حقیقت وحی از نظر قرآن

حقیقت وحی از نظر قرآن

آنچه از قرآن مجید بدست میآید اینست که این کتاب آسمانی از راه وحیی که به پیغمبر اکرم (ص) شده بدست آمده است و وحی یک نوع تکلیم آسمانی (غیر مادی) است که از راه حس و تفکر عقلی درک نمیشود بلکه با درک و شعور دیگری است که گاهی در برخی از افراد  بحسب خواست خدائی  پیدا میشود و دستورات غیبی یعنی نهان از حس و عقل را از وحی و تعلیم خدائی دریافت میکند، عهده داری ا ین امر نیز نبوت نامیده میشود.
راه وحی از خطا مصون است :
راه وحی و تعلیم برنامه زندگی اجتماعی انسان ازین راه جزء برنامه آفرینش میباشد و روشن شد که تکوین و آفرینش هرگز در کار خود خطا نمیکند پس مواد دین آسمانی که از راه وحی به مردم تعلیم میشود در طول این مسافت دچار هیچگونه خطا و اشتباهی نخواهد بود خدایمتعال میفرماید: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصی کل شیء عددا ( سوره جن آیه ۳۸ )خلاصه ترجمه: او تنها داننده غیب است پس هیچ کسی را بغیب خود مسلط نمی کند مگر کسی را که بپسندد از پیغمبر و درین صورت از پس و پیش خود او مراقبت میکند تا محققا پیامهای خدای خودشان را برسانند در حالیکه به آنچه پیش ایشان است احاطه نموده و عدد هر چیز را شمرده است.»

و از اینجاست که پیغمبران و فرستادگان خدا باید معصوم باشند یعنی هم در فراگرفتن تعلیمات وحی از عالم بالا و هم در نگهداری آنچه فرا گرفته اند و هم در تبلیغ آنچه فرا گرفته و نگهداشته اند از خطا و معصیت مصون باشند زیرا اینان برای دستگاه آفرینش در هدایت عمومی که می کند وسیله کارند و اگر در فرا گرفتن و نگهداشتن و رسانیدن وحی خطائی کنند یا بواسطه وساوس شیطانی و نفسانی خیانتی ورزند یا معصیتی کنند که قهرا بخلاف آنچه تبلیغ قولی کرده اند تبلیغ فعلی خواهد بود در همه این صور دستگاه آفرینش در اجراء برنامه هدایت خود خطا نموده و محالی بوقوع پیوسته است.

خدایمتعال میفرماید: « و علی الله قصد السبیل و منها جائر » سوره نحل آیه ۹ (خلاصه ترجمه: بعهده خدا است که راه میانه و معتدلی در دست رس مردم بگذارد و رهی نیز هست که از حق میل و تعدی نموده است).
حقیقت وحی برای ما مجهول میباشد :
برنامه زندگی انسان که مقدمه وصول به سعادت نوعیش می باشد و تعلیم آن به عهده آفرینش است ممکن نیست از راه عقل بوی برسد بلکه راه درک دیگری غیر از راه تفکر باید وجود داشته باشد که انسان بوسیله آن وظائف زندگی نوعی خود را تلقی نماید و این راه را راه وحی می نامیم.

و البته مقتضای دلیل همین مقدار است که در نوع انسان چنین درکی باید وجود داشته باشد نه اینکه همگانی باشد بلکه از این روی که تلقی وحی در پاکی میخواهد که از هرگونه پلیدی و آلودگی مصون باشد و افراد انسان در استقامت حال و اعتدال ادراک و صفای روح و خلاف این صفات بغایت مختلفند باید گفت این موهبت تنها در برخی از افراد بندرت تحقق میپذیرد چنانکه قرآن جمعی را بنام پیغمبران و فرستادگان خدا یاد میکند ولی از ذکر شماره آنان و نام همهشان خودداری مینماید و از گروه شان فقط بیست و چند نفر را اسم میبرد.

ما که ازین موهبت بی بهره هستیم و بعبارت دیگر آنرا نچشیده ایم حقیقت آن برای ما مجهول است تنها برخی از آثار آنرا که از آن جمله قرآن مجید می باشد و پاره از اوصاف آنرا که از راه نبوت به ما رسیده دیده و شنیده ایم با این همه نمی توان گفت که اوصاف آن همانست که به ما رسیده و بس و ممکن است اوصاف و خواص و شعب دیگری داشته باشد که برای ما شرح داده نشده.

آدم/ نوح/ ادریس/ هود/ صالح/ ابراهیم/ لوط/ اسماعیل/ الیسع/ ذوالکفل/ الیاس/ یونس/ اسحاق/ یعقوب/  یوسف/ شعیب/ موسی/ هارون/ داود/ سلیمان/ ایوب/ زکریا/ یحیی/ اسماعیل صادق الوعد/ عیسی/ محمد (ص).
اینان پیغمبرانی هستند که باسم ذکر شده اند و کسانی نیز با اشاره یاد شده اند مانند اسباط در سوره نساء آیه ۱۶۳ و مانند پیغمبری که طالوت به اشاره او پادشاه بنی اسرائیل شد سوره بقره آیه ۲۴۶.

و پیغمبری که در سوره بقره آیه ۲۵۸ بوی اشاره شده و پیغمبرانی که در سوره یس آیه ۱۴ بآنان اشاره شده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا