دسته بندی :گنجشک

3 مقاله

گلچینی از شعرهای کودکانه قدیمی

گلچینی از شعرهای کودکانه قدیمی

عینک مادر بزرگ چند روزیه شکسته انگار یه عالمه غم توی دلش نشسته هرجا که میخواد بره منو صدا میکنه اونوقت با مهربونی منو دعا میکنه خدا کنه که چشماش دوباره خوب ببینه چون که دلم نمیخواد غم تو دلش بشینه   ****شعرهای کودکانه قدیمی**** عروسک قشنگم هنوز تو رختخوابه

تقاضای گنجشک

تقاضای گنجشک

محمد بن حسن صفار در بصائر الدرجات روایت می‌کند.. «سلیمان جعفری که از نسل جعفر بن ابیطالب است، گوید: همراه حضرت رضا علیه‌السلام بودم که بر روی دیوار خانه‌ی ایشان گنجشکی آمد، و در برابر حضرتش قرار گرفت، و شروع به جیک جیک کرد. حضرت به من فرمودند: ای سلیمان

ماجرای قهر کردن گنجشک با خدا

ماجرای قهر کردن گنجشک با خدا

روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد. و سرانجام گنجشک روی شاخه

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا