با تامل در آیاتى که در آن ها به نوعى سخن از امر به معروف و نهى از منکر است، درمى یابیم که این آموزه در قرآن کریم داراى اشکال و وجوه گوناگونى است. در این مقال تلاش خواهیم کرد تا این وجوه را مشخص کرده و درباره هر یک توضیحات کوتاهى ارایه کنیم.
۱) عام و خاص
خداوند نیز آمر به معروف و ناهى از منکر است. این امر و نهى را مى توان در دو گروه جاى داد: الف: امر و نهى عام: این نوع از امر و نهى دقیقا مشابه اوامر و نواهى بسیارى است که در آیات گوناگون آمده و خداوند به تمامى «مومنین و مومنات» سفارش بیان آنها را نموده است. این اوامر و نواهى شکل وعظ و نصیحت عام دارد. مثل آن که گفته شود: عدالت بورز، به خویشان و نزدیکانت احسان کن، از فحشا دورى کن و غیره: «ان الله یأمرو بالعدل و الاحسان و ایتا ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى یعظکم لعلکم تذکرون» (بقره، ۹۳). به درستى که خداوند امر مى کند به عدل و نیکویى و عطا کردن به خویشان نزدیک و نهى مى کند از کار زشت و کردار بد و ستم.
ب: امر و نهى خاص: هر چند این نوع از امر و نهى نیز به عموم «مومنین و مومنات» سفارش شده است، اما از آنجا که فراوان تکرار شده و اساسا علت اصلى ارسال رسل این امر ونهى بنیادین است، مى توان آن را امر و نهى خاص (بلکه خاص الخاص) نامید. «و لقد بعثنا فى کل امه رسولاً ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت» (نحل، ۳۶). به میان هر ملتى پیامبرى مبعوث کردیم که خدا را بپرستید و از طاغوت دورى جویید. بنابراین روشن گردید که خاص ترین امر به معروف همانا امر به توحید و خاص ترین نهى از منکر، نهى از طاغوت (غیر خداوند) است. کافى است به آیات زیر دقت کنید تا خاص بودن و اساسى بودن این امرو نهى برجسته گردد:
انعام ،۱۴ انعام ،۱۶۳ یونس ،۷۲ یونس ،۱۰۴ نمل ،۹۱ زمر ،۱۱ غافر ،۶۶ شورى ،۱۵ انعام ،۵۶ مائده ۱۱۷.
مى توان به چندین و چند آیه دیگر نیز اشاره کرد که در برخى از آنها با واژه «امرنا» بدین نکته مهم توجه داده شده است اما با همین مختصر به سادگى مى توان دریافت که اصلى ترین و اساسى ترین (و در نتیجه خاص ترین) امر و نهى در قرآن کریم همانا سفارش به توحید و نهى از توجه به «غیرالله» است.
۲) نهى از اعمال درون جاهلیت
نهى از این گونه اعمال را مى توان – از جمله – در آیات ذیل مشاهده کرد: از میان شما کسانى که زنانشان را «ظهار» مى کنند و مى گویند: پشت تو چون پشت مادر من است ]و یا تو چون مادر من هستى[ آنان مادرانشان نیستند. مادران آنها تنها کسانى اند که ایشان را زاده اند و قطعا آنها سخنى زشت و باطل مى گویند و(لى) خدا مسلما در گذرنده اى آمرزنده است. (مجادله، ۲)
و نیز آیه اى که در آن چندین مصداق منکر برشمرده شده است و جالب آن که مخاطبین زنان «مومنى» هستند که به قصد بیعت نزد پیامبر (ص) آمده اند:
اى پیامبر چون زنان با ایمان نزد تو آیند که (با این شرط) با تو بیعت کنند که چیزى را با خدا شریک نسازند و دزدى نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و بچه هاى حرامزاده پیش دست و پاى خود را با بهتان (و حیله) به شوهر نبندند و در کار نیک از تو نافرمانى نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه، زیرا خداوند آمرزنده مهربان است. (ممتحنه، ۱۲)
۳) عقلانى
ناگفته پیداست که امر به معروف و نهى از منکر در قلمروهایى معنا دارد که عقل پذیر باشد. مثلا اگر به شخصى که در حال احتضار است گفته شود که قبل از وفاتش اموال خود را میان فرزندان و اقربا به عدل و نیکى تقسیم کند، هر چند از جنبه درونى این توصیه براى او على السویه باشد، اما با توضیحات منطقى درمى یابد که بهتر است به چنین توصیه اى عمل کند، زیرا دست کم براى او مسلم مى شود که بعد از وفاتش خانواده اش بر سر مال و منال او به اختلاف کشیده نمى شوند و غیره. بدین ترتیب آیه ۱۸۰ از سوره بقره را مى توان تذکارى به «صاحبان خرد» تلقى کرد، کسانى که «هات برهان» برایشان اهمیت دارد و یا آن که آوردن دلیل عقلایى به برطرف کردن جهلشان و در نتیجه عمل به این دسته از نیکى ها منجر خواهد شد. «کتب علیکم اذا حضرکم الموت ان ترک خیر الوصیه الوالدین و الاقربین بالمعروف حقا على المتقین» بر شما مقرر شده است که چون یکى از شما را مرگ فرا رسید، اگر مالى بر جاى گذارد، براى پدر و مادر و خویشاوندان (خود) به طور پسندیده وصیت کند، (این کار) حقى است بر پرهیزکاران. اگر مشاهده مى کنیم که این توصیه عقل پذیر نیز عطف به تقریر الهى گردیده و عمل حقى از سوى «متقین» دانسته شده، بازمى گردد به فضاى اخلاقى قرآن کریم. در این فضا آن چنان که ایزوتسو نیز بیان کرده است، تمامى گفتار و رفتار اخلاقى انسان راجع و معطوف به خداوند متعال است و موضوع وصیت کردن قبل از مرگ مثل بسیارى از اعمال دیگر با عقل بشر منطبق است.
۴) ناظر به امکان وجودى انسان
کافى است که آدمى به درون خود رجوع کند، با اندک تاملى درمى یابد که از امکانات خاصى برخوردار است. امکاناتى که به او – از جمله – بسیارى از نیکى ها و بدى ها را مى شناساند.
این که در قرآن کریم به انسان خطاب مى شود، کار خوب (عمل صالح) انجام دهد، به کدام بعد از ابعاد وجودى او اشاره دارد؟ اگر نزد شما چیزى نباشد، من چگونه مى توانم از شما چیزى بخواهم؟ حتما انسان داراى امکاناتى است که به وسیله آن مى تواند خوبى و بدى را، دست کم به طور نسبى، درک کند. نکته اى را که در عبارت قرآنى: «فالهمها فجورها و تقویها» مى خوانیم به امکان وجودى انسان راجع است. اگر در بسیارى از آیات، انسان به «عمل صالح» و «قول معروف» دعوت شده است، با توجه به چنین امکانى است. قرائت پیوسته آیاتى که در آن به صاحب اختیار بودن انسان در برگزیدن کفر و ایمان تاکید شده است، مى تواند ما را به مفهومى که از «امکان وجودى» در نظر داریم نزدیک تر کند. پس از قرائت این آیات، بلافاصله باید ذهن را بدین نکته حساس کرد که انسان واجد چه امکاناتى است که خداوند متعال برگزیدن کفر و ایمان را بدان ارجاع داده است. در تمامى این آیات مساله انتخاب (کفر و یا ایمان) پیوسته بر عهده انسان نهاده شده است. خداوند متعال دلایل خاصى را براى صاحب انتخاب و اختیار بودن انسان بیان داشته است: «خداوند اگر مى خواست قطعا همه را هدایت مى کرد» (انعام ۱۴۹،). از این رو، وظیفه تمامى پیامبران را تنها ابلاغ مبین ذکر کرده و حتى تحریص پیامبر (ص) را براى هدایت مردم مورد پرسش و عتاب قرار داده است (یونس ۹۹،) و به طور کلى تبیین این حقیقت را که جز الله معبودى لایق پرستش و درخواست کمک نیست، وظیفه اصلى پیامبران دانسته و بیان داشته است که: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» (انسان ، ۳). ما راه را به انسان بنمودیم پس یا شاکر است و یا بسیار ناسپاس.
جلوه های نوزده گانه امر به معروف و نهى از منکر در قرآن کریم (۱)
- شهریور ۲۷, ۱۳۹۲
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 80 نفر
- برچسب ها : آمر, آموزش و یادگیری, احکام, اخلاق, اخلاق اجتماعی, پرونده خدا, خداشناسی, قرآن شناسی, ناهی, نهى از اعمال