جلوه های نوزده گانه امر به معروف و نهى از منکر در قرآن کریم (۵)

جلوه های نوزده گانه امر به معروف و نهى از منكر در قرآن کریم (5)

۲-۱۸- همراه با دلیل و مثال باشد

اینکه اغلب آموزه هاى قرآن کریم با ذکر دلیل و مثال همراه است نشان از روش و سیره دیگرى در قرآن کریم دارد. دعوت و توصیه قرآن براى بکارگیرى این روش در آیه ۱۲۵ سوره نحل به خوبى مشهود است: ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه و جادلهم بالتى هى احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین. «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگار دعوت کن و با آنان به (شیوه اى که نیکوتر است مجادله نماى. در حقیقت پروردگار تو به (حال) کسى که از راه او منحرف شده داناتر، و او به (حال) راه یافتگان (نیز) داناتر است.» در آیه اى که به ذکر آن خواهیم پرداخت، مومنین به دورى از غیبت یکدیگر تشویق شده اند. سپس طى تمثیلى بر قباحت این کار تاکید شده است. در ضمن این آیه از ظن، تجسس در امور دیگران، مومنین را پرهیز داده است. و البته قابل درک است که میان ظن و تجسس و غیبت رابطه معنایى عمیقى وجود دارد: یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لایغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکر هتموه و اتقوالله ان الله تواب رحیم «اى کسانى که ایمان آوردید از بسیارى از گمان ها بپرهیزید که پاره اى از گمان ها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکنند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ از آن کراهت دارید (پس) از خدا بترسید که خدا توبه پذیر مهربان است». بى تردید تمثیل «خوردن گوشت برادر مرده» تمثیلى موثر براى بیان قبح عمل غیبت در ذهن مومنان غیبت کننده است. مفهوم آیات بعدى نیز تاکید دیگرى است بر رعایت اصل بیان دلیل در قرآن کریم: اذهب الى فرعون انه طغى ‎/ فقل هل لک الى ان تزکى ‎/ و اهدیک الى ربک فتحشى ‎/ فادله الا آیه الکبرى. «به سوى فرعون برو که وى سر برداشته است ‎/ و بگو: آیا سر آن دارى که به پاکیزگى گرایى ‎/ و تو را به سوى پروردگارت راه نمایم تا پروا بدارى؟‎/ پس معجزه [دلیل] بزرگ (خود) را بدو نمود.»
(۴-۳) – ۱۸- به تاثیرگذارى آن توجه شود و به شکل توصیه و ترغیب باشد
سومین و چهارمین روش امر به معروف و نهى از منکر در قرآن را به بررسى مى نشینیم. از آیات سوره لقمان – پندها و نصایح او به فرزندش – در یک وعظ و نصیحت اجتماعى مى توان دریافت که در گفتمان قرآن دعوت به سوى خداوند (امر به معروف خاص) و نیز دعوت به سوى مکارم اخلاقى (عام) صبغه اى تشویقى، ترغیبى دارند. به تعبیر دیگر مى توان گفت که ترجمه واژه امر در زبان قرآن به توصیه و ترغیب ترجمه اى غیرممکن نیست. چرا که امر به معناى دستور و فرمان «على جهه استعلا» – از موضع بالا – با فضاى اخلاقى قرآن کریم مناسبت ندارد. از سوى دیگر تاثیر منفى نگاه آمرانه آمر و ناهى بر مخاطب بر هیچ کس پوشیده نیست. و اساسا انسان در برابر چنین اشخاصى به واکنش منفى گرایش پیدا مى کند. هر چند سخن آمر و ناهى تماما حق و صحیح باشد. در کلام على (ع) نیز بر این نکته تاکید شده است: «الانسان حریص على ما منع» انسان نسبت به آنچه که منع مى شود حریص است. و البته در این کلام تنها سخن از منع است و از روش آن (على جهه استعلاء) سخنى گفته نشده است. حال آن که به سادگى مى توان دریافت منع (نهى) در صورتى که ناهى (مانع) از موضع بالا سخن بگوید. تا چه حد مى تواند تاثیر عکس بر جاى بگذارد. تاثیرى که لزوما هیچگاه با اهداف امر به معروف و نهى از منکر مناسبت نداشته و ندارد. و این همه در حالى است که آمر و ناهى نیز از جمله بندگان هستند و بر ضعف – عمومى – آنان در قرآن کریم تصریح شده است: «یریدالله ان یخفف عنکم و خلق الانسان ضعیفا» (نساء، ۲۸) خدا مى خواهد تا بارتان را سبک گرداند، و (مى داند که) انسان ناتوان آفریده شده است.
