امر به معروف و نهى از منکر، بازدارنده جامعه از خطر غرق شدن
رسول گرامى اسلام با بیان مثالى ساده و روشن، به یکى از فایده هاى مهم امر به معروف و نهى از منکر اشاره مى فرماید: «گنهکار در میان مردم، مانند کسى است که با گروهى سوار کشتى مىشود و هنگامى که در وسط دریا قرار مىگیرد، به سوراخ کردن جایگاه خویش مى پردازد. اگر دیگران او را از این کار خطرناک بازندارند، آب به کشتى نفوذ مىکند و یکباره همگى غرق مىشوند».
بر اساس این روایت، سرنوشت فرد و جامعه از هم جدا نیست و شایسته و ناشایسته بودن هریک از افراد جامعه بر دیگرى اثر مىگذارد. ازاینرو، بى اعتنایى شخص در برابر ناهنجارىهاى اخلاقى دیگران، دیر یا زود به زیان او پایان مىیابد و پىآمدهاى ناگوار خطاکارى آشکار انسانهاى دیگر، گریبانگیر وى خواهد شد. آن حضرت در حدیثى دیگر در اینباره مىفرماید: «هرگاه بنده به طور پنهانى گناهى مرتکب شود، جز خودش، کسى از آن زیان نمىبیند، ولى هرگاه آشکارا معصیت کند و با او برخوردى نشود، همه جامعه از آن زیان مىبیند. این بدان دلیل است که او با انجام دادن این عمل گناهآلود، دین خدا را خوار مىکند و دشمنان خدا نیز (جسارت مى یابند و) از او پیروى مىکنند».
امر به معروف و نهى از منکر، وظیفه اى همگانى
از نگاه آموزه هاى دینى، امر به معروف و نهى از منکر وظیفه اى همگانى است و همه باید خود را در این مسئله مسئول بدانند. «امر به معروف که مىتوان آن را ارشاد خواند و نهى از منکر که مىتوان آن را انتقاد خواند، واجبى عمومى است و برابر آنچه امروزه مسئولیت همگانى یا نظارت عمومى یا نظارت ملّى مىگویند، قرار مىگیرد. این فریضه در انحصار هیچ فرد یا گروه یا مقامى نیست و اگر هم گروهى در آن پیشگام شود و خود در زمینهاى، معروف را فروگذارد و منکر را انجام دهد، دیگران وظیفه دارند که همانها را امر به معروف و نهى از منکر کنند. بر این اساس، کوچکترین و ضعیفترین فرد جامعه نیز باید امر به معروف و نهى از منکر را از دست ندهد».
«گروهى امر به معروف و نهى از منکر نمى کنند و مى گویند: اگر لازم باشد، فلان شخصیت یا مقام و یا فلان انجمن اسلامى، این کار را انجام دهند. بىخبر از آنکه امر به معروف همچون نماز، وظیفه همه است و امکان دارد آن مسئله اى را که شما مىبینید، فلان مسئول یا رئیس، مشاهده نکند».
امر به معروف و نهى از منکر غیرمستقیم
اثرگذارترین گونه امر به معروف و نهى از منکر آن است که شخص، پیش از سفارش و نهى دیگران، خود اهل عمل باشد، پس آنگاه امر به معروف و نهى از منکر کند. شهید مطهرى در این باره مىنویسد: «شما اگر بخواهید به شکل غیرمستقیم امر به معروف و نهى از منکر بکنید، یکى از راههاى آن این است که خودتان نیکوکار و اهل عمل باشید. وقتى خودتان اینگونه بودید، مجسمه اى خواهید بود از امر به معروف و نهى از منکر. هیچچیز بشر را بیشتر از عمل تحتتأثیر قرار نمىدهد. هر اصلاحگرى، نخست باید صالح باشد تا بتواند اصلاحگر باشد. او باید پیش برود و آنگاه بگوید پشت سر من بیایید. خیلى تفاوت است میان کسى که ایستاده و به سربازش دستور مىدهد: برو به پیش، من اینجا ایستاده ام و کسى که خودش جلو مى رود و مى گوید: من رفتم، تو هم پشت سر من بیا. فیلسوف معروف معاصر، ژان پل سارتر مىگوید: «من کارى که مىکنم، در حقیقت، جامعه خود را نیز به آن کار وادار کرده ام» و درست هم هست. هر کارى که شما بکنید، کار خوب یا بد، جامعه خود را نیز به آن کار واداشته اید. خواه ناخواه، کار شما موجى به وجود مى آورد؛ تعهدى براى جامعه ایجاد مىکند؛ بایدى است براى خود شما و بایدى است براى اجتماع شما. وقتى من کارى مىکنم، زبان عمل من این است که تو هم مثل من باش. بنابراین، شما نمىتوانید به گفتار من توجه کنید، ولى به کردار من بى توجه باشید».
اهل عمل نبودن آمر به معروف و ناهى از منکر
یکى از پىآمدهاى زیانبار امر به معروف و نهى از منکرى که خودِ شخص به آن پاىبند نیست، آن است که دیگران را به سوى گناه و انجام کارهاى ناشایست تشویق مىکند. امام محمد غزالى در این باره در سخنى شنیدنى مى نویسد: «اگر کسى چیزى بخورد و آنگاه به مردمان بگوید شما نخورید که زهر نابودکننده است، آنها بر وى ریشخند زده و گرایش آنان به آن خوردنى افزایش پیدا مىکند و با خود مى گویند: اگر نه آن است که آن چیز، خوشتر و لذیذتر است، آن را براى خود نگزیدى.» از این گذشته، هم دین و هم عقل به زشتى امر به معروف و نهى از منکرى که با عمل همراه نباشد، حکم مىکند.
در قرآن کریم در این باره مى خوانیم: «أَتَأْمُرُونَ الْنَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ؛ آیا مردمان را به نیکویى فرامى خوانید و خود را فراموش مى کنید.» (بقره: ۴۴) و همچنین مى خوانیم: «اى مؤمنان! چرا چیزى مى گویید که انجام نمى دهید. خداوند از اینکه چیزى را بگویید که انجام نمى دهید، بیزار است.» (صف: ۲ و ۳). پروین اعتصامى چه زیبا در این باره سروده است:
اى آنکه راستى به من آموزى خود در ره کج از چه نهى پا را
امر به معروف و نهى از منکر، تنها به انگیزه خدایى و از سر خیرخواهى
یکى از شرایط اثرگذارى امر به معروف و نهى از منکر آن است که براى خدا و از روى خیرخواهى و دلسوزى بوده و از غرض ورزى و اظهار برترىجویى به دور باشد. امام خمینى رحمهالله در اینباره مى فرماید: «شایسته است امرکننده به معروف و نهى کننده از منکر، در امر و نهى خود و مراتب نهى از منکرش، مانند پزشک مهربانى باشد که درمان کننده است و مانند پدر دلسوزى باشد که رعایت مصلحت شخص مقابل را مىکند و این امر و نهى او از روى لطف و رحمت ویژه باشد. انگیزه خود را خالص کند براى رضاى خدا و کار خود را از هرگونه هوا و هوسى تهى نماید. همچنین نخواهد که با امر به معروف و نهى از منکر، اظهار برترى نماید و نیز نفس خود را پاک نداند و خود را برتر از آن کسى که مرتکب گناه شده و الان او را امر و نهى مىکند، نشمارد که چه بسا براى آن شخص صفات خوبى باشد که مورد رضایت خداوند بوده و خداوند او را دوست بدارد، هر چند از این کارش بدش مى آید و از آن طرف، در آمر به معروف و ناهى از منکر، صفات زشتى باشد که خداوند از آن بیزار است، در حالى که خودش نمى داند و فکر مى کند آدم خوبى است».
امر معروف خصلتى است شریف *** لیک از مشفِق نظیف لطیف
صفتِ آنکه سالک راه است *** «فَبِما رَحمهٍ مِن الله» است
اى که از عیب دیگران پرسى *** تو مگر از خدا نمىترسى
تا کنى زهد خویش را مشهور *** که تویى فاسق و منم مستور
امر به معروف و نهى از منکر، نماد رها بودن از بىتفاوتى
قرآن کریم، انسانهاى بى تفاوت و آنهایى را که امر به معروف و نهى از منکر را وانهادند، سزاوار لعن مىداند: «کسانى از بنى اسرائیل که کفر ورزیده بودند، بر زبان داوود و عیسى بن مریم لعنت شدند؛ چرا که سرکشى کردند و از اندازه درگذشتند. آنان یکدیگر را از کار ناپسندى که مىکردند، بازنمىداشتند؛ پس کار و کردارشان چه بد بود».
در روایات هم از رسول خدا ص مى خوانیم که خداوند، اهل منطقه اى را عذاب کرد و همین که فرشتگان از خدا پرسیدند: گروهى از اهل منطقه گنهکار نیستند، چرا آنها به آتش گنهکاران سوختند، فرمود: به دلیل سکوت و بى اعتنایىشان. بى گمان، بى اعتنایى به عملکرد انسانها، عقب ماندگى جامعه را رقم مى زند و به بى بندوبارى اخلاقى افراد مى انجامد و اجتماع را از پیشرفت بازمىدارد.