دسته بندی :جانباز

18 مقاله

وصیت نامه شهید علیرضا موحد دانش

وصیت نامه شهید علیرضا موحد دانش

اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمد رسول الله (ص)، اشهد ان على ولى الله سلام علیکم   در زمانى قلم به نیت وصیت بر کاغذ مى لغزانم که هیچ‌گونه لیاقت شهادت را در خود نمى‌بینم. وقتى به قلبم رجوع مى‌کنم غیر از سیاهى و تباهى و معصیت

هديه ای برای او

هدیه ای برای او

من از همسایه خودمان که یک جانباز بود ، می خواهم برای شما مطلبی را بیان کنم. ما در چند سال قبل ، در آپارتمانی زندگی می کردیم که در یکی از طبقات آن ، یک جانباز عزیز و گرامی زندگی می کرد . او مردی شجاع ، صبور و

حماسه يك جانباز

حماسه یک جانباز

برادر جانبازی را به بیمارستان ( بیمارستانی در لندن ) آورده بودند که در اثر بمباران شیمیایی دو چشم خود را از دست داده بود . افزون بر این ، تمام دندان هایش هم ریخته بود و اصلا نمی توانست غذا بخورد و به وسیله شیلنگ از راه دهان به

خاطرات سوخته

خاطرات سوخته

(( مهدی نیرومنش )) این یادداشت ها ما حاصل دیدن صحنه هایی در جنگ ، ثبت خاطرات دلاوران عرصه ی دفاع و مستند سازی از جانبازان گران قدری است که هر گز کسی نمی تواند ادعا کند دین خود را به ایشان ادا کرده است. به جای مقدمه : الان

خاطره خواندنی از جانبازی با 64 بار عمل

خاطره خواندنی از جانبازی با ۶۴ بار عمل

سیدعلی اکبر ابراهیمی، جانباز ۷۰ درصد جنگ، در گفتگو با خبرنگار فارس در اراک گفت: هشت سال دفاع مقدس، تنها جنگ با عراق نبود، بلکه جنگ با همه دنیا بود. وی که از زمان جنگ تحمیلی تا امروز، بیش از ۶۴ بار مورد عمل جراحی قرار گرفته و هر دو

خاطرات جانباز شيميايي سيد جليل افضلي

خاطرات جانباز شیمیایی سید جلیل افضلی

قبل از این که در بهمن ماه ۱۳۶۴ به منطقه عملیاتی جنوب اهواز اعزام شوم، در عملیات «امام مهدی» و «الله اکبر» در منطقه عملیاتی جنوب، غرب سوسنگرد، «رمضان» در منطقه عملیاتی شلمچه – شمال غربی خرمشهر و شرق بصره، «خیبر» در هورالهویزه – جبهه جنوبی جنگ و بالاخره «والفجر

خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (3)

خاطرات جانباز شیمیایی حسین محمدیان (۳)

پاسی از شب گذشته بود. صداها فروکش کرده و آمد و شد کم شده بود. اکثر بیماران به خواب رفته بودند. حدس زدم ساعت حدود ۱۲ شب است. سکوت سنگینی بر اتاق حکم‌فرما بود و من سنگینی آن را بر دوش خود احساس می‌کردم. یک دفعه احساس عجیبی در من

خاطرات شهید فاطمه حداد

خاطرات شهید فاطمه حداد

جانباز ۷۰ درصد اهل سردشت وعضو  انجمن مصدومین شیمیایی سردشت  که را در بعد از ظهر روز شنبه مورخه ۹/۱۲/۱۳۸۲ پس از قریب به ۱۶ سال تحمل درد و رنج ناشی از مصدومیت شیمیایی به شهادت رسید.   خاطرات جانباز شهید را از زبا ن خودش می خوانیم……بسمه تعالی الهی

از سخنان شهيد منوچهر مدق

از سخنان شهید منوچهر مدق

به  قول شهید رجایی، قبول مسئولیت باید یا از سر عشق باشد و یا از سر دیوانگی. ولی من به عین می گویم قبول مسئولیت تدارکات بچه‌های رزمنده و بسیجی هم عشق می خواهد و هم دیوانگی.  بدون عشق به اسلام، عشق به امام حسین (ع) انجام دادن وظایف طاقت

درد و  دل من

درد و دل من

دست نوشته‌ای از جانباز شهید مهندس حمیدرضا مدنی قمصری جانباز  (ج- ا – ن – ب – ا – ز )   ج: جانم را او داد و سپس با فرمان او بود که روحی در کالبدم دمیده شد و در جهان هستی زندگی‌ام را شروع کردم. ا:  آفریننده‌ای مهربان

90 روز در بيمارستان هاي اتريش در كما بودم

۹۰ روز در بیمارستان های اتریش در کما بودم

این جانباز ۷۰ درصد شیمیایی می گوید: آنچه می تواند یک جانباز شیمیایی را از پا بیاندازد، درک نادرست مردم از مصدومیت و مشکلات مصدومین شیمیایی است. نام: علی مسجدی نام پدر:اکبر تاریخ ومحل تولد:شهریور۱۳۴۶- کرمان تاریخ و محل اعزام:۱۳۶۱- کرمان مدت حضور در جبهه:۳۰ماه درصد مجروحیت: ۷۰ درصد شیمیایی

طاقتم تمام شده ، آرزوی دیدار برادر شهیدم را دارم

طاقتم تمام شده ، آرزوی دیدار برادر شهیدم را دارم

دیدار با یک جانباز ۷۰ درصد شیمیایی (( سید محمد میر غنی )) * * * نام: سید محمد میر غنی تاریخ ومحل تولد: ۱۳۴۳ – گلستان تاریخ و محل اعزام:۱۳۶۵- شهرستان شاهرود مدت حضور در جبهه: ۲ سال درصد مجروحیت: ۷۰ درصد شیمیایی محل سکونت: استان گلستان – شهرستان

شوهرم را خيلي دوست دارم ...

شوهرم را خیلی دوست دارم …

همسرم بیش از۱۰ بار عمل جراحی شده است. ریه هایش آسیب شدیدی دیده و از لحاظ اعصاب هم دچار مشکل است. ما ۲۰ روز در هر ماه را در بیمارستان هستیم، با تمام مشکلاتی که در زندگی دارم، افتخار می کنم که همسر یک جانباز هستم. از دامن زن مرد

اولین ها 6

اولین ها ۶

اولین عملیات نیروی هوایی ارتش نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تنها به فاصله دو ساعت پس از اولین حمله دشمن در بعدازظهر روز ۳۱ شهریور در اولین عملیات خود دو پایگاه مهم هوایی عراق به نامهای «الرشید» و «شیبه» را آماج حملات کوبنده و بمب‌های آتشین خود قرار داده

جانباز عباس اميركلا

جانباز عباس امیرکلا

حاجیه خانم حاج شمسی طعم داغ شهادت ۴ فرزند را چشیده بود. سال ۱۳۶۰ بزرگترین پسرش پر کشید عباس رشید بود و دستیار پیامبر (ص) بر سر داشت. عاشق حوزه و علوم اسلامی بود عضو نهضت آزادی‌بخش فلسطین و همراه شهید محمد منتظری. البته رهبری جمعیت فدائیان اسلام بابلسر را

طنز 20

طنز ۲۰

اللهم الرزقنا توفیق الپارتی وقتی آشپز مراعات حال برادران سنگین وزن _ هیکل تدارکاتی _ را می‌کرد و غذایشان را یک کم چرب‌تر می‌کشید، یا میوه‌ی درشت‌تری برایشان می‌گذاشت، هر کس این صحنه را می‌دید، به تنهایی یا دسته جمعی و با صدای بلند و شمرده شمرده شروع می‌کردند به

مسيح ايران

مسیح ایران

آیت‌الله خامنه‌ای از دید دوست و دشمنتقدیم به سید جانبازان دفاع مقدس ۲۴ تیرماه ۱۳۱۸ خورشیدی مصادف شده بود با ۲۸ جمادی الاول ۱۳۵۸ قمری، منزل «حاج سید جواد خامنه اى» که مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى بسیار ساده بود، فرزندی پا به عرصه خاکی گذاشت که پدرش

دل نوشته های شهید مدق

دل نوشته های شهید مدق

دل نوشته های شهید مدق نه هنوز باران می‌بارد. باورم نیست سقوط خاکستری یادها را؟! این واژه لال در کجا مانده است؟ در آن روزهای خاکی، نگران و پرتنش در هیاهوی لحظه‌های انقلاب؟ کجا؟ در لابه لای لاله‌های گمنام، در میهمانی شاپرک‌ها؟ در غلغله رسیدن؟ در صف شهادت؟ در اوج

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا