تفاوت فیزیوتراپی و کاردرمانی

تفاوت فیزیوتراپی و کاردرمانی

کار درمانی

پیش از هر چیز لازم میدانم  تاکید کنم که هدف مقاله ای که درباره ی تفاوتهای فیزیوتراپی و کاردرمانی پیش رو دارید ، هرگز تاکید رجحان و برتری یکی از این دو رشته ، بر دیگری نمیباشد ، بلکه از آن جا که در سیستم بازتوانی بصورت گروهی  Teamwork   ، شناخت شباهت ها ، تفاوتها ، توانایی ها ، خصوصیات و تخصص های هر رشته ، کمک شایانی به اعضای مجموعه میکند تا  در کنار یکدیگر بصورت هماهنگ تر عمل کرده و به هدف اصلی شان که برداشتن درد و رنجی از دوش توانیاب ها است برسند ،  قصد دارم تا در این مقاله ، بصورت ساده و خلاصه ، به ذکر پاره ای از مهمترین تفاوتهای دو رشته کاردرمانی جسمانی و فیزیوتراپی بپردازم .

هنگامی که قصد داریم درباره ی تفاوتهای دو چیز سخن برانیم ، اول باید جستجو کنیم و ببینیم که چه جیزی باعث شده است که ذهن بشر بین آن دو چیز مقایسه ای صورت بدهد و تفاوتهای آن را دریابد .  در حقیقت قدم اول برای توضیح تفاوتهای دو چیز ، توجه به نقاط مشترک و سنخیت آن دو میباشد . برای مثال ، ما هرگز در صدد این بر نمی آییم که به بررسی تفاوتهای کفش و ساندویچ بپردازیم ، چرا که از یک سنخیت ناشی نمیشوند و در حقیقت آنقدر با همدیگر تفاوت ذاتی دارند که هیچ ذهن خلاقی هم در صدد بر نمی آید که به بررسی تفاوتها و مقایسه ی این دو با هم بپردازد . چرا که اولی پوشیدنی است و برای محافظت از پاها و از جنس چرم و پلاستیک و … و دومی خوردنی است ، و برای رفع گرسنگی و از جنس نان و مواد غذایی و .. !!!

همچنین است مقایسه رشته شنوایی شناسی با کاردرمانی ، که اولی رشته ای است تشخیصی و دارای یکسری مراجع با دردها و ناتوانی های بسیار متفاوت از رنجهای مراجعین کاردرمانی و  دومی رشته ای مداخله ای است و ….
  به همین رو است که تاکید میکنم :

پیش از بررسی تفاوتهای این دو رشته ، بد نیست اگر گریزی بزنیم به نقاط مشترکی که باعث شده اند این دو رشته ،( فیزیوتراپی و کاردرمانی )  در ذهن مخاطب عام و مراجع عام ، مشمول یک سنخیت واحد باشند .

با بررسی دو لغت  فیزیوتراپی و اکوپیشنال تراپی ( کاردرمانی ) ، اولین نکته ی مشابهی که به نظر میرسد ، کلمه ی تراپی است . به معنای درمان  .

همچنین این دو رشته در بسیاری از موارد مراجعین مشابهی با دردهای مشابهی دارند ، هر دو رشته در حیطه ی بازتوانی و توانبخشی محسوب میشوند ، همچنین در هر دو مورد ، هدف هایی چون کاهش درد بیمار ، افزایش توانمندی های فردی و رساندن فرد به استقلال حرکتی به چشم می آید .

پس با این توصیف ، باید به مخاطب و مراجع عام ، که از بیرون شاهد تلاش کاردرمانگران و فیزیوتراپیست ها میباشند حق داد که این دو رشته را دارای سنخیت و جنس واحدی بدانند .

اکنون که نقاط تشابه این دو به اجمال ، مرور شد ، به چهارتفاوت عمده بین  این دو رشته میپردازم :

در تعریف فیزیوتراپی ، اشاره میشود که :

علم استفاده از انواع مدالیته ها فیزیکی و تمرینهای فیزیکی برای کاهش درد ، افزایش توانمندی ، اصلاح ساختاری و مستقل ساختن فرد کم توان .  

حال آن که در تعریف کاردرمانی اشاره میشود که :

هنر و علم استفاده از فعالیت های هدفمند درمانی ، در جهت مشغول ساختن ذهن ، روان و جسم فرد توانیاب ، برای افزایش هر چه بیشتر استقلال و توانمندی فرد .

از این دو تعریف ، چه بر می آید ؟

اولا :  کاردرمانی خود به دو شاخه ی کلی و وسیع (  جسمانی و روانی ) تقسیم میشود که خود این دو شاخه نیز به چندین انشعاب دیگر مرتبط هستند ( نظیر ارتوپدی و نرولوژیک برای شاخه جسمانی  و ذهنی و روان برای شاخه روانی ) و این خود بیانگر هولیستیک بودن و کل نگر بودن کاردرمانی است ،  حال آن که تمرکز هدفی که در فیزیوتراپی وجود دارد تنها بر روی جسم است و با یک رویکرد مکانیکی تامین میشود . شاید بررسی تفاوتهای کاردرمانی جسمانی با فیزیوتراپی جای بحث داشته باشد ، اما بررسی دیگر حیطه های کاردرمانی نظیر روان و ذهن با رشته ی فیزیوتراپی بعلت تفاوت سنخیتی فاحش بین این دو ، ممکن نیست .

ثانیا :  ابزار یک کاردرمانگر ، غالبا ابتکار اوست . یک کاردرمانگر واقعی باید بتواند با هوشمندی فراوان ، مشکل حرکتی ، روانی ، ذهنی و وابستگی های متعاقب آنها را در بیمار تشخیص دهد ، تجزیه تحلیل کند و سپس فعالیتی را به بیمار ارائه دهد که دارای دو هدف باشد : اول هدفی که بیمار به انگیزه ی آن ، احساس سودمند بودن و کفایت و عزت نفس کرده و از لحاظ جسمی یا ذهنی به آن مشغول شود  و دوم هدف درمانی ای که یک کاردرمانگر در پس زمینه ی فعالیتی که ارائه داده است به آن چشم انتظار دوخته است .  یک کاردرمانگر خوب هم البته از امکانات و تجهیزات بهتر ، نتایج بهتر و بیشتری میگیرد و موفقیت بیشتری کسب میکند ، اما طبق ادعای فلسفه ی کاردرمانی ،  روح کاردرمانی در فعالیت هدفمند نهفته است . در حالی که در فیزیوتراپی درمان غالبا به دو شکل کلی است ، یا استفاده از مدالیته های درمانی ( نظیر اولتراسوند ، مادون قرمز ، ماورا بنفش ، دستگاههای الکتروتراپی ، استیمولاتورها و تنس ها و هات پک ، آیسینگ ، ویبراتور و …  )  و یا تمرینهای درمانی و حرکتی ( نظیر تمرینهای PRE  ،  تقویت عضلات با تکرار و افزودن وزنه ها ، کشش و مهار عضلانی و افزایش دامنه حرکت و مهار ادم و …، )  و در هر دو مورد شاهد این هستیم که در فلسفه ی فیزیوتراپی ارائه ی فعالیتهایی که بیمار آن ها را به انگیزه ای به غیر از درمان انجام دهد بی معنی به نظر می آید . 

این به چه معناست ؟ به این معنا که در مورد بسیاری از بیماران و مراجعینی که از لحاظ اوضاع روحی و روانی ،  انگیزه ی کافی برای تمرین درمانی ندارند ،  و یا از هوش بهر کافی برای پیروی از دستورات تمرینها برخوردار نیستند و ادراک کلامی مطلوبی برای انجام آنچه به صورت یکنواخت از ایشان خواسته شده است ندارند ،  فیزیوتراپی به مشکل برخورد میکند ، چرا که رویکردی مکانیکال دارد و انگیزه دادن به بیمار از طریق ارائه ی فعالیتهای ابتکاری و دو منظوره ، در چارچوب کاریشان نمیگنجد

حال آن که در رویکرد هولیستیک کاردرمانی ، این افراد نیز شانس بازتوانی دارند و میتوانند تحت پوشش خدمات کاردرمانی واقع شوند .

ثالثا  : فعالیت هایی که در حیطه ی جسمانی کاردرمانی ، به مراجعین اعم از ارتوپدیک یا نورولوژیک ارائه میشوند ،  غالبا فانکشنال ( عملکردی و کاربردی ) هستند . برای مثال کاردرمانگر برای بیمار همی پلژی CVA   ، که قادر به استفاده از یک دستش نیست ، تمرین و آموزش شانه کردن موی سر ، مسواک زدن با دست ضعیف ، بستن دکمه ها ، گرفتن و پرت کردن توپ ، خوردن غذا ، لباس پوشیدن و در آوردن و نوشتن و نقاشی کشیدن و امضا کردن و … را در دستور کار قرار میدهد . چرا که اعتقاد بر این است که مادامیکه استقلال عملکردی فرد کم توان افزایش نیافته باشد ، صرف بالابردن توانایی های غیر عملکردی او ، نظیر افزایش قدرت عضلانی و یا اصلاح ساختاری فاقد ارزش است.  اعتقاد کاردرمانگر بر این است که اگر نیروی عضله ی بایسپس همان بیمار CVA  در جلسات درمانی ، ۳  درجه نیز افزایش پیدا کند ، اما همچنان نتواند لیوان آبی که در دستش دارد را کنترل کند ، کار مهمی صورت نگرفته و تغییر مطلوبی رخ نداده است. 

این در حالی است که کمتر پیش می آید که تمرکز خدمات فیزیوتراپی بر روی مسائلی از قبیل Self Care , ADL , Dressing & Toileting  و …. قرار بگیرد . 

البته بی انصافی است اگر نگویم بنا به تجربه ی شخصی ام  دریافته ام که عزیزان فیزیوتراپیست ، در زمینه ی LOCOMOTION  بیماران  و توانمند سازی ایشان در جابجایی و حرکات ، تا حدودی پیشقراول هستند .  کما این که کاردرمانگر ها نیز در زمینه ی HAND   توجه و حوصله ی بیشتری به خرج میدهند و معمولا راندمان موفقیت نسبتا بالاتری دارند .

چهارمین و آخرین نکته ای که ترجیح میدهم درباره ی تفاوتهای کاردرمانی با فیزیوتراپی به آن اشاره کنم ، به نگاه و نظر غالب مراجعینی برمیگردد که گذارشان به هر دو کلینیک کاردرمانی جسمانی  و فیزیوتراپی می افتد : 

در نظر اکثر مراجعین ، کار فیزیوتراپی کاری است بسیار تخصصی ، که نمیتوان شبیه آن درمان را در خانه انجام داد ( مخصوصا اگر از دستگاههایی مثل اولتراسوند و الکتروتراپی و .. استفاده شده باشد ) ، همچنین گلایه ای که از فیزیوتراپیست ها دارند ( این گلایه بیشتر از طرف افراد سالمند مطرح میشود )  این است که فیزیوتراپیست با ما ارتباط نمیگرفت ، ما را در کابین رها میکرد تا دستگاه برای مدت معینی که تنظیم شده بود تاثیر درمانی اش را بگذارد .

در طرف مقابل درباره ی کاردرمانی غالبا نظرشان چنین است که با اندکی هزینه که صرف خرید تعدادی وسایل خام و اولیه ، نظیر طناب و توپ و فنر و قرقره و .. میشود ،  میتوان در خانه  روند کاردرمانی را تقلید کرد ، و فعالیتهایی که ارائه شده اند را چندان تخصصی و غیر قابل درک نمیدانستند و حتی بعضی از فعالیت ها را بی فایده و غیر لازم تلقی میکرده اند . از طرفی غالبا از رابطه ی  یک ساعته ی بین کاردرمانگر با مراجع اظهار خشنودی و رضایت خاطر داشته و احساس میکنند که کاردرمانگر به نسبت فیزیوتراپیست ، وقت بیشتری صرف ایشان کرده است .

صرف نظر از چهار تفاوت عمده ای که اشاره کردم ، برخی تفاوتها نیز از کشوری به کشور دیگر ، شهری به شهر دیگر ، منطقه ای به منطقه ی دیگر و حتی کلینیکی به کلینیک دیگر و درمانگری به درمانگر دیگر وجود دارد . اما علت این که به این موارد در مقاله ام اشاره ی مستقیمی نکرده ام این است که در فلسفه ی هیچکدام از این دو رشته ، مستقیما به این تفاوت ها ی بین کشوری و بین شهری و … اشاره ای نشده است .

به کرات کاردرمانگرهایی دیده ام ، با رویکردی بسیار مکانیکال تر از هر فیزیوتراپیستی ، و فیزیوتراپیست هایی دیده ام بسیار کل نگر تر از هر کاردرمانگری .. اما آنجا که بحث درباره ی تفاوت ذاتی و سنخی این دو رشته پیش می اید ، تفاوتهای فردی و تنوع های سلیقه ای حذف میشوند ، و مستقیما به آنچه فلسفه ی رشته از درمانگر میخواهد توجه میشود .

همچنین است نفوذ و پیشروی هر یک از این دو رشته در قلمروی رشته ی دیگر که گاهی اجتناب ناپذیر است و گاهی متاسفانه اثرات نامطلوبی چون ناهماهنگی و سر درگمی مراجعین و پایین آمدن بازده درمان را به همراه دارد .

تعریف کار

تعریف کار: آدام اسمیت معتقد است که سعادت و ثروت هر ملت، بسته به نیروی کار مردم آن است. هانری میلر می‌گوید: کار و زندگی، لازم و ملزوم‌اند؛ کار کن  برای زندگی و زندگی کن  برای کار. هنری فورد معتقد است شخصی که از کار می‌گریزد، از زندگی می‌گریزد. اسکار وایلر نیز گفته است که هرچه کار سخت باشد، بیکاری از آن سخت‌تر است…

تعریف روانشناسی کار

 تعریف روانشناسی کار: در تعریف روانشناسی کار می‌توان گفت،‌ رشته‌ای از روانشناسی که در آن رفتار آدمی در رابطه با کار مورد مطالعه قرار می‌گیرد. هدف اصلی روانشناس کار نیز مطالعه و کاربرد آن دسته از اصول و یافته‌های علم روانشناسی است که در رابطه بین انسان و کار او اثر می‌گذارد. بنابراین، می‌توانیم قلمرو روانشناسی کار را به عنوان مطالعه رفتار آدمی در آن جنبه از حیات بدانیم که:

با « کار» پیوندی تنگاتنگ دارد و رفتار آدمی را در رابطه با آن تحت مطالعه و بررسی قرار می‌دهد.

برای به حداقل رسانیدن این مشکلات انسانی در کار، از قوانین و یافته‌های روانشناسی استفاده می‌کند.

در روانشناسی کار کوشش اصلی روانشناس آن است که:

 ●هر سازمان تولیدی یا خدماتی به تولید آن دسته از کالاها و خدمات بپردازد که اولاً، نیازهای «معقول» آدمی را تأمین کند و ثانیاً، در این راه، رفاه جسمی و ارزش‌های شخصی و انسانی مردم نیز مورد توجه قرار گیرد.

 ●کارایی و خاصه اثربخشی فعالیت کارکنان سازمان‌ها در تولید و توزیع کالاها و خدمات، افزایش یابد.

● شرایطی فراهم شود تا کارکنان سازمان‌ها، با اعتقاد و علاقه به فعالیت بپردازند.

 ●ارزش‌های شخصی و انسانی کارکنان سازمان‌ها هم چنان محفوظ باقی بماند و موجباتی فراهم گردد که ایمنی کارکنان در زمینه سلامت جسمی و روانی، تأمین شود.

● بهداشت روانی کارکنان سازمان‌ها با تمام ابعاد آن تأمین شود و رشد و بالندگی شخصیت آنان همراه با افزایش کارایی و اثربخشی فعالیت‌شان، مورد‌نظر قرار گیرد.

● مسایل انسانی در محیط کار حل شود و اگر بخواهیم واقع بینانه‌تر بیان کنیم، «مسایل و مشکلات انسانی در محیط کار، به حداقل برسد و … ».

تصویر ذهنی

اختلالات شایع تصویر بدنی :

اختلالاتی که راجع به آنها توضیح داده خواهد شد اختلالاتی هستند که یا نقص تصویر بدنی، دلیل اصلی به وجود آمدن آنهاست یا این که نقص در تصویر بدنی جزء علایم اصلی آنها می باشد.

۱) اختلالات خوردن:

این اختلالات با اشکالات قابل ملاحظه ای در رفتارهای مربوط به خوردن مشخص می شوند.انواع این اختلال عبارت است از: بی اشتهایی عصبی و پر اشتهایی عصبی.(روانپزشکی کاپلان)

·بی اشتهایی عصبی:

حالت وخیم و مرگباری که مشخصه آن اختلال در تصویر بدنی و محدودیت شدید رژیم غذایی است که توسط خود شخص اعمال می شود و اغلب منجر به سوء تغذیه شدید می گردد.مرگ و میر در حدود ۱۸%-۵%  بیماران دیده می شود.

شامل دو دسته نوع محدود بدون پر خوری دوره ای و نوع پر خوری دوره ای- پاکسازی می باشد.

نوع محدود: بیمار طی دوره بی اشتهایی عصبی ،رفتار پر خوری دوره ای یا پاکسازی (یعنی استفراغ عمدی یا سوء مصرف ملین ها) را به طور منظم نشان نمی دهد.

نوع توأم با پر خوری دوره ای – پاکسازی: در طول دوره بی اشتهایی عصبی شخص به طور منظم رفتار پر خوری دوره ای یا پاکسازی را از خود نشان می دهد(یعنی استفراغ عمدی ،سوء مصرف  ملین ها ).

معیار های تشخیصی DSM-IV-TR برای بی اشتهایی عصبی:

(۱) خودداری از حفظ وزن بدن در حداقل طبیعی نسبت به سن و قد یا بالاتر از آن (مثلا کاهش وزن به طوری که منجر به وزنی معادل کمتر از ۸۵% مورد انتظار شود).

(۲) ترس شدید از وزن گیری یا چاق شدن با وجود وزن کمتر از حد معمول.

(۳) مختل شدن احساس فرد از وزن یا شکل بدن خود،تأثیر نا به جای وزن بدن یا شکل آن بر ارزیابی از خود یا انکار وخامت کم بودن وزن فعلی.

(۴) فقدان قاعدگی ( آمنوره ) در زنی که نو قاعدگی را پشت سر گذاشته است. (یعنی عدم خونریزی ماهیانه به مدت سه ماه متوالی).

کش و دیگل  در تحقیقات خود پی بردند که تحریف و نقص تصویر بدنی ،یکی از فاکتور های مهم در تشدید اختلال بی اشتهایی عصبی محسوب می شود.به گونه ای که این افراد حتی بعد از گرفتن وزن نیز در مورد شکل و وزن خود اظهار نگرانی می کنند و تصویر بدنی ،یکی از موارد عود کننده در این اختلال است که در افرادی که مراحل بهبود را می گذرانند، آخرین علامتی است که بهبود می یابد.افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی ،اندازه بدن خود را بزرگتر از اندازه واقعی تخمین  می زنند.

· پر اشتهایی عصبی:

مصرف سریع ، دوره ای و غیر قابل مهار مقادیر زیادی غذا در مدت زمان کوتاه (پرخوری دوره ای) و به دنبال آن استفراغ عمدی و خود خواسته،مصرف ملین ها ،روزه گرفتن یا ورزش شدید برای ممانعت از وزن گیری (پرخوری و پاکسازی).

نوع همراه با پاکسازی : در طی دوره فعلی پر اشتهایی عصبی شخص به طور منظم از استفراغ عمدی ، سوء مصرف مواد ملین  استفاده کرده است.

نوع بدون پاکسازی : درپی دوره پر اشتهایی عصبی شخص رفتارهای جبرانی نامناسب دیگری مثل روزه گرفتن یا ورزش شدید را نشان داده  ولی به طور منظم از استفراغ عمدی  ، سوء مصرف مواد ملین استفاده نکرده است.

معیار های تشخیصی DSM-IV-TR برای پر اشتهایی عصبی:

(۱)دوره های راجعه  پر خوری دوره ای .یک دوره پر خوری با هر دو ویژگی زیر مشخص می شود:

– خوردن در یک مدت زمان مشخص و مجزا(مثلا یک دوره دو ساعته)،که مشخصا بیش از آن چیزی است که اکثر مردم در همان زمان و همان شرایط مصرف می کنند.

– احساس فقدان مهار بر خوردن در آن دوره (احساس این که نمی تواند خوردن را متوقف کند یا کنترلی بر آنچه می خورد و مقدار آن داشته باشد).

(۲) رفتارهای جبرانی راجعه نامناسب برای جلوگیری از وزن گیری.مثل استفراغ عمدی ،سوء مصرف ملین ها یا سایر داروها ،گرسنگی کشیدن یا ورزش شدید.

(۳) پرخوری دوره ای و رفتارهای جبرانی نا متناسب  هر دو به طور متوسط حداقل دو بار در هفته به مدت سه ماه روی می دهند.

(۴) ارزیابی شخص از خودش به طرز نادرستی تحت تأثیر شکل و وزن بدن قرار دارد.

(۵) این اختلال فقط در جریان دوره های بی اشتهایی عصبی روی نمی دهد .

افراد مبتلا به اختلال پر اشتهایی عصبی ،بدن خود را بزرگتر از اندازه واقعی تصور می کنند.این افراد به میزان زیادی از بدن خود اظهار نارضایتی می کنند که این خود سبب تشدید این اختلال می شود.

اختلال بد شکلی بدن Body dysmorphic Disorder  :

عقیده خیالی (نه در حد هذیانی) مبنی بر اینکه اختلالی در کل ظاهر یا قسمتی از بدن وجود دارد.

تشخیص,علایم و نشانه ها:

شکایت بیمار از نقص است(مثلا چین و چروک، ریزش مو ،بیش از حد کوچک بودن پستان ها یا آلت تناسلی مردانه ،لکه های پیری ،قد). شکایت بیمار تناسبی با هر نوع ناهنجاری جسمی عینی و خفیف ندارد.زمانی که یک ناهنجاری جسمی خفیف وجود دارد، نگرانی فرد بیش از حد معمول است. البته این اعتقاد، شدتی به اندازه هذیان مثل آنچه که در اختلال هذیانی نوع جسمی (سو ماتیک) دیده می شود، ندارد، (یعنی فرد این احتمال را می دهد که شدت نقص را بیش از حد تخمین می زند یا این که  ممکن است اصلا  نقصی نباشد).

هاردی در تحقیقات خود نشان داد که این افراد جذابیت صورت دیگران را بیش از اندازه واقعی و جذابیت صورت خود را کمتر از اندازه واقعی تخمین می زنند و مشغولیت فکری زیادی با زیبایی دارند.تحقیقات جرم نشان داد که این افراد به  جزئیات توجهی بیش از کلیات نشان  می دهند.

ضایعات نخاعی Spinal Cord Injury  :

ضایعات نخاعی شامل چندین گروه هستند که میزان تغییرات بدنی در آنها بستگی به نوع و سطح ضایعه دارد.

این اختلالات به خصوص در جوانان ،سبب نگرانی های زیادی در مورد ظاهر آنها می شود. بنابراین تصویر بدنی یکی از موارد روانی- اجتماعی مهم در ارتباط با خانواده ، دوستان و دیگر افراد در بیماران دچار ضایعه نخاعی می باشد.

 سوختگی ها:

سالانه ده ها هزار بیمار به علت سوختگی به بیمارستان ها مراجعه می کنند.اکثر این افراد در اثر سوختگی دچار بد شکلی در اندامها می شوند که در این میان سوختگی صورت بیش از سایر اندام ها فرد را دچار پریشانی و استرس می کند. بنابراین پذیرش تصویر بدنی در این افراد از مواردی است که باید به آن توجه شود.چرا که ظاهر فرد برای خود او و نیز سایرین بسیار مهم است.فرد نه تنها باید با ظاهر جدید خود کنار بیاید بلکه باید از نظر اجتماعی و روانی نیز با این تصویر جدید سازگاری حاصل کند. توانبخشی در حیطه کاردرمانی و روان در مانی در مورد این افراد بسیار اهمیت دارد.( اتکینسون۱۹۹۷)

اختلالات مادرزادیCongenital anomalies :

نفص های مادرزادی قابل مشاهده می توانند بر روی تصویر بدنی و خود ارزشمندی و روابط اجتماعی این گونه افراد تأثیر منفی داشته باشند.بعضی از انواع این نقص ها شامل لب شکری،نوروفیبروماتوزیس،بد شکلی های سر و گردن (یک طرفه و دوطرفه)، بد شکلی بخشی از صورت و یا حتی کودکان با سندرم داون که اعضای صورت دارای ویژگی هلی خاص است،سینداکتلی،پلی داکتیلی و نیز اختلالات ناشی از آسیب های مغزی مانند انواع فلج مغزی از آن جمله هستند.که اکثر این افراد دچار ادراک منفی ار خود و انزوا در روابط اجتماعی هستند.والدین این کودکان همواره دچار احساس گناه بوده و روابط اجتماعی این افرار را محدود می کنند.در واقع خانواده درمانی و تقویت عزت نفس و سازگاری با تصویر بدنی  ازمواردی هستند که درتوانبخشی به آن پرداخته می شود.

انواع روش های ارزیابی:

ارزیابی تصویر بدنی و عزت نفس و آگاهی مربوط به ارگانیزم های مختلف بدنی نیاز به روش های  مختلفی دارد، که به دو دسته تقسیم می شود : ۱) گروهی که بر اساس کشیدن شکل بدن( Drawing  ) هستند ، یا اشکال ناتمامی که باید تکمیل شوند۲) گروهی که شامل انواع سوالات و پرسشنامه ها می باشند(Questionnaires).

دسته اول بیشتر در مورد کودکان مورد استفاده قرار می گیرد. و دسته دوم که اغلب مخصوص بزرگسالان است شامل سوالاتی با نمره بندی خاص است که مورد آنالیز قرار می گیرد.یکی از کاملترین پرسشنامه ها MBSRQ   (( Multidimensional Body Self – Relation Questionnaire است که پایایی آن در ایران توسط این جانب انجام شده است. این روشها در ۴ گروه قرار می گیرند:

۱- تکنیک های فرافکنانه( Projective Techniques)

۲-  پرسشنامه ها(Questionnaires)

۳-  نیمرخ بدن(Body silhouette)

۴- اندازه گیری های عینی(Objective Measurements)

   درمان های رایج در اختلالات تصویر بدنی:

● در مانهای دارویی مانند بسیاری دیگر از اختلالات بر کاهش علایم تأکید دارد.از آن جمله داروهای ضد افسردگی در صورت وجود افسردگی و نیز کاربامازپین و لیتیوم ( به عنوان تثبیت کننده خلق )  می باشد.

· از دیگر درمان های رایج در این زمینه درمان های شناختی – رفتاری است .این درمان بر چهار دیدگاه استوار است:

(۱) تأکید منطقی و سودمند بر دیدگاه های فرد در مورد محیط ،وقایع زندگی و خود فرد .

(۲) برابر بودن تغییر در شناخت و رفتار  با تغییر احساس.

(۳) اعتقاد داشتن به قابل دسترس بودن و اصلاح محتویات و مراحل شناختی.

(۴) توانایی در ادراک ،پیشگیری و درمان مشکلات.

اولین تحقیق در مورد تأثیر درمان شناختی- رفتاری بر روی نقص و اختلالات تصویر بدنی توسط باترز و کش در یک مطالعه صورت گرفت که در آن ۵۰ زن مبتلا به نارضایتی از بدن به مدت ۶ هفته  تحت درمان قرار گرفتند. شرکت کنند گان در فعالیت هایی نظیر کنترل خود و آرام سازی ،حساسیت زدایی تصویری،نحوه واکنش به اختلالات شناختی و روش های جلوگیری از عود مجدد شرکت کردند.بعد از طی مدت درمان ، این گروه نسبت به گروه کنترل ،رضایت بیشتری از ظاهر خود داشته و ناراحتی کمتری با نگاه کردن به خود در آیینه تجربه می کردند، همچنین آنها گزارش کردند که این افراد هزینه کمتری را صرف ظاهر خود کرده و رشد بهتری در سازگاری اجتماعی- روانی نشان می دهند.

· گروه درمانی : در این روش افرادی که به نوعی با اختلالات تصویر بدنی درگیر هستند در قالب یک گروه گرد هم می آیند.اهداف درمانگران در این گروه ها مبتنی بر افزایش آگاهی این افراد در مورد اختلالات آنها و فراهم آوردن واکنش با اندازه گیری خود این افراد و یا توسط نوارهای ویدیویی است تا فرد بتواند ادراک و شناخت سازنده را جایگزین تحریف ها و دیدگاه های غیر واقعی کند و نیز فرد را از اثرات این تحریف ها بر همه جنبه های زندگی فرد آگاه کند.

·ورزش و آرام سازی: برانچ در تحقیقات خود نشان داد که  افراد مبتلا به اختلالات تصویر بدنی در فعالیت هایی که نیاز به هماهنگی در اندام دارند با مشکل مواجه اند و آگاهی از بدن در آنها ضعیف است.بنابراین لازم است در فعالیت هایی که تحریک کننده حس لمس است و نیز شناخت بدن را افزایش می دهند،شرکت کنند.ورزش کمک می کند که فرد تمام توجه خود را بر روی بدنش متمرکز کند.در این راه استفاده از ورزشهای هوازی و  روش های  آرام سازی می تواند مفید واقع شود.از سوی دیگر این فعالیت ها لذت بخش بوده و می تواند با انگیزه فرد همراه شود و فرد فرصت کافی برای بیان احساساتش را دارد.استفاده از حرکات موزون و نیز موسیقی در این روش می تواند مفید باشد.

با توجه به اینکه اساس کار کاردرمانگران بر انواع فعالیت و خلاقیت بنا شده است ، پرداختن به درمانهای مکمل مانند انواع  ورزش ها و روش های خلاق  جزء  روش هایی هستند که باید هر چه بیشتر مورد توجه کاردرمانگران قرار گیرند.

منابع:

– Martin,J(1998) Eating disorders ,food and occupational therapy .Whurr publishers Ltd.

-Brunch ,H(1982)Anorexia nervosa: therapy and theory. American Journal of Psychiatry.139:1531-8.

-Atkinson,A.(1997).Body image disturbance in  burns. Journal of Nervous Mental Disorder.154.352-362.

-کاپلان ، هارولد ،سادوک، بنیامین و گرب، جک(۱۳۷۵). خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری – روانپزشکی بالینی .ترجمه نصرت الله پور افکاری .تهران انتشارات شهر آب.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا