
کوه نور
علی موشک آر پی جی هفت را روی شانهاش میزان میکند. از پشت خاکریز بلند میشود و قبل از اینکه ماشه آن را بکشد، رو به من میگوید: « احمد، امشب کوهها نوربارونه، نظرکردهها مهمونن ! » و شلیک میکند. آتشی که از دهانه آن زبانه میکشد، دلم را فرو
476 مقاله
علی موشک آر پی جی هفت را روی شانهاش میزان میکند. از پشت خاکریز بلند میشود و قبل از اینکه ماشه آن را بکشد، رو به من میگوید: « احمد، امشب کوهها نوربارونه، نظرکردهها مهمونن ! » و شلیک میکند. آتشی که از دهانه آن زبانه میکشد، دلم را فرو
بابایی، عشق یعنی چه ؟ سیم خاردار رفت در دهانهی سیمچین و صدا کرد، برای چندمین بار. سیم های بریده شده با دستهای مرد کنار رفتند و مرد جلو رفت. به آرامی و سینه خیز. باباجون زود باش دیر شد. سرنیزه از غلاف بیرون آمد و فرو رفت در خاک،
جاسوسی برای استعمارگران اسناد زیادی موجود است که نشان می دهد بهائیان برای استعمارگران جاسوسی می کردند ، در این بخش قصد داریم مطالبی را در این زمینه خدمت عزیزان ارائه کنیم. در کتاب قرن بدیع(از کتب معتبر بهائیت) آمده : ” جمال پاشا (فرمانده کل قوای عثمانی) تصمیم گرفت
چون تمام نعمت های مادّی و معنوی اهل قم، به برکت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام است و ما همگی از برکت قبر مطهرش متنعّم هستیم، از انصاف به دور است که در این کتاب از فضائلش نشود؛ بر این اساس چکیده کرامتی را که صاحب انوار المشعشعین در کتابش به
پاسدار قوی هیکل صبح روز عملیات الله اکبر بود، ما پادگان دشت آزادگان را که در نزدیکی حمیدیه بود، به عنوان کمپ اسر معین کرده بودیم بچهها حدود ۲۰۰ نفر اسیر را در آنجا نگه داشتند، خیلی جالب بود، هیچیک از این افراد افسر و درجهدار نبود. بعد از دقت
برو جلو عملیات طریق القدس بعد از اعلام رمز از قرارگاه ما به عنوان گروه خط شکن وارد عمل شدیم اولین دسته حرکت کرد و نوبت به دسته ما رسید.از دستهی اول چندین نفر روی مین رفته بودند زمانیکه به نزدیکی خط رسیدیم در کنار میدان مین یکی از برادران
ام وهب دفاع مقدس جنازه شهید شفاهی را سالها پس از شهادت، توسط گروه تفحص کشف کردند و جهت تشییع جنازه به تهران انتقال دادند. وقتی مادر شهید را خبر نمودند شروع به گریه و انابه کرد. سؤال کردند:«مادر چرا بیتابی میکنی؟» گفت: من برای شهادت فرزندم گریه نمیکنم من
آمبولانس سوخته عملیات کربلای ۵ در حین پیشروی به آمبولانسی برخوردیم که در آتش میسوخت و آژیر آن مثل اینکه اتصالی کرده باشد یکسره صدا میکرد تمام منطقه را طنین صدای آن پر کرده بود این وضعیت ساعتها ادامه داشت تا یکی از بچهها با رگبار تیربارش آن را خاموش
۱۲ بسیجی نیروها سعی داشتند به آن طرف نهر جاسم بروند عدهای بسجیان که شنا بلد بودند خود را به آب انداختند تا به آن طرف روند، آب نهر سرعتی نداشت ولی هربار که گلوله توپ یا خمپارهای در آن فرود میآمد مثل فوارهای قوی نهر را متلاطم میکرد بسیجیها
عزاداری ایام محرم و روزهای عزاداری سرور عاشقان آقا اباعبدالله الحسین (ع)، رزمندگان در جبهه اگر به حسینیه نزدیک بودند به آنجا میرفتند و گرنه در گوشهی سنگرها عزاداری میکردند. منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) – صفحه: ۱۷۷ عطر و آرایش و مسواک آرایش سر و صورت و تمیز
ذکر مصیبت مادر در غیر از ماه محرم و ایام عزاداری، دستههایی به تناوب، شبهایی در هفته و اوقاتی در شبانه روز به عزاداری میپرداختند و از آن جمله، بچههایی که تمام روز ذکرشان به طور خاص یا زهرا (س) بود. در پادگان، زمین صبحگاه و در خط مقدم، بزرگترین
حلالیت خواستن طلب حلالیت و تقاضای شفاعت بچهها از هم، رایجترین عباراتی بود که دائم در بین آنها مبادله میشد. مثل: «التماس دعا» در پشت جبهه. منتهی مثل همه چیز دیگر در شبهای عملیات این کار صورت دیگری به خود میگرفت. واقعاً بچهها به هم التماس میکردند و عاجزانه از
ترک منطقه به ضرورت همانطور که بسیاری از نیروها داوطلبانه موقع اعزام میرفتند و به هیچ چیز جز دفاع نمیاندیشیدند، کم نبودند برادرانی که به محض اعلام نیاز نیرو برای خط مقدم، برگههای مرخصیشان را پس میدادند و راه را کج میکردند به سمت ادامهی نبرد؛ برادرانی که حتی اگر
بدرقه میهمانی عموماً در شب بود و میهمانان اگر هم به روشنایی آمده بودند، در غیر شبهایی که ماه تمام بود، خلاصه در اوایل و اواخر ماه، در تاریکی و ظلمات به مقر و محلشان باز میگشتند، در مسیری ناهموار که میزبان آن را با چراغقوه و فانوسی که برمیداشت
آب متبرک ارادت همهی نیروهای بسیجی به امام (ره) بر عالم و آدم آشکار بود و در همان حال آنقدر مشتاق بودند که به امید درک محضر آن منجی به شرط گرفتن نقطهای خاص و استراتژیک از دست دشمن جان میدادند و برای چشیدن قطرهای آب از یک تانکر چند
۱- و قاتلوا فی سبیلالله الّذین یقاتلونکم و لا تعتدوا انّ الله لا یحبّ المعتدین.(بقره/۱۹۰) ترجمه: و در را ه خدا با کسانی که با شما به جنگ برخاستهاند بجنگید، ولی از اندازه در نگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد. «قتال»BBb به معنای آن است که انسان در مقام
چشم دل هر شب وقت خواب که میشد، بساطی داشتیم. بعضیها خوش خواب بودند و برخی پیربیخواب. قرار گرفتن این دو گروه در کنار هم کمی وضعیت را دشوار میکرد. عدهای مینشستند دور هم و شروع میکردند به حرف زدن. آنهایی که در رختخواب بودند به کسانی که گرم گفتوگو
الغیبه اشد من الکارهای بدبد مراسم صبحگاهی بود. روحانی گردان راجعبه واجبات و محرمات صحبت میکرد. با بچهها خیلی صمیمی بود. برای همین هم در کلاس درس و یا مراسم متکلم وحده نبود و بقیه مخاطب. مثل معلم و کلاسهای اول و دوم دبستان غالباً مطلب را ناتمام میگذاشت و
الهی حرامتان باشد آن شب یکی از آن شبها بود، بنا شد از سمت راست یکییکی دعا کنند، اولی گفت: «الهی حرامتان باشد.» بچهها مانده بودند که شوخی است، جدی است، بقیه دارد یا ندارد، جواب بدهند یا ندهند؟ که اضافه کرد: «آتش جهنم» و بعد همه گفتند: «الهی آمین.»
پس از این که یاران امام علیهالسلام یکى پس از دیگرى به خدمت آن حضرت آمدند و اذن گرفتند و جانانه مبارزه کردند تا به فیض شهادت نائل آمدند، جز اهلبیت خاص آن حضرت، دیگر کسى براى دفاع از حریم حرمت امام علیهالسلام باقى نماند و نوبت فداکارى به اهلبیت
هیچ کس نمی تواند نقش اهل بیت(ع) و مخصوصا امام حسین(ع) را در پیروزی های ما در جنگ انکار کند، اگر نبود علاقه و محبت وافر رزمنده ها به امامان، بی شک توانایی ایستادگی مقابل آن همه ارتش تا دندان مسلح، غیر قابل اجرا می شد. گوشه ای از این
در قرآن آیات متعددی درباره شهید و فضیلت آن در راه خدا ذکر شده است که به اختصار قسمتی از آن را بیان میکنیم.الف- بررسی آیات قرآن ۱- سوره بقره، آیه ۱۵۴: «و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیلالله اموت بل احیاء ولکن لا تشعرون» «کسی را که در راه
اللهم الرزقنا توفیق الپارتی وقتی آشپز مراعات حال برادران سنگین وزن _ هیکل تدارکاتی _ را میکرد و غذایشان را یک کم چربتر میکشید، یا میوهی درشتتری برایشان میگذاشت، هر کس این صحنه را میدید، به تنهایی یا دسته جمعی و با صدای بلند و شمرده شمرده شروع میکردند به
اللهم العن ابن مرجانه دوستی داشتیم که حاضر جواب بود. یکی از دوستان که با او صمیمیتر بود، گفت: «ما را که سر دعاهایت فراموش نمیکنی؟» جواب داد: «هرگز! شما را به طور خاص یاد میکنم» بچهها که میدانستند حرف او خالی از مزاح نیست، پرسیدند: «حالا چه مواقعی بیشتر
بلبلیش که بلبلی صدای خوبی داشت. وقتی میخواند لذت میبردیم، اما وانمود میکردیم که دوست نداریم او بخواند و میگفتیم: «از صدات خوشت میآد؟ برو بیرون چادر. آن طرف خاکریز برای سربازهای عراقی بخوان!» و او میگفت: «چهقدر بندهی ناشکری هستید. مثل بلبل برایتان میخوانم، آنوقت شما این حرفها را
برق سه فاز روزی از محمد در مورد روحیهی رزمندگان سؤال کردم. گفت: «روحیهی رزمندگان ما مانند برق سهفازی است که وقتی مزدوران عراقی را میگیرد، آنان را به علت نداشتن تقوا، خشک میکند و از پا درمیآورد». منبع :کتاب سیرت شهیدان راوی : محمد حبیبی بوی دهان در جریان
تکلیف بندهی خدا بیصبر بود و کمطاقت. از بس از روحانی گردان پرسیده بود: «حاج آقا تکلیف ما چیست؟ ما باید چهکار کنیم؟» او را هم خسته کرده بود. تا اینکه یک شب که همه جمع بودیم، دوباره شروع کرد و گفت: «پس حاجی جان تکلیف ما چیه؟» حاج آقا
چهار کلمه، چهار شخص بچهها طبق آداب جبهه، روی چهار تکه کاغذ، کلمات اسیر، مجروح، شهید، سالم را نوشته، هر کس یکی را برداشت. فرد «سالم» گفت: بله، اگر قرار باشد ما هم شهید شویم، چه کسی از کیان اسلامی محافظت کند؟ معلوم است ما برای خدا مهم هستیم، شاید
خودت بخوان در لشگر نجف روحانی بیرودربایستی داشتیم وقتی به او میگفتیم: «حاج آقا ما را برای نماز شب از دعا فراموش نکن و جزو آن چهل مؤمن قرار بده»، صاف و پوستکنده میگفت: «چشمت کور خودت بلند شو بخوان.» منبع :فرهنگ جبهه _ شوخ طبعی ها جلد ۳ صفحه
از خوف خدا غش کرده اگر کسی بیموقع در میان جمع میخوابید، خصوصاً اگر این شخص بعد از سلام نماز خوابش میبرد یا مثلاً در مراسم دعای کمیل، دعای توسل یا زیارت عاشورا که نوعاً بعد از نماز صبح برگزار میشد و به گوشهای میافتاد و از خود بیخود میشد