بدیهى است که چنین بندگانى هیچ گاه نمى توانند براى خود این مجوز را صادر کنند که نسبت به دیگر بندگان در مقامى «استعلایى» قرار بگیرند و آنان را پند و اندرز دهند. چه ضمانتى وجود دارد که بنده اندرزدهنده – منظور ما فقط در مقام «استعلا» است – از سایر بندگان خداوند بهتر و برتر باشد. در حالى که مى دانیم هیچ بنده اى از بندگان خداوند نمى تواند مدعى باشد که از خطا، اشتباه، جناح، اثم، ذنب، سیئه، حوب و غیره برى است. در قرآن کریم از کسانى که دیگران را مورد تمسخر قرار مى دهند سخت انتقاد شده است. چرا که در نظر قرآن شاید تمسخر شونده، از تمسخر کننده بهتر باشد.
اى کسانى که ایمان آوردید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان (دیگر) را (ریشخند کنند) شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقب هاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند. (حجرات، ۱۱)
مى توان بر این نکته پاى فشرد که در قرآن کریم اساسا «استعلا» و برترى تنها در حالت تقواى بیشتر بنده نسبت به خداوند قابل تشخیص است و نمى توان از وجه «استعلایى» (آمرانه) فرد نسبت به فرد در جامعه مسلمین نشانى یافت. آنچه که انسان ها را در این جامعه از یکدیگر متمایز مى کند، همانا تقوا، علم، خردورزى، عمل صالح و جز اینها است، و در هنگامه امر به معروف و نهى از منکر نگاه از روبه رو به انسان هاى «ضعیف» نگاهى است که قرآن کریم آن را توصیه کرده است. آیه ۱۳ سوره حجرات چنین نگاهى را تایید مى کند. در این آیه مناسب است به جمله «لتعارفوا» دقت کنیم: «یا ایهاالناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم ان الله علیم خبیر» اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست، بى تردید خداوند داناى آگاه است. خاصه آن که دانستیم ناهیان و آمرین نیز از جمله انسان هایى هستند که به هیچ روى از خطا و اشتباه و غیره برى نیستند (این نکته در مبحث مخاطبین «ایها» روشنى بیشترى خواهد یافت) و اگر در مقطعى از زندگى شان چه در خانواده و چه در اجتماع از آنها خطایى سر بزند – عمدا و یا سهوا – مى تواند تاثیرى دوچندان منفى بر مخاطب و در نتیجه اهداف امر به معروف و نهى از منکر بر جاى گذارد. از این رو است که قرآن کریم به آنها که «مى گویند و عمل نمى کنند» سخت عتاب کرده است: لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتاً عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون «خداوند سخت دشمن دارد که بگویید آنچه را که بدان عمل نمى کنید». روشن است که واژه «وعظ» به معنى «اندرز دادن» و توصیه به معناى «سفارش کردن» معناى آمرانه اى را با خود حمل نمى کنند. به عبارت دیگر به هنگام وعظ و توصیه مخاطب مخیر به انجام و یا عدم انجام است.
۱۹) مخاطبین «ایها»
بیشترین مخاطبین امر به معروف و نهى از منکر در قرآن کریم چه کسانى هستند؟ آن ها از چه کارهایى نهى و به چه کارهایى امر شده اند؟ اساسا آدمیان در قرآن کریم از نظر تقرب به خداوند متعال در چند طیف قرار مى گیرند؟
پاسخ به این سوالات مبناى بحث حاضر است. براى پاسخ به دو پرسش اول بنا را بر آن گذاشتیم که در قرآن کریم به دنبال واژه خطابى «ایها» باشیم، سپس خطاب پس از آن را مورد نظر قرار دادیم تا دریابیم که مومنان به چه کارهایى امر و از چه کارهایى نهى شده اند. و اما براى پاسخ به سوال سوم ناچار از مطالعه وسیعترى بودیم، طى این مطالعه دریافتیم که در قرآن کریم با پنج طیف از بندگان خدا (در یک معنى عام از بندگان) روبه رو مى شویم. این پنج طیف از نظرگاه تقرب به خداوند متعال داراى مراتب خاصى هستند:
* در دایره مسلمین گروهى قرار دارند که تسلیم قلبى نشده اند بلکه از زمره «مسلمین بالسیف» هستند. آنان در صورتى که شرایط ایمان را احراز کنند، در دایره مومنین قرار مى گیرند.
* مسلمین در معناى واقعى کلمه در قرآن کریم به موقنین (یقین آورندگان) بسیار نزدیکند، تا جایى که در سوره آل عمران آیه ۱۰۲ مى خوانیم: و لا تموتن الا و انتم مسلمون. «از دنیا نروند مگر آن که مسلمان باشند.»
* نکته جالب توجه آن است که دایره «الناس» پیوسته به دایره مومنین دعوت شده اند.
* در دایره موقنین کسانى قرار دارند که پس از ایمان به خداوند تسلیم محض او شده اند و از این ترکیب [ایمان + تسلیم محض] به مقام یقین دست یافته اند.
* عبادى المخلصین بندگان خاصى هستند که پیوسته مورد لطف و عنایت خداوند قرار دارند.
در پایان باید افزود که این دوایر داراى طیف هاى مخصوص به خود هستند، و از آن جا که بررسى همه جانبه آنها به تطویل خواهد انجامید از اطناب پرهیز کردیم، ضمن آن که از هدف اصلى بحث حاضر که همانا نشان دادن بیشترین مخاطبین و مضمون خطاب ها است، دور مى شدیم.
اکنون به بررسى خطاب هایى که در قرآن کریم به دو گروه «الناس» و «مومنون» شده مى پردازیم.
واژه «الناس» ۲۴۱ بار در قرآن کریم آمده است و در اکثر آیاتى که این واژه در آنها آمده سخن از دعوت این گروه به سلک مومنان است. اساسا پیامبران نیز براى هدایت این گروه برانگیخته شده اند: و ما ارسلناک الا کافه للناس بشیرا و نذیرا و لکن اکثر الناس لایعلمون (سبا، ۲۸). «و ما تو را جز (به سمت) بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم، لیکن بیشتر مردم نمى دانند.»
از آنجا که قرار است بررسى مضمون خطاب به «الناس» با توجه به واژه خطابى «ایها» باشد، از ذکر آیاتى که بدون این واژه آمده خوددارى مى کنیم. و توجه شما را به دو آیه در زمینه رسالت اصلى پیامبران در ارتباط با «الناس» جلب مى کنیم. باید متذکر شویم که از این پس تنها به ترجمه آیات اکتفا خواهیم کرد.
«اى مردم آن پیامبر (موعود) حقیقت را از سوى پروردگارتان براى شما آورده است. پس ایمان بیاورید که براى شما بهتر است و اگر کافر شوید (بدانید که) آن چه در آسمان ها و زمین است از آن خداست و خدا داناى حکیم است» (نساء، ۱۷۰).
«اى مردم در حقیقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است و ما به سوى شما نورى تابناک فرو فرستادیم» (نساء، ۱۷۴).
از مجموعه این آیات به خوبى روشن مى شود که دایره الناس پیوسته به دایره مومنین دعوت شده اند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید