دسته بندی :رابطه ي زناشويي

1 مقاله

من و گل سرخ همسفريم

من و گل سرخ همسفریم

فردای عروسی سفره صبحانه را مادرت پهن کرد و صدایمان زد. من هم بلند شدم و سر سفره کنارت نشستم. با اشاره ابروهایت متوجه شدم که باید دورتر از تو بنشینم. چادرم را جلو کشیدم و آن طرف‌تر رفتم. دستم را به سمت سفره بردم تا تکه نانی بردارم و

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا