عوامل فردی
رشد و آمادگی
آموزش و یادگیری زمانی اثر بخش خواهد بود که کودک از هر نظر، رشد و آمادگی لازم را داشته باشد. در غیر این صورت عوامل پیرامون کودک میتواند موجب گمراهی یا ترس، فشار روانی، تنبلی، سستی و در نهایت عدم توجه و دقت او شود.
فردی که از نظر جسمی یا از نظر تمایلات و زمینههای عاطفی رشد کافی نکرده است یا فاقد سلامتی کامل باشد و یا در بعد اجتماعی دچار مشکل بوده و قادر نباشد با محیط خود سازگاری اجتماعی به عمل آورد و … نمیتواند در جریان یادگیری حضوری فعال داشته باشد.
بنابراین والدین و مربیان باید هنگام شروع آموزش، آمادگی کودکان را از جنبههای مختلف، مورد توجه قرار دهند. مربی باید در تدریس مواد درسی، میزان آمادگی هر یک از شاگردان را در نظر داشته باشد و تعلیمات خود را متناسب با سطح آمادگی آنها فراهم کند. کودکی ممکن است از لحاظ جسمی برای فرا گرفتن امری آماده باشد ولی از لحاظ عقلانی آمادگی درک مطلبی را نداشته باشد. همچنین ممکن است برای درک مطلبی از نظر ذهنی آمادگی لازم را داشته باشد اما علاقهمند و راغب نسبت به امر مورد نظر نباشد. رشد و آمادگی عقلانی در دروس مختلف نیز تفاوت دارد؛ مثلاً دانشآموزی در درس علوم از آمادگی و رغبت لازم برخوردار باشد اما همین دانشآموز ممکن است در درس ریاضی آمادگی لازم را نداشته و دچار مشکل باشد.
سلامت جسمی و روانی کودک
وضعیت سلامت جسمانی و روانی کودکان نقش بسیار اساسی در آمادگی و رغبت برای یادگیری و انجام تکالیف دارد. از عوامل مؤثر در سلامت جسمی کودک و در نهایت یادگیری او؛ تغذیه مناسب، خواب کافی، بازی و ورزش میباشد.
کودکانی که تغذیه مناسب ندارند، قدرت یادگیری کمتری نسبت به بقیه کودکان دارند و به دلیل کاهش قدرت تفکر نمیتوانند از موقعیتها به خوبی استفاده کنند در نتیجه با افت تحصیلی روبهرو میشوند.
برای مثال دانشآموزی که صبحانه نخورده باشد، پس از گذشت چند ساعت قند خونش پایین میآید و در نتیجه انرژی او برای یادگیری کم میشود، قدرت حل مسائل فکری، مانند ریاضی در او به کاهش مییابد. چنین دانشآموزی معمولاً در اواخر ساعات مدرسه کسل است و حوصله نشستن در کلاس و گوش دادن به درس را ندارد.
بنابراین در فرایند آموزش و یادگیری کودکان یکی از مهمترین شرایط، تغذیه مناسب است. به همین دلیل در برنامههای آموزشی به منظور بهبود تغذیه کودکان و سلامت آنها، آگاهی از نیازهای غذایی دانشآموزان، اصلاح رفتارهای تغذیهای نامطلوب، به کارگیری شیوههای مناسب تغذیه و… الزامی است. همچنین دانشآموزان و والدین آنها باید به نقش و اهمیت تغذیه در یادگیری و درک مطالب و شناخت گروههای مختلف غذایی و ارزش آنها واقف شوند.
خواب کافی و مناسب نیز به یادگیری کودک کمک زیادی میکند؛ لذا والدین لازم است که با کارهایی مانند فراهم کردن شرایط لازم برای استحمام کودک، خواندن کتاب داستان برای او، عادت دادن کودک به زمان مشخص برای خواب، خودداری کردن از دادن غذاهای سنگین به کودک در زمان نزدیک به خواب، تنظیم دما و نور اتاق خواب کودک و… زمان خواب آرامشبخش و یکنواختی برای او ایجاد کنند.
عامل مؤثر دیگر در سلامت جسمی کودک، ورزش و بازی میباشد. این عامل نه تنها به پرورش قوای جسمانی کمک میکند، بلکه در تعالی قوای عقلانی، روحی و روانی نیز تأثیر زیادی دارد. بنابراین بخشی از وظایف والدین و مربیان، فراهم کردن زمینه بازیهای مفید و ورزشهای سالم و پر نشاط برای کودکان میباشد و چه خوب است که خود نیز ساعاتی از وقت خود را صرف بازی و ورزش کردن با آنها قرار دهند.
بازی و ورزش لذت اصلی دوران کودکی است به گونهای که بر میزان نشاط، شادابی و انرژی او میافزاید و تأثیر زیادی بر نکتهسنجی و افزایش سرعت یادگیری او دارد.
همچنین کودک در خلال بازیها به ویژه بازیهای آموزشی به مفاهیم ذهنی جدیدی دست مییابد و مهارتهای بیشتر و بهتری را کسب میکند و با رنگهای مختلف، اشکال گوناگون و جهتهای متفاوت آشنا میشود و تجارب ارزندهای را به دست میآورد. بازی به کودک کمک میکند تا دنیایی را که در آن زندگی میکند بشناسد، بفهمد، کنترل کند و میان واقعیت و تخیل فرق بگذارد. در بازی، کودک نقشهای مختلف را به عهده میگیرد و در مییابد کدام نقش بیشترین لذت را به او میدهد. در عین حال بازی او را قادر میسازد که رضایت بخشترین رابطهها را با دیگران برقرار سازد.
برای یادگیری کودک علاوه بر جسم سالم، باید از سلامت روح و روان نیز برخوردار باشد. چرا که کودکانی که از سلامت روان برخوردار باشند نسبت به کودکانی که دارای اختلال روانی هستند موفقتر میباشند.
دقت و توجه
توجه یا دقت به معنای متمرکز ساختن ذهن و حواس مختلف برای فهمیدن موضوع خاصی است. توجه، مقدمه ادراک، یادگیری و تفکر است. بنابراین زمانی که انسان به مطلبی توجه نکند، قادر به درک و یادگیری آن نخواهد بود؛ چرا که در برخورد با جهان خارج ابتدا ذهن و حواس افراد روی امر خاصی تمرکز پیدا میکند و پس از ادراک موضوع نسبت به آن آگاهی و بصیرت مییابد.
پس انسان با داشتن آمادگی لازم از نظر جسمی، عاطفی و روانی برای انتخاب محرکی خاص، توجه و دقت بهتر و بیشتری را دارا میباشد.
دقت از لحاظ موضوع چهارگونه است:
– دقت حسی: مربوط به زمانی است که محرکهایی همچون صدا، رنگ، مناظر گوناگون و غیره توجه انسان را به خود جلب کند.
– دقت ذهنی: زمانی است که ایده یا مسأله خاصی ذهن را مشغول میکند.
– دقت مستقیم: وقتی است که شخص به موضوعی خاص بنا به دلایل مختلف همچون علاقه، توجه کند.
– دقت غیر مستقیم: این نوع دقت هنگامی است که شخص به موضوعی به لحاظ مجاورت با موضوع مورد علاقهاش دقت و توجه میکند. (۱)
برخی عوامل درونی و برونی در کیفیت و کمیت دقت افراد مؤثرند؛ از جمله عوامل درونی بی دقتی عبارتند از: مشغله ذهنی دانش آموز، اضطراب و نگرانی، گرسنگی و تشنگی، ترس و خشم و شادی، بیماریها، بیعلاقگی به موضوع وفشارهاى روانی و… .
عوامل بیرونی هم که باعث عدم دقت در دانشآموزان میشود، میتواند مواردی همچون سردی و گرمی هوای کلاس، نور شدید و نور ضعیف، صداهای ناهنجار، روشن بودن رسانههای صوتی و تصویری، برخى حوادث و اتفاقات که باعث اختلال روانی در کودک میشود، تکالیف سنگین که باعث عدم تمرکز حواس دانشآموز میگردد، کمبود محبت و نشاط در خانوادها، احساس ناامنی، توقعات بیش از ظرفیت از کودک و… باشد. (۲)
۱- اختلالات یادگیری، غلامعلی افروز، ص۱۵۷-۱۵۸.
۲- ر.ک: اختلالات یادگیری، غلامعلی افروز، ص۱۵۸-۱۶۰.
انگیزه و هدف
انگیزش اسم مصدر از انگیزیدن و به معنای تحریک و ترغیب، تحریص و هیجان آمده است. (۱) و در اصطلاح چیزی است که به رفتار انسان هم جهت و هم شدت میدهد. (۲)
انگیزه عامل بسیار مهم و اغلب مهمترین شرط یادگیری است و مانند نیروی محرکی است که یادگیرنده را در جهت هدف به فعالیت وا میدارد. بنابراین هرچه انگیزه، بیشتر باشد، یادگیرنده در راه رسیدن به هدف تلاش بیشتری خواهد کرد.
برخی از دانشآموزان از لحاظ توانایی و بهره هوشی شباهت فراوانی به هم دارند، اما از لحاظ پیشرفت تحصیلی بسیار با یکدیگر متفاوت هستند؛ این امر بستگی به اشتیاق و انگیزه آنها دارد؛ به این نحو که دانشآموزان با انگیزه، نسبت به فراگیری علم و دانش اشتیاق بیشتری دارند و کنجکاو، سختکوش و جدی هستند و زمان و تلاش بیشتری را برای مطالعه و انجام تکالیف صرف میکنند، در حالیکه دانشآموزان بدون انگیزه رغبتی به تلاش و کوشش ندارند.
لذا نداشتن انگیزه یکی از دلایل اصلی اُفت تحصیلی به شمار میرود و باعث ناامیدی و دلسردی درکودک میشود. بیانگیزگی گاه نیز زمینهساز ایجاد مشکلات روانی و انحرافات اجتماعی میشود. همچنین کاهش انگیزش تحصیلی زیانهای علمی و فرهنگی و اقتصادی را متوجه جامعه و خانواده میکند.
از جمله عوامل بسیار مؤثر در ایجاد و افزایش انگیزه کودکان و دانشآموزان علاقهمندی نسبت به موضوعى است که مىخواهند بیاموزند.
مجموعهای از عوامل مرتبط با یکدیگر بر علاقه و انگیزه دانشآموزان برای یادگیری تأثیر دارند. این مجموعه ممکن است شامل خصوصیات یادگیرنده (عوامل فردی)، ویژگیهای برنامههای درسی به لحاظ کمی و کیفی، ویژگیهای معلمان، شرایط و اوصاف محیط آموزشی، اهداف یادگیرندگان، فعالیتها و تکالیف یادگیری و سایر عوامل محیطی از جمله خانوادگی باشد.
شناسایی این عوامل به تصمیم گیری در مورد انتخاب شیوههای مناسب و بهبود شرایط برای برانگیختن فراگیرندگان در امر یادگیری کمک میکند.
بهبود شرایط یادگیری و افزایش کیفیت روشهای آموزشی میتواند باعث ایجاد علاقه و موفقیت بیشتر در یادگیرندگان شود و این کسب موفقیت، به نوبه خود علاقه و انگیزه نسبت به یادگیری مطالب تازه را افزایش میدهد. در زیر روشها و فنونی معرفی میشود که استفاده از آنها والدین و معلمان را در بالا بردن سطح انگیزش کودکان و دانشآموزان یاری میدهد:
– والدین و مربیان برای یادگیری مطالب و موضوعات درسی باید آنها را به صورت پرسشهای روشن و جالب مطرح کنند.
– مطالب آموزشی را باید از ساده به دشوار ارائه دهند.
– تکالیف ارائه شده نه باید بسیار مشکل باشد و نه ساده، همچنین از ارائه تکالیف یکنواخت باید پرهیز کرد به عبارت دیگر تکالیف باید خاصیت برانگیختگی داشته باشند.
– محرکهای تازه، تعجب برانگیز و پرمعنی سطح برانگیختگی را افزایش میدهند و سبب تحریک حس کنجکاوی یادگیرنده میشوند. معلم میتواند با ارائه مسائل و مطالبی که از این ویژگیها برخوردارند، در یادگیرندگان ایجاد انگیزه کند. در این مورد باید دقت شود که مسائل و مطالب ارائه شده، بیش از حد توانایی دانش آموزان پیچیده نباشند؛ زیرا ممکن است به شکست و ناکامی در آنها منجر گردد.
– بهتر است در زمینه برخی از موضوعات ازجمله تاریخ، ادبیات، دینی و … دانشآموزان را تشویق کنند تا موضوع مورد نظر را به صورت نمایش درآورند. اجرای نمایش در تفهیم مسائل تربیتی و اخلاقی بسیار مفید و مؤثر میباشد.
– از تشویقهای کلامی استفاده کنند. استفاده از اظهاراتی چون خوب، عالی و مرحبا پس از عملکرد درست دانش آموز در افزایش علاقه و انگیزه او بسیار مؤثر است.
تشویق دانشآموز سادهترین و طبیعیترین وسیله است که به سهولت در اختیار معلمان قرار دارد. البته معلم نباید بیشتر از اندازه لازم دانشآموز را مورد ستایش قرار دهد؛ چرا که تشویق بیش از حد باعث از بین رفتن خاصیت تقویت کنندگی آن میشود.
علاوه بر اظهارات شفاهی، تشویقهای کتبی در ورقه امتحانی و دفترچه تکلیف دانشآموزان، بر یادگیری آنان اثر مثبت دارد.
– بازخوردها و پاداشها باید به طور مداوم به منظور جلوگیری از کاهش میزان تلاش دانشآموزان به آنان ارائه شود.
– قدردانی از کار دانش آموز او را به تلاش و کوشش بیشتر و دلبستگی به درس وامیدارد.
– معلم باید از ایجاد رقابت منفی بین دانشآموزان که معمولاً به موفقیت معدودی از آنها و شکست اکثریت آنها منجر میشود، جلوگیری کند؛ برای این منظور معلم میتواند در بحثهای کلاسی، پس از گفتن نام دانشآموزی معین، به طرح سؤال بپردازد، نه اینکه ابتدا سؤال را مطرح کند و بعد از دانشآموزان بخواهد تا هر که میتواند به طور داوطلبانه به سؤال او جواب دهد. چون در این صورت تعداد کمی از دانشآموزان مستعد و قوی کلاس به سؤالهای معلم پاسخ میدهند و تنها آنها مورد تأیید و تقویت قرار خواهند گرفت.
– بهتر است معلم هنگام آموزش مطالب تازه از مثالهای آشنا و هنگام کاربرد مطالب آموخته شده از موقعیتهای تازه استفاده کند. استفاده از موقعیتهای تازه از یکنواختی مطالب و حالت کسل کنندگی آن میکاهد و به علاقه یادگیرنده در استفاده از آنچه آموخته است، میافزاید.
– علاوه بر توضیح و تشریح مطالب به طور کلامی، تا آنجا که ممکن است از روشهای دیگر آموزشی نیز استفاده کنند. بحث گروهی، بازیهای آموزشی، گزارش انفرادی و گروهی به وسیله دانشآموزان، گزارش مطالب دروسی مانند تاریخ به صورت نمایش زنده و هر تدبیری دیگری که دانشآموزان را در فعالیتها شرکت دهد، به مقدار زیاد انگیزه آنها را بالا میبرد. میتوان گفت: کسلکنندهترین روش آموزشی آن است که معلم تمام وقت کلاس را به خود اختصاص دهد و فرصت هیچ گونه فعالیت و اظهار نظری را به یادگیرندگان ندهد.
– معلم باید بلافاصله دانشآموز را از میزان پیشرفت در کارش مطلع کند. آگاهی دانشآموز از نتیجه عملکردش در هر مرحله از آموزش، باعث میشود تا او به تقویت نقاط مثبت و اصلاح نقاط ضعف و منفی خود بپردازد.
– دانشآموزان معمولاً در اثر شکست در درسی نسبت به آن نگرش منفی پیدا میکنند؛ لذا باید به آنها کمک کرد تا با کسب موفقیتی جدید، به تصویری مثبت از توانایی خود دست یابند؛ زیرا یادگیری همراه با موفقیت به ایجاد انگیزه منجر میشود.
– برقراری ارتباط بین مطالب درسی با واقعیات زندگی در ایجاد انگیزه مؤثر میباشد.
– محیط امن برای یادگیری محیطی است که در آن، اشتباه جایزه شمرده و پاسخهای ناتمام نیز پذیرفته میشود. در چنین شرایطی تمام دانش آموزان به اشکال مختلف در فعالیتهای کلاسی شرکت میکنند و دانشآموزان احساس خجالت یا ترس نمیکنند.
– عامل دیگر که در ایجاد انگیزه تأثیر بسزایی دارد، هدف است. هدف به فعالیتهای انسانی جهت و معنی میدهد و کارها و قوای مختلف را هماهنگ میسازد. هدف ارزشمند، فرد را به خواستن و طلب کردن وادار میکند. بنابراین معلمان باید آنچه را که از یادگیرندگان به عنوان هدف آموزشی انتظار دارند در آغاز درس به طور دقیق به آنان بگویند و در آنان نسبت به نتایج یادگیری انتظارات مثبتی ایجاد کنند. (۳)
۱- لغت نامه دهخدا.
۲- کاربرد روانشناسی در آموزشگاه، بدری مقدم، ص۹۹.
۳- مهارتهای آموزشی و پرورشی، حسن شعبانی، ص ۱۶.
تمرین و تکرار
تمرین و تکرار از مهمترین شرایط یادگیری است. برای اینکه تکرار و تمرین در فرایند یادگیری مؤثر واقع شود، بهتر است موارد زیر رعایت شود:
– در تمرین، اصول صحیح یادگیری ابتدایی رعایت شود؛ برای مثال اگر دانشآموزی مهارت تایپ کردن را میآموزد، هنگام تمرین هم باید اصول اولیه تایپ، مثل نگاه کردن به کلیدها، استفاده از ده انگشت و … را مراعات کند.
– تمرین باید متنوع و در فواصل زمانی مناسب انجام گیرد؛ تا کودکان، از ممارست و تکرار مطالب درسی و یا مهارتهایی که آموختهاند خسته نشوند.
– دلیل اصلی تمرین، پیشرفت در کار و کسب مهارت لازم میباشد، بنابراین کودکان و دانشآموزان باید از چگونگی پیشرفت خود آگاه و مطمئن شوند.
– تکرار و تمرین باید کاربردی باشد؛ یعنی دانشآموزان بتوانند آموختههای خود را در زندگی روزمره به گونهای مستقیم و غیر مستقیم به کار بندند، در این صورت اعتماد به نفس آنها در کسب مهارتهای آموزشگاهی افزایش مییابد. (۱)
۱- اختلالات یادگیری، غلامعلی افروز، ص۱۶۳.
میزان و روش مطالعه و تفکر
مطالعه نقش بسیار مهمی در یادگیری انسان دارد و این یادگیری با میل و اراده فرد صورت میگیرد. یادگیرنده در زمینه مورد علاقه و یا مورد نیاز از منابع مختلفی نظیر کتاب، مجله، مقاله و … به کسب اطلاعات میپردازد.
روشن است با مطالعه کم و بدون دقت و توجه، یادگیری عمیق و مؤثر اتفاق نخواهد افتاد. همچنین اصول، روشها و فنون مطالعه نیز در یادگیری تأثیر بسزایی دارد؛ چنانکه برخی از دانشآموزان علیرغم مطالعه زیاد، به دلیل عدم رعایت اصول صحیح مطالعه، دچار افت تحصیلی میشوند.
بسیاری از دانشآموزان تصور میکنند که برای یادگیری مطالب همین که از روی متن چند بار بخوانند، مطالب در حافظه آنها ثبت میشود و در هنگام امتحان دچار فراموشی نمیشوند؛ حال آنکه در اغلب موارد اینگونه نیست.
برخی از دانشآموزان نیز برای یادگیری دروس مختلف از یک نوع روش مطالعه استفاده میکنند؛ در حالیکه هر درسی روش مطالعه خاص خود را دارد؛ برای نمونه نمیتوان ریاضیات و علوم را به یک شیوه مطالعه کرد. به همین منظور والدین و مربیان باید اصول و روشهای صحیح مطالعه دروس مختلف را به کودکان خود یاد دهند؛ چرا که عدم بهکارگیری این اصول موجب پایین آمدن سطح کارایی دانشآموز، کاهش اعتماد به نفس، خستگی و بیرغبتی به مطالعه و در نهایت به افت و شکست تحصیلی منجر میشود.
تفکر نیز در یادگیری نقش اساسی دارد. منظور از تفکر(اندیشیدن) فرایندی است که توسط آن مطالب گذشته که در پرتو مطالعه یاد گرفته شده است، پرورش و سازماندهی میشود. به عبارت دیگر تفکر به معنای ایجاد تغییر در اطلاعات ذخیره شده در حافظه میباشد. (۱) در تدریس نیز وظیفه معلم انتقال اطلاعات به منظور تقویت مفاهیم ذهنی شاگردان برای اندیشیدن و تفکر میباشد؛ چرا که در پرتو تفکر، شناخت و معرفت، بهتر و در نتیجه به عمل و رفتار مطلوب منجر میشود.
۱- روانشناسی پرورشی نوین، روانشناسی یادگیری و آموزش، علی اکبر سیف، ص۳۴۶.
خلاقیت
خلاقیت نوعی تفکر است که هدف آن یافتن راه حلهای جدید، یافتن پاسخهای تازه برای مسائل موجود و طراحی و ساخت انواع فناوری یا ابزارهای جدید، یا تجلیات هنری جدید و بیهمتا، به عبارت سادهتر خلاقیت تعریف تازه بودن و زندگی است. (۱) بر طبق این تعریف، اغلب افراد از قدرت بالقوه خلاقیت برخوردار هستند؛ زیرا آنان معمولاً میتوانند برای مسائل و مشکلات خود، تفکر و تأمل کنند تا به راه حلی دست یابند.
هر اندازه فرد بیشتر درگیر جریان یادگیری شود و برای کشف پاسخ مسأله خود تلاش کند، بیشتر میتواند از خلاقیتهای فردی، قدرت تفکر و ابتکار خود بهره جوید. همچنین میتوان با ایجاد زمینههای کسب تجربه، انجام آزمایش، جستجو و کنجکاوی برای کودکان، خلاقیت آنها را توسعه داد.
مدرسه و محتوای آموزشی، شخصیت والدین، معلم و مربی و شیوههای تدریس در پرورش خلاقیت کودکان نقش مهمی دارند. کودکان برای ابراز خلاقیت خود نیاز به ابزار و وسایلی دارند که قوه تخیل آنان را پرورش دهد و منجر به یادگیری شود. کتابها، داستانها، نقاشیها، اسباب بازیها و… میتوانند خلاقیت کودک را برانگیزانند. به طور مثال بازی از هر نوعی که باشد برانگیزاننده قوه تصور و تفکر کودک است. کودک با خالهبازی و عروسکبازی است که دست به خلق روابط اجتماعی میزند و با تهیه کارهای دستی به اوج رشد خلاقیت میرسد. یک معلم آگاه، سعی در شناختن بهترین راهآموزش کودکان دارد و باید قبل از طراحی آموزشی، برنامهها را براساس نیازها و علایق کودکان با توجه به گروه سنی آنان تهیه کند.
شهید مطهری در پرورش قوه ابتکار و نوآوری در انسان هرگونه روشهای متکی برحافظهگرایی و حافظه سنجی را نفی میکند و مینویسد:
هدف معلم باید بالاتر از این باشد که مغز فراگیران را به صورت انباری برای ریختن معلومات و اطلاعات در آن تلقی کند، بلکه هدف معلم باید این باشد که نیروی فکر متعلم را پرورش دهد و قوه ابتکار را در او زنده کند. (۲)
۱- بازی، پرورش، خلاقیت کودکان، عبدالرضا کردی، ص ۱۹.
۲- تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، ص ۱۶.
تشویق و تنبیه
تشویق و تنبیه نیز از مهمترین عوامل مؤثر در یادگیری به شمار میرود و دو امر بسیار مهم برای کنترل، تعدیل و تقویت رفتار انسان است. استفاده نادرست و نابجا از تشویق و تنبیه نه تنها نمیتواند در دراز مدت مؤثر واقع شود، بلکه ممکن است اثرات نامطلوب و سوئی نیز به همراه داشته باشد.
تشویق وسیلهای برای ایجاد شوق و انگیزه و رغبت برای یادگیری است و تکرار رفتارهای مطلوب فرد را به دنبال دارد. تشویق میتواند به صورت جایزه، خوراکی، تحسین، رفع نیاز و انجام خواستهای یادگیرنده و … نمایان شود.
بهتر است تشویق، بیدرنگ پس از ظهور رفتار مطلوب اعمال گردد چون در غیر این صورت، رفتار به خاموشی میگراید و یادگیری صورت نمیپذیرد.
تنبیه به هر عمل یا رفتاری گفته میشود که دلسردی و ناخشنودی یادگیرنده را فراهم میآورد و دارای انواع مختلفی از قبیل تنبیه بدنی، ناسزاگویی، اخراج از کلاس و مدرسه و … میباشد. تنبیه باید با بینش و آگاهی و حسن نیت انجام شود تا در بردارنده نتایج مطلوب باشد.
والدین و مربیان باید قبل از تنبیه کودک، ابتدا عاملی که سبب انجام اشتباه از سوی کودک شده است را جویا شوند؛ چه بسا با راهنمایی وی، او را متوجه خطایش کنند و نیازی به تنبیه کردن هم نباشد. همچنین سن و سال، شرایط، وضعیت و حال او را نیز باید در نظر بگیرند و تا حد ممکن از تنبیه بدنی دوری کنند.
تجارب گذشته
یکی از عوامل موفقیت برنامههای آموزشی، توجه به تواناییها و تجربیات قبلی دانشآموزان است؛ چرا که آموختهها و تجارب قبلی هر فرد پایه و اساس قدرت ادراک و یادگیریهای بعدی او را تشکیل میدهد. کودک زمانی میتواند مهارت تازهای را به نحو مطلوب بیاموزد که قبلاً زمینه آن را داشته باشد. برای نمونه زمانی میتوان از کودک انتظار دویدن داشت که او راه رفتن را به خوبی آموخته باشد وبرای اینکه کودک بتواند راه رفتن صحیح را تمرین کند، باید قدرت ایستادن را تجربه کرده باشد. بنابراین در یک فرایند یادگیری مؤثر، معلم باید به چگونگی و میزان تجارب پیشین شاگردان خود و تفاوتهای مابین آنان توجه داشته باشد.
فعالیت یادگیرنده
در گذشته نقش اساسی در یادگیری کودکان، تنها به معلمان واگذار میشد، اما امروزه این نقش به عهده فراگیر میباشد. یکی از منتقدان اصلی نظام تعلیم و تربیت قدیم به نام جان دیوئی، عمده اشکال این نظام را در غیر فعال و غیر اصیل شمردن فراگیران در جریان یادگیری میداند. او معتقد است همه چیز باید در اختیار فراگیر قرار گیرد و او با فعالیت، تجسس و تحقیق، خود به کسب تجربه و مهارت اقدام کند و معلم در این مسیر تنها به عنوان یک راهنما، میباشد.
بنابراین بدیهی است که با فعالیت یادگیرنده و دخالت او در روند یادگیری و کسب آن، کیفیت یادگیری به بالاترین حد مطلوب خود میرسد. برخی از آزمایشات نیز نشان میدهد که یادگیریهایی که توسط فراگیران و با فعالیت عملی آنها صورت پذیرفته است، پایدارتر، مطلوبتر و در جریان عمل و انتقال به شرایط اجتماعی و شغلی بسیار مؤثرتر بوده است.