صفحه اصلی دوره بازکردن همه

۵-خدا یا عقل، قسمت اول

متن

بسم الله الرحمن الرحیم

کارشناس: استاد سیاوشی

عنوان: خدا یا عقل، قسمت اول

خدا یا عقل؟

این سؤالی بود که در قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی بوجود آمد.

اینها دینی که در آن انحراف ایجاد شده بود را کنار گذاشته بودند.

می‌دانید که بسیاری از متفکرین اعتقاد داشتند دین‌داران و کسانی که ادعای دین را در غرب داشتند آرام‌آرام معارف وحیانی را کنار گذاشته بودند و تابع منافع خودشان یک سری نسخه‌هایی برای مردم می‌پیچیدند. قطعاً قضیه کرویت زمین گالیله را شنیده‌اید! یا خورشیدمرکزی کوپرنیک…

اگر یک بحث علمی مطرح می‌شد اینها علیه آن مسئله قیام می‌کردند و فرمان کفر یا حکم کفر طرف را صادر می‌کردند.

عقل سلیم انسان می‌گوید که دیگر این دین پاسخگوی نیازهای انسان نیست و این دین مانع است!

عقل این را کنار گذاشت؛ ولی مبتنی بر همان نگاه عقل خود بنیان آسیب‌های جدی ای را دچار شد.

اولین و مهم‌ترین آسیب این بود، سؤالاتی برایشان پیش می‌آمد که برای هر انسانی پیش می‌آید.

یک فیلمی در غرب متناسب با همین آسیب ساختند تحت عنوان: The Others (دیگران)

یک مادر و دو فرزند از ابتدای فیلم به نحو خاصی در حال بازی بودند. زندگی می‌کردند. ولی کاملاً مخاطب این را متوجه می‌شد که اینها تحت اذیت پدر خانواده و همچنین سایر اعضای خانواده و مردم مثل همسایه هستند.

  • ماجرا چه بود؟

انتهای فیلم شما متوجه می‌شدید که این مادر و دو فرزندش مرده بودند. بعد از اینکه مرده بودند به این دنیا برگشتند و در همان خانه زندگی می‌کردند. خب، طبیعی بود که دیگران اینها را نمی‌دیدند! این ناظر به یک سؤالی ایجاد شده بود و این فیلم ناظر به یک سؤالی ساخته و تولید شده بود.

  • سؤال چه بود؟

بعدازاین دنیا و زندگی در این دنیا چه اتفاقی برای انسان می‌افتد؟

دیگر فیلم که در همین موضوعات ساخته شده Truman Show است. مبتنی بر همین سؤال برای کارگردان دیگری این فیلم ساخته شده است.

  • ماجرا چیست؟

یک آقایی در یک محیطی زندگی مرفهانه‌ای دارد. خیلی سطح زندگی خوبی دارد. صبح که از خواب بیدار می‌شود، روزنامه‌اش را می‌خواند، صبحانه‌اش را می‌خورد، آبمیوه‌اش را می‌خورد. سرکار می‌رود و کار خیلی خوبی هم دارد.

نامزد دارد. بعد از تمام‌شدن فعالیت کارش با نامزدش بیرون می‌روند و به گردش می‌پردازند. ولی فقط در محدوده همان شهر! این آقا هر کاری می‌کند که خارج از شهر برود، مسافرتی بود نمی‌تواند و این امکان برایش فراهم نمی‌شود.

بلیت هواپیما می‌گیرد، اعلام می‌کنند که هوا نامناسب است و پرواز لغو می‌شود. بلیت قطار می‌گیرد، اعلام می‌کنند که قطار از ریل خارج شده است و امکان جابه‌جایی مسافرین وجود ندارد.

یک شبی که همه خواب هستند این آقا بلند می‌شود و سوار یک قایقی می‌شود که در برکه‌ای نزدیک همان جا بود. پارو می‌زند و همین‌طور می‌رود تا به یک دیوار می‌خورد. چند تا پله هست که آن پله‌ها را بالا می‌رود و دری وجود دارد که آن را باز می‌کند. کاملاً سیاهی است، سیاهی مطلق!

برمی‌گردد و به دوربین نگاه می‌کند. با یک نگاه متحیرانه و متعجب به سمت سیاهی می‌رود.

  • دقت کردید که چه اتفاقی افتاد؟

سؤالی که برای کارگردان در این فیلم ایجاد شده بود این بود: بعدازاین دنیا چه اتفاقی می‌افتد؟

هرچقدر که ما زندگی مرفهانه‌ای داشته باشیم. این طور پاسخ داد که نمی‌دانیم. یک فضای سیاه و دنیای سیاه است که مجبوریم وارد آن بشویم.

این پاسخ به یک سؤالی بود که دو کارگردان در دو فیلم به روش‌های مختلف به آن پاسخ دادند و این ناشی از این بود که اینها وحی و دین را کنار گذاشته بودند و عقل به‌تنهایی نمی‌توانست به این سؤالات پاسخ بدهد و این شروع بحران هویت در  غرب بود.

محتوای درس
پیمایش به بالا