بیا خری رها کن ۱۳۹۱/۱۱/۱۳ روزی به رهی مرا گذر بود خوابیده به ره جناب خر بود از خر تو نگو که چون گهر بود چون صاحب دانش و هنر بود گفتم که جناب در چه حالی؟ فرمود که وضع باشد عالی گفتم که بیا خری رها کن آدم شو و بعد از این صفاکن