اختلافات

اختلافات

طلاق هرگز!
بر خلاف آنچه در ابتداى بروز اختلاف و ناسازگارى به نظر مى رسد، طلاق ، تنها راه حل نیست . پیچیدگى بافت روابط خانوادگى و تاثیر و تاثرهایى که هر یک از پیوستن ها و گسستن ها بر افراد مى گذارد و جدایى ، آثار سوء اخلاقى و اجتماعى و تربیتى و معاشرتى بر هر دو طرف و وابستگان و فرزندان مى گذارد، سبب مى شود که در بروز اختلافات ، طلاق را بدترین راه حل بدانیم .
طلاق ، شاید آسانترین راه باشد، ولى هرگز بهترین و عاقلانه ترین راه حل براى ناسازگاریها نیست ، بخصوص اگر در شرایط عصبانیت و خشم به آن اقدام شود.
از این رو، طلاق ، از منفورترین حلال هاى الهى به شمار آمده است .
هر چند جایز است ، ولى بسیار ناپسند است .
امام صادق (علیه السلام ) فرمود: هیچ چیز، از آنچه خداوند متعال آنها را حلال قرار داده است ، نزد او از طلاق ، منفورتر و ناپسندیده تر نیست .:ما من شى مما احله الله عزوجل ابغض الیه من الطلاق …
و در سخنى دیگر فرموده است : هیچ چیز نزد خداوند، مبغوض تر و نکوهیده تر از خانه اى نیست که در اسلام ، با جدایى (و طلاق ) خراب شود.
کودکانى که بى سرپرست ، یا محروم از محبت پدرى یا مادرى مى مانند، از نظر تربیتى مشکل پیدا مى کنند و از نظر عاطفى دچار کمبود مى شوند.
اغلب نیز نا مادرى نمى تواند خلا عاطفى فقدان مادر را در کودکان بى پناهى که سایه شوم طلاق بر سرشان افتاده است ، پر کند.
خود زن و شوهرى هم که از هم جدا مى شوند، اغلب گرفتار بحرانها و مشکلات عجیب و فراوانى مى شوند که قبلا هرگز فکر آن را هم نمى کردند.
اینجاست که خراب شدن خانه در اثر جدایى (که در حدیث آمده است ) مصداق پیدا مى کند.
طلاق ، نوعى آوار است که بر سر افراد خانواده فرو مى ریزد و بنیان خانواده را ویران مى سازد. خانه خرابى در سایه طلاق ، یعنى این !
طلاق به خاطر ناسازگارى اخلاقى و عدم تفاهم ، یک مساله است ، طلاق از سر هوس و تمایلات نفسانى و تجربه کردن زنهاى مختلف ، مساله اى دیگر که زشت تر و ضد اخلاقى تر است .
رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) به مردى گذر کرد و از او پرسید: زنت را چه کردى ؟
گفت : یا رسول الله ! طلاق دادم .
فرمود: بى آنکه بدى و بد رفتارى داشته باشد؟
گفت : آرى ، بدون بد رفتارى و بدى .
سپس آن مرد، زن دیگرى گرفت . پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) او را دید. پرسید:
چه کردى ؟ گفت : ازدواج کردم .
سپس ، بعد از مدتى او را دید و پرسید: با زنت چه کردى ؟ گفت : طلاقش دادم .
حضرت پرسید: بى آنکه بدى و اشکالى داشته باشد؟
گفت : آرى .
بار دیگر رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) او را دید و او از ازدواجى دیگر و طلاقى دیگر خبر داد. رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود:
خداوند، دشمن مى دارد (یا لعنت مى کند) هر زن یا مردى را که ذواق و چشنده باشندان الله عزوجل یبغض (او یلعن ) کل ذواق من الرجال و کل ذواقه من النساء.
یعنى ازدواج نه بر اساس بنیان نهادن یک قانون مستحکم و بى خلل ، و طلاق نه از سر ناسازگارى و عدم امکان ادامه زندگى مشترک و به عنوان آخرین راه حل ، بلکه بر اساس هوسرانى و تجربه کردن زنهاى مختلف و شوهرهاى متعدد.
این گونه نگاه به زندگى ، به بازیچه گرفتن زندگى است .
زندگیهاى تلخ ‌تر و شکننده تر پس از طلاق ، عبرت خوبى براى کسانى است که با بروز کوچکترین ناهماهنگى در زندگى ، پاى طلاق را به میان مى کشند.

باید – تا مى توان ، با حسن نیت و به کمک داور بى طرف و داوران خانوادگى – اختلافات را ریشه یابى و ریشه کن کرد، چرا سخن از طلاق و جدایى ؟

ابتداى آتش فساد، یا طلاق یک جرقه است
این جرقه ، رفته رفته شعله مى شود
زین سبب ، باید از بروز این جرقه بیم داشت
ورنه ، شعله ساقه هاى خشک را
مى کشد به کام خویش
مى دهد به دست باد
مى رود هر آنچه بوده … هرگز این چنین مباد،
هرگز این چنین مباد!
مى توان ، باز در کمین صبح روشنى نشست
مى توان ستاره وار
روشناى شب شد و رهى به خانه ها گشود
مى توان
ظلمت طلاق را از چهره حیات خویشتن زدود
مى توان ،

خوب بود و خوب بود.

موازنه دخل و خرج
خیمه عفافى که به نام کانون خانواده ، با هزار رنج و امید و آرزو بر پا مى شود، باید سر پا نگاه داشت و از وزیدن تند بادهایى که این خیمه را بر هم مى زند جلوگیرى کرد و اگر هم طوفانى وزیدن آغاز کرد، باید چنان با تدبیر و دور اندیشى و متانت عمل کرد که این خیمه از هم نگسلد و این کانون از هم نپاشد.

مسایل مالى و مادى و آنچه به درآمد و مصرف و هزینه و حقوق بر مى گردد، مى تواند یکى از موارد بحران زا و طوفان خیز باشد، که اندکى درباره آن بحث مى شود.

مداخل و مخارج
برنامه ریزى اقتصادى و به تعبیر روایات اسلامى تقدیر المعیشه یکى از ارکان ثبات و پایدارى بنیان خانواده است و بدون آن ، جاى پایى براى بروز اختلاف پیش خواهد آمد.
زن و شوهر (و به تبع ، فرزندان خانه ) باید موازنه اى معقول و منطقى بین دخل و خرج ایجاد کنند و با پذیرش ‍ واقعیتها، مانع مساله ساز شدن توقعات فردى شوند.
اگر بر اساس توسعه طلبیهاى برخى همسران یا مهار نکردن مخارج غیر ضرورى ، این موازنه بر هم بخورد، یا اصلا در امر در آمد و مخارج ، حسابگرى و انطباق و همسویى در کار نباشد، ناهنجاریهاى رفتارى در خانواده پیش مى آید.
سعدى گوید:
بر احوال آن کس بباید گریست که دخلش بود نوزده ، خرج بیست
بعضى ها با حقوق کارمندى ، پز مهندسى مى دهند… و این نوع عدم موازنه در دخل و خرج است و براى جلب توجه دیگران یا خودنمایى ، بیش از توان مالى خرج مى کنند و نتیجه اش پیدایش بحران در معیشت خانواده است .
زنان خانه دار، مدیریت امور خانه را اگر بر محور قناعت و پرهیز از خرجهاى غیر لازم و تشریفاتى و تجملاتى تنظیم نکنند و از شوهران خود، توقعات غیر منصفانه و بى جا و خارج از توان مالى و میزان در آمد او داشته باشند، یا هزینه هاى غیر ضرورى را بر آنان تحمیل کنند، باید منتظر بروز تنش باشند، چون یا همسرشان به خواسته هاى افزون طلبانه آنان وقعى نمى گذارد، که نتیجه اش بروز حرفها و مجادلات است ، یا از راهى (حلال و حرام و رشوه و سوء استفاده و …) سعى در تامین خواسته هاى زن مى کند، که نتیجه اش آلوده ساختن زندگى به حرام است .
اساس خانواده و زندگى مشترک ، بر همکارى است . اگر هر یک از زن و شوهر، طلبکارانه یا تحمیل گرانه با طرف مقابل برخورد کنند، آن تفاهم پدید نخواهد آمد.

سست شدن پایه هاى نهاد خانواده ، گاهى در اثر همین مسایل مادى و اقتصادى است و آغاز آن هم چه بسا از امور جزئى و بى اهمیت است و سر از بحران در مى آورد.

بر اساس خرد یا هوس ؟
ثروت و امکانات ، براى تامین رفاه معیشتى و آرامش روحى و سکون خاطر است و نباید گذاشت به مایه تشنج و ماده اختلاف تبدیل شود.
به کار گیرى عقل و تدبیر در تنظیم اقتصادى خانواده ، ایجاب مى کند که از چشم و هم چشمى و رقابتهاى کمر شکن یا حسادتهاى خانمان برانداز، پرهیز کنند و اجازه ندهند هوس به جاى عقل بنشیند و صفاى زندگى را از میان بردارد.
((قناعت یکى از شیوه هاى خردمندانه در مصرف و خرج است . به تعبیر حضرت على (علیه السلام ): القناعه مال لا ینفد؛  قناعت ، ثروتى پایان ناپذیر است . نقطه مقابل قناعت و میانه روى و اعتدال اقتصادى ، ولخرجى و اسراف است که هم ناسپاسى به نعمتهاى خداست ، هم زمینه ساز بروز فقر و تنگدستى است و هم هدر دادن امکانات است که نابخردانه است . خرجهاى اسرافکارانه هرگز ستوده نیست و کسى که خردمند باشد، کس دیگر را بر ولخرجى نمى ستاید، بلکه ملامت هم مى کند و اگر هم کسى در اثر اسراف و تبذیر و ریخت و پاش به فقر و افلاس کشیده شد،دل کسى بر او نمى سوزد و جاى ترحم نیست ، چرا که هر چه کرده خود کرده است . این مضمون کلام امیر المومنین (علیه السلام ) است که فرموده است : اسرافکار را واگذار که نه بخشش او ستایش انگیز است ، نه تنگدستى اش ترحم انگیز.
آنکه مى خواهد داشته هایش را به رخ دیگران بکشد و در مقابل اقوام و دوستان و همکاران و همسایگان به ثروت و مکنت خویش بنازد و ببالد و وسایل خانه و امکانات مالى خود را به عنوان نشانه هاى تشخص جلوه دهد، هم غمى بر دل دیگران وارد مى سازد، هم دور این گونه رقابتهاى پایان ناپذیر را در زندگى خود و دیگران سرعت مى بخشد و هیزم کش شعله هاى حرص و آز و افزون خواهى مى گردد.
تجمل گرایى ، بیش از آنکه راحتى بیاورد، ناراحتى مى آفریند و به جاى آرامش ، زندگیها را دستخوش آشفتگیها و زلزله هاى ویرانگر مى سازد. در وراى بسیارى از چهرهاى به ظاهر شاد و شنگول طبقات مرفه و تشریفاتى ، غمى سنگین و اضطرابى دایمى نهفته است .

کیست که نداند درون این گونه خانواده ها که با هم به رقابت و چشم و هم چشمى پرداخته اند، چه مصیبتها و مشکلات و کدورتها و بعضیهایى پنهانند که گاهى هم سرباز کرده و به بیرون درز مى کنند!…

نه اسراف ، نه بخل
مدیریت اقتصادى خانه ، نیازمند ایجاد توازن در دخل و خرج و به کار گیرى عقل و مصلحت به جاى هوس و اسراف و تبذیر است . در این مساءله ، زن و مرد سهیم و شریکند، و باید براى رسیدن به سطح متعدل در معیشت ، همکارى داشته باشند و بکوشند، نگذارند مسایل مالى در زندگى مشترک ، عواطف انسانى و مهر و صفا را تحت الشعاع قرار دهند.
حرکت در مرز تعادل دشوار است . مواظبت بر اینکه نه گرفتار بخل و امساک شود و نه در دامن اسراف و ولخرجى بیفتد، هوشیارى و منطق مى طلبد. برخى به عنوان اینکه باید قناعت کرد و حسابگر بود، بر خانواده خود سخت مى گیرند و گاهى حق آنان را هم تضییع مى کنند. برخى هم به عنوان اینکه باید دست و دل باز و بخشنده و کریم بود، مال خود را هدر مى دهند و ولخرجى مى کنند.
بخشندگى و سخاوت ، تا آنجا ارزشمند است که به اسراف و تبذیر کشیده نشود و قناعت و برنامه ریزى تا حدى پسندیده است که سر از بخل و آزمندى در نیاورد و شناخت مرز این دو، هم دشوار است ، هم ضرورى ! حضرت امیر (علیه السلام ) در سخن حکیمانه اى به رعایت مرزى معتدل میان این افراط و آن تفریط دستور مى دهد و مى فرماید:کن سمحا و لا تکن مبذرا، و کن مقدرا و لا تکن مقترا؛
بخشنده باش ، ولى نه ولخرج و اسرافکار، و اندازه گیر باش ، ولى نه سختگیر و بخیل .
آنان که در زیر خیمه مشترک خانواده زندگى مى کنند، اگر عاقلانه و با تفاهم در این موضوعات به وحدت نظر و هماهنگى نرسند، پیوسته مسایل مالى ، مساله ساز خواهد شد و این خیمه فرو خواهد ریخت .
آنچه در آغاز زندگى و تشکیل خانواده و در هنگامه خواستگارى و عقد و عروسى به نظر نا چیز و غیر مهم جلوه مى کند، گاهى در آینده سبب بروز مشاجرات و اختلاف مى شود. در گرما گرم اول ازدواج ، شاید هر دو طرف براى پا گرفتن یک وصلت ، چنین وانمود کنند که با هر شرطى موافقند و در هر شرایطى سازگارند و هر مهریه اى را مى پذیرند. ولى در بستر زمان ، وقتى به نتوانستن برخورد کنند، ناسازگارى چهره زشت و ناهنجار خود را نشان مى دهد، مگر آنکه زوجین بتوانند صفاى زندگى را بر این گونه ناهنجاریها غلبه دهند.
در ایجاد تفاهم اقتصادى در زندگى مشترک ، دو جانب مؤ ثر است :
یک طرف قضیه به بانو مربوط مى شود، طرف دیگر به آقا.
یکى باید قناعت به خرج دهد، یکى هم باید بر تلاش بیفزاید.

یکى باید کم توقع و صبور باشد، دیگرى هم باید از بخل و سختگیرى بى مورد و بیش از حد دست بردارد.

هزینه هاى لازم
گر چه تامین مخارج زندگى بر عهده مرد خانه است ، ