دسته بندی :کتاب خلاقیتها

41 مقاله

مكانيكي مفتي , مقر چكمه‌اي , من و كلاهم , مگس‌پراني , منحني زن ابتكاري

مکانیکی مفتی , مقر چکمه‌ای , من و کلاهم , مگس‌پرانی , منحنی زن ابتکاری

مکانیکی مفتی غذای گردان را با ماشین می‌بردم که گلوله توپی نزدیک ماشین اصابت کرد و چرخ جلوی آن پنچر شد. آمدم پنچری بگیرم، متوجه شدم سیلندر ماشین هم با ترکش سوراخ شده و آب زیادی از آن خارج شده است. مجبور بودم هر طوری هست حرکت کنم و غذا

كمين كمپوت , كمپوت پرنده , كلوخ نجات , كلت آچاري , كلاهك بنزيني

کمین کمپوت , کمپوت پرنده , کلوخ نجات , کلت آچاری , کلاهک بنزینی

کمین کمپوت در کردستان برای جلوگیری از نفوذ ضدانقلاب به پایگاه حدود شصت متر طناب تهیه کردیم و به آن قوطی خالی کنسرو و کمپوت استتار شده بستیم و دور تا دور پایگاه کشیدیم.هروقت قوطی‌ها صدا می‌کرد می‌فهمیدیم کسی در حال رخنه به پایگاه است. منبع: کتاب خلاقیت ها   

گربه بي‌سيم‌چي , گرماي پماد , گروه شناسايي , گلدان و سبد , لاك پشت دشمن گير

گربه بی‌سیم‌چی , گرمای پماد , گروه شناسایی , گلدان و سبد , لاک پشت دشمن گیر

گربه بی‌سیم‌چی شب عملیات با چند تن از نیروها برای آن‌که بتوانیم راحت‌تر همدیگر را پیدا کنیم و از حال هم مطلع باشیم قرار گذاشتیم سه بار بلند صدای گربه را تقلید کنیم و به این وسیله یکدیگر را از سلامتی خود باخبر کنیم و با آرامش بیشتر، عملیات را

لباس مبدل , لوستر , لاك‌پشت شب نما , لودر صوتي ,  لامپ فانوس

لباس مبدل , لوستر , لاک‌پشت شب نما , لودر صوتی , لامپ فانوس

لباس مبدل اولین شب عملیات والفجر۲ مجروح شدم و در منطقه‌ی دشمن باقی ماندم. وقتی دیدم عراقی‌ها نزدیک می‌شوند، سریع لباس یکی از آن‌ها را درآوردم و پوشیدم و آرام بر روی زمین خوابیدم. آن‌ها چند بار مرا تکان دادند، اما من هیچ عکس‌العملی نشان ندادم. بعد که عراقی‌ها رفتند،

مسكن سنگر , مشكل شناورها , مسافرنشان , معبر از جنس جان , مشكل در مشكل

مسکن سنگر , مشکل شناورها , مسافرنشان , معبر از جنس جان , مشکل در مشکل

مسکن سنگر برادری دانشجوی رشته‌ی پرستاری بود که در میان کانال وظیفه‌ی نگهداری همه مجروحان را بر عهده داشت. او غیر از پانسمان کردن و شست و شوی زخم از کمبود امکانات و انجام ندادن بقیه امور شرمنده بود. از حواشی و متن چفیه و لباس و تن‌پوش شهدا و

كلاه‌هاي بي‌سر , كلاه و سنگر خالي , كانتينرهاي راهنما , كالك تاشو ,كائوچوي فيبري

کلاه‌های بی‌سر , کلاه و سنگر خالی , کانتینرهای راهنما , کالک تاشو ,کائوچوی فیبری

کلاه‌های بی‌سر در عملیات کربلای ۴ اجساد سه نفر از شهدا پشت خاکریز ما و مقابل خاکریز عراق به فاصله‌ی ۵۰ متر قرار داشت و ما که بچه‌های تعاون بودیم باید آن‌ها را عقب می‌کشیدیم. ولی خطر زیاد بود. به همین خاطر عده‌ای از برادران در شب کلاه‌های آهنی‌یشان را

غواص‌هاي دكتر چمران , فانوس , فانوس صلواتي , عمليات سرگردان , عقب‌نشيني گازوييلي

غواص‌های دکتر چمران , فانوس , فانوس صلواتی , عملیات سرگردان , عقب‌نشینی گازوییلی

غواص‌های دکتر چمران وقتی کنسروها را پخش کردند، دکتر چمران گفت:«قوطی آنها را سالم نگه دارین». بعد خودش توی هر قوطی یک شمع گذاشت و محکمش کرد که نیفتد شب قوطی ها را فرستادیم روی اروند. عراقیها فکر کرده بودند غواصها هستند تا صبح آتش می‌ریختند. منبع: ماهنامه سبزسرخ شماره

فشنگ‌هاي زنگ زده , فشنگ گازي , فريب دشمن , فتيله‌ي پتويي , فتيله‌اي از بند كلاه

فشنگ‌های زنگ زده , فشنگ گازی , فریب دشمن , فتیله‌ی پتویی , فتیله‌ای از بند کلاه

فشنگ‌های زنگ زده در منطقه فاو مستقر بودیم. در طول روز هر نفر فقط اجازه داشت سه تیر شلیک کند. یکی از برادران سرباز که خدمه تیربار بود، فشنگ‌های زنگ زده را داخل نفت می‌شست و شلیک می‌کرد. به او گفتم:«چرا این کار را می‌کنی، کمتر شلیک کن، گفت:«عراقی‌ها با

قاطرهاي پيش مرگ , قايق پتو پيچ , قايق نفتي , قاب عكس , فيبر و برگ نخل

قاطرهای پیش مرگ , قایق پتو پیچ , قایق نفتی , قاب عکس , فیبر و برگ نخل

قاطرهای پیش مرگ برای کشف کمین دشمن، بچه‌های گردان قاطریزه، قاطرهای پیر و مریض و ترکش خورده را در جاهایی که احتمال کمین ضدانقلاب در آن‌جا وجود داشت جلو می‌فرستادند. البته شب‌ها فانوسی به گردنش می‌بستند تا ضدانقلاب نزدیک شدن نور را ببیند. اگر تیراندازی نمی شد یا حیوان روی

در پناه جنازه ها ,   خندق مرگ , خودكار جنگي , در هوشمند , دروغ نيرودهنده

در پناه جنازه ها , خندق مرگ , خودکار جنگی , در هوشمند , دروغ نیرودهنده

در پناه جنازه ها سال ۶۶ در منطقه شلمچه امدادگر بودم. روزی من و یک بی‌سیم چی و رابط خط و ۲ راننده‌ی بولدوزر و یک راننده‌ی آمبولانس در منطقه‌ی سه راه مرگ با گشتی‌های عراقی مواجه شدیم. ناگهان رابط خط فریاد زد متفرق شوید. اطراف ما پر از جنازه‌های

دلو آب قمقمه‌اي , دو لول , دوش كلمني , دسته هدايت قايق , دسته هدايت قايق

دلو آب قمقمه‌ای , دو لول , دوش کلمنی , دسته هدایت قایق , دسته هدایت قایق

دلو آب قمقمه‌ای یک‌بار که با بی‌آبی مواجه شدیم، در اطراف خاکریز به چاه عمیقی برخوردیم، اما هیچ وسیله‌ای برای کشیدن آب از چاه نداشتیم. به همین خاطر بند‌های پوتین‌هایمان را باز کردیم و به هم گره زدیم و قمقمه را به آن آویختیم و بالاخره به آب دست یافتیم.

دوشكاي خودكار , ديده‌بان پرخرج , ديوارهاي مسلح , راديو , راه بي‌بازگشت

دوشکای خودکار , دیده‌بان پرخرج , دیوارهای مسلح , رادیو , راه بی‌بازگشت

دوشکای خودکار در منطقه جنوب، دوشکا را در امتداد لبه‌ی خاکریز قفل (هم‌جهت) می‌کردیم و بعد قفل بعدی را آزاد می‌گذاشتیم و با طنابی که به ماشه‌ی دوشکا می‌بستیم و تا سنگر کشیده شده بود ماشه را می‌چکاندیم و دوشکا با ضربه‌ی قنداق خود به چپ و راست می‌چرخید و

زاغه‌هاي دروغين , ريگ در دهان , روغن تن , روشنايي سيگار , رمز عبور

زاغه‌های دروغین , ریگ در دهان , روغن تن , روشنایی سیگار , رمز عبور

زاغه‌های دروغین معمولاً لاستیکی را درمحلی دور از سنگرهایمان آغشته به بنزین می‌کردیم و منتظر شلیک خمپاره‌ی دشمن می‌شدیم. به محض شنیدن صدای انفجار اولین خمپاره لاستیک را آتش می‌زدیم و دشمن بدگمان اصابت گلوله به زاغه‌ی مهمات، آن منطقه را زیر آتش می‌گرفت تا سایر زاغه‌های احتمالی هم ازبین

زورخانه منطقه‌اي , زير پيراهن , زنگ پيام , زبان توافقي , زبان تاتي

زورخانه منطقه‌ای , زیر پیراهن , زنگ پیام , زبان توافقی , زبان تاتی

زورخانه منطقه‌ای قبضه آرپی‌جی هفت تخته شنا بود و در گود زورخانه در چاله‌ای که در کنار سنگر کنده بودیم به ورزش باستانی می‌پرداختیم. از میله چادرها به عنوان بیل‌هارتل و از قسمت پایین و جدا شده‌ی شلوارهای مندرس که با سنگ آن را پر می‌کردیم وزنه و سنگ هارتل

سلاح بيل , سلاح جديد , سلاح سرد , زير پيراهن پتويي , ساعت برقي

سلاح بیل , سلاح جدید , سلاح سرد , زیر پیراهن پتویی , ساعت برقی

سلاح بیل پاسبخش بودم و حدود هفتصد تا هشتصد متر با دشمن فاصله داشتیم. فکر کردم نکند دشمن وارد خط شود و ما را اسیر کند. به همین خاطر روی سنگرهای خالی یک کلاهخود و یک دسته بیل گذاشتم طوری که دسته به طرف دشمن بود و مثل اسلحه به

سنگرهاي خالي , سنگر شناور , سوت ارتباطي , سنگ و نارنجك

سنگرهای خالی , سنگر شناور , سوت ارتباطی , سنگ و نارنجک

سنگرهای خالی بعضی از نیمه‌شب‌ها یدالله سنگرش را ترک می‌کرد و به مواضع عراقی‌ها نفوذ می‌کرد او می‌گفت:«امشب سنگرهای عراقی‌ها خالی است» وقتی از او می‌پرسیدیم از کجا می‌فهمی پاسخ می‌داد:«من نزدیک سنگرهای عراقی‌ها می‌شوم و داخل سنگرهایشان سنگ پرتاب می‌کنم اگر سر و صدایی نیامد می‌فهمم که دشمن سنگر

سيم تلفن و پيكرشهيد , سوزن خياطي و بلبرينگ , سورتمه ,شعار و شلوار , شمعدان و زيرسيگاري

سیم تلفن و پیکرشهید , سوزن خیاطی و بلبرینگ , سورتمه ,شعار و شلوار , شمعدان و زیرسیگاری

سیم تلفن و پیکرشهید جنازه دوست شهیدم بین نیروهای ایرانی و عراقی مانده بود. داوطلب شدم که جنازه‌ را عقب بکشم. سیم تلفن زیاد داشتیم. سیم را به کمرم بستم و مسافتی را سینه‌خیز رفتم. قبلاً برادران برانکارد را به سیم بسته بودند. وقتی به جای امنی که تلی از

شني مين‌كش , شهدا زنده‌اند , شهيد زنده , شيلنگ آنتني , شيلنگ چوبي

شنی مین‌کش , شهدا زنده‌اند , شهید زنده , شیلنگ آنتنی , شیلنگ چوبی

شنی مین‌کش بعضی جاها که باید از عرض معبر عبور می‌کردیم و نیروهای تخریبچی در دسترس نبودند، بچه‌ها شنی پاره‌ی تانک‌ها را که بسیار سنگین است به زحمت حمل می‌کردند و در محل عبور به شکل حلقه‌ای قرار می‌دادند و خود پشت خاکریز پناه می‌گرفتند. شنی تانک تا لحظاتی بعد

صداي مرگ برگها , صيد دشمن , طنابي از زيرپوش , صخره‌هاي عبور , صحنه سازي

صدای مرگ برگها , صید دشمن , طنابی از زیرپوش , صخره‌های عبور , صحنه سازی

صدای مرگ برگها مقر ما در یکی از پایگاه‌های مرزی در کردستان بود. برای این‌که بدانیم چه زمانی ضد انقلاب به ما نزدیک می‌شود، دور تا دور پایگاه برگ خشک می‌ریختیم شب وقتی کسی پایش را روی برگ‌ها می‌گذاشت، صدای خش خش آن‌ها باعث می‌شد بلافاصله مسلح شویم. منبع: کتاب

عبور از باتلاق , عراقي ايراني , عراقي‌ها و آتش , طويله , عباي پتويي

عبور از باتلاق , عراقی ایرانی , عراقی‌ها و آتش , طویله , عبای پتویی

عبور از باتلاق برای عبور وسایل نقلیه در مناطق پر گل و لای یکی از راننده‌ها با همفکری بچه‌های واحد تخریب طرحی تهیه و اجرا کردند. به این ترتیب که اهرم‌هایی بازویی شکل ساخته و زیر شاسی تویوتا نصب شد. چند متر از این کرکره (به اندازه‌ی عبور لاستیک‌های ماشین)

حمل و استتار , حمام با آب لوله‌كشي , حمام عمومي , حمله اما محاصره

حمل و استتار , حمام با آب لوله‌کشی , حمام عمومی , حمله اما محاصره

حمل و استتار بچه‌ها ‌شب عملیات، تغییراتی در وسایل خود می‌دادند تا بتوانند خشاب و نارنجک بیشتری بردارند. مثلاً با استفاده از کش و عبور دادن آن از سوراخ‌های فانوسقه، نارنجک‌ها و خشاب های اضافی خود را از زیر آن می‌گذراندند و محکم می‌کردند تا هنگام دویدن سرو صدا نکند

خاكريزهاي نوراني , خاكبرداري در شب , خال پيشاني , خانه‌هاي خالي , خبر داغ!

خاکریزهای نورانی , خاکبرداری در شب , خال پیشانی , خانه‌های خالی , خبر داغ!

خاکریزهای نورانی وقتی خورشید در حال غروب بود ما با مشکل انعکاس نور از شیشه خودروها، وسایل و ادوات مواجه بودیم. دشمن با گرای دقیق حاصل از تابش نور خورشید مواضع ما را شناسایی می‌کرد و می‌کوبید. برادران در بعضی از نقاط خاکریز که پشت سر آن سنگر ادوات یا

خرج خمپاره 60 , خطاطي از راه دور , خمپاره باندپيچ شده , خمپاره كمپوتي , خنثي ولي مسلح

خرج خمپاره ۶۰ , خطاطی از راه دور , خمپاره باندپیچ شده , خمپاره کمپوتی , خنثی ولی مسلح

خرج خمپاره ۶۰ ما چند خرج به خمپاره ۶۰ اضافه کردیم و آن را به جای خمپاره ۸۲ به کار بردیم که قدرت تخریب زیادی داشت. منبع: کتاب فرهنگ جبهه    خطاطی از راه دور ما به عنوان نیروی فرهنگی از سپاه ساری به پاوه اعزام شدیم. در بین راه

چشم‌هاي مين , چرخ‌هاي دستي , چنگال , حروف ژ،چ، گ، پ , حسن از علي

چشم‌های مین , چرخ‌های دستی , چنگال , حروف ژ،چ، گ، پ , حسن از علی

چشم‌های مین در عملیات عاشورا در منطقه‌ی میمک یکی از بچه‌های تخریبچی زیر مین‌ها چشم الکترونیکی تعبیه کرده بود که به محض دیدن نور حساس و منفجر می‌شد. وقتی عراقی‌ها قصد بازکردن معبر یا پاکسازی مسیر را داشتند به محض این‌که خاک‌ها کنار می‌رفت و یا مین کمی از زمین

چادرهاي خالي , جوراب جنگي , چراغ روشنايي , چراغ گمراه‌كننده , چراغ موشي

چادرهای خالی , جوراب جنگی , چراغ روشنایی , چراغ گمراه‌کننده , چراغ موشی

چادرهای خالی سال ۶۱ به دلیل نبودن نیرو در یکی از مناطق جنوب چون هواپیماهای دشمن برای شناسایی می‌آمدند، بچه‌ها برای فریب آن‌ها چادرهای بزرگی به رنگ کرم تهیه و در محلی برپا می‌کردند. از پنجره‌ی این چادرها لوله‌ی پولیکا بیرون می‌آوردند و حالت تانک استتار شده را به آن

جابه‌جايي مهمات , جابه‌جايي نيروها , جنگ بي‌سيمي , جنگ رتيل و عقرب , جنگ سنگي

جابه‌جایی مهمات , جابه‌جایی نیروها , جنگ بی‌سیمی , جنگ رتیل و عقرب , جنگ سنگی

جابه‌جایی مهمات روی بدنه ماشین‌ها و جعبه‌های بزرگ مهمات که با تریلی به جبهه منتقل می شد، عبارات منحرف کننده‌ای می‌نوشتیم و به این وسیله مانع کار نیروهای نفوذی دشمن می‌شدیم. مثلاً روی بعضی از این جعبه‌ها می‌نوشتند:«ابزار یدکی لودر و بلدوزر» یا جملاتی مثل کودشیمیایی، ماشین‌آلات راه سازی و

آب پاكتي , آب خنك , آب گرم كن هوايي ,  آبراه‌هاي خيالي , آپارات چكمه‌اي

آب پاکتی , آب خنک , آب گرم کن هوایی , آبراه‌های خیالی , آپارات چکمه‌ای

آب پاکتی در منطقه فاو آب آشامیدنی را در پاکت‌های مخصوص شیر به ما می‌دادند، هر یک پاکت جیره روزانه چهار نفر بود. بچه‌ها برای این‌که بی‌آب نمانند سوراخ‌های کوچکی در ظرف‌های آب خود ایجاد می‌کردند تا این‌گونه مصرف آب خود را به حداقل برسانند. منبع: کتاب فرهنگ جبهه   

آتش همزمان , آتش‌گير ,آخ , آخرين تله

آتش همزمان , آتش‌گیر ,آخ , آخرین تله

آتش همزمان بعد از عملیات کربلای ۴ در خرمشهر، در مرز گمرک روی اسکله مستقر بودیم تعداد ما در آن محور هشت نفر بود که خط را پدافند می‌کردیم برای تظاهر به این‌که نیروهای زیادی در محور مستقر هستند شب‌ها هرکدام با فاصله‌ی حدود ۳۰ متر از همدیگر و با

آرپي جي بي‌خرج , آن روزهاي سخت , آنتن آبكشي گردان , آفتابه با انصاف ,آرامگاه لباس

آرپی جی بی‌خرج , آن روزهای سخت , آنتن آبکشی گردان , آفتابه با انصاف ,آرامگاه لباس

آرامگاه لباس تابستان سال ۱۳۶۶ در جزیره مجنون جمعی از بچه‌ها در محاصره عراقی‌ها قرار گرفتند. آن‌ها وسایلشان را در کمین‌ها دفن کرده و روی یک سنگ نوشتند آرامگاه برادر فلانی تا بعد از بازگشت وسایل را پیدا کنند. بعد از مدتی نیروهای خودی آن محل را از دست عراقی‌ها

الاغ در نقش تانك , اسيران فرمانده, اسلحه دوكاره , استخر شناور , ارتش ده نفره

الاغ در نقش تانک , اسیران فرمانده, اسلحه دوکاره , استخر شناور , ارتش ده نفره

الاغ در نقش تانک عراقیها شب نسبت به تردد نیروهای شناسائی و هجومی حساس بودند. دکتر چمران گفت:«بر پشت چند الاغ یک تراورس چوبی باد و فانوس آویزان روشن کنیم و بفرستیم جلوی دید دشمن. آنها به گمان اینکه تانکها به سمتشان می‌آید آنجا جهنمی برپا کردند که اگر بر

مطلبی پیدا نشد
اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا