دسته بندی :شعر، ادبیات، پدرم مرد بزرگی است، پدر

1 مقاله

پدرم مرد بزرگی بود

پدرم مرد بزرگی بود

آن روزها باران که می آمد مادرم زیر شر شر سقف می ایستاد و دعا می خواند پدرم وقتی دید دعای مادرم کافی نیست سوراخهای سقف را بر داشت و در جیب کتش پنهان کرد پدرم مرد بزرگی بود سرش به سقف می رسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا