتُّمْ وَکُنتُمْ تُرَاباً وَعِظَاماً أَنَّکُم مُخْرَجُونَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ» (مؤمنون: ۳۵ و ۳۶) «آیا او به شما وعده میدهد بعد از آن که مردید و خاک و استخوان شدید بار دیگر از قبرها خارج میشوید؟ چه دور است، چه دور است این وعده هایی که به شما داده میشود. و باز قرآن میفرماید: «وَکَانُوا یَقُولُونَ ءَإِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً ءَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ لَمَـجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ» (واقعه: ۴۷ ـ ۵۰ ) «میگفتند: آیا هنگامیکه مردیم و خاک شدیم و استخوان، آیا ما دوباره بر انگیخته میشویم؟ آیا نیاکان نخستین ما نیز محشور میشوند؟ بگو: تحقیقا تمام خلایق اولین و آخرین هنگی در وعده گاه روز معینی جمع میشوند.»
آیات در این زمینه فراوان است و چون بقیه آیات نیز از نظر مفهوم با آیات فوق نسبتا هماهنگی و تطابق دارد، به همین مقدار بسنده میشود.
ه . آیاتی که بیانگر برخاستن از قبرها است. این گروه از آیات حکایت از خارج شدن در قیامت از قبرها و برانگیخته شدن از آنها است و روشن است آنچه در قبرها دفن میشود جسم انسان است نه روح او؛ پس آنچه در قیامت مبعوث میشود جسم انسان نیز میباشد. بنابراین دلالت آیات مذکور نیز بر معاد جسمانی صریح است. در اینجا نمونه هایی از این آیات نقل میشود: «وَأَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لاَّ رَیْبَ فُیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَن فِی الْقُبُورِ» (حج: ۷) «قیامت حتما میآید و شکی در آن نیست. و خداوند کسانی را که در قبرها آرمیده اند بر می انگیزد.» در آیه دیگری میفرماید: «وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَی رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ» (یس: ۵۱ ) «(دوباره) در صور دمیده میشود پس در این هنگام آنها از قبرها به سوی پروردگارشان میشتابند.» در آیه بعدی می فرماید: «قَالُوا یَاوَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ» (یس: ۵۲ ) «میگویند: ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده و پیامبران راست گفتند.» آیات دیگری نیز بر این مضمون دلالت دارد. (نگاه کنید: انفطار: ۴ و عادیات: ۹ و معارج: ۴۳ و قمر: ۷.) علاوه بر آیات مذکور، تمام آیاتی که از محشور شدن از خاک حکایت میکند نیز بر معاد جسمانی دلالت دارد، مانند: «مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَهً أُخْرَی» (طه: ۵۵ ) «شما را از آن (خاک) آفریدیم و در آن باز میگردانیم و بار دیگر نیز شما را از آن بیرون میآوریم.» همچنین نمونه های معاد در مواردی که مرده ها در این دنیا زنده شدند همگی برای اثبات معاد جسمانی است. در داستان حضرت ابراهیم(ع) پرسش حضرت از کیفیت حیات دوباره مردهای بود که جسمش توسط حیوانات دریا و پرندگان خورده میشد. همچنین پرسش عزیر پیامبر از کیفیت معاد جسمانی بود. چنانکه نمونه های موت و حیات در طبیعت که مورد استناد قرآن برای اثبات معاد قرار گرفته است نیز حاکی از معاد جسمانی است. زیرا طبیعت مادی است که در زمستان میمیرد و در بهار دوباره زنده میشود. و قرآن میفرماید: «… کَذلِکَ النُّشُورُ» (فاطر: ۹) «قیامت نیز همانند زنده شدن زمینه ای مرده است.» و یا می فرماید: «… وَأَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَهً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ» (ق: ۱۱) «به وسیله باران زمین مرده را زنده کردیم، زنده شدن مردهها نیز این چنین است.»
بر این مطلب باید افزود که اگر پیامبران سخن از معاد جسمانی نمیفرمودند و تنها بحث معاد روحانی بود با مخالفتهای شدید و سرسختی بیش از حد منکرین مواجه نمیشدند. قرآن میفرماید: « وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلَی رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ أَفْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَم بِهِ جِنَّهٌ … » (سباء: ۷ و ۸ ) «کافران گفتند: آیا شما را به مردی راهنمایی کنیم که خبر میدهد هنگامیکه مرده و خاک شده و کاملا پاره پاره شدید بار دیگر در آفرینش جدیدی خواهید بود (دوباره آفریده میشوید). آیا او بر خدا دروغ بسته است؟ یا به نوعی جنون گرفتار شده است؟!» یعنی پذیرش معاد جسمانی آنچنان برایتان دشوار بوده که آن را نشانه دروغ بستن به خدا، یا از دست دادن عقل میدانستند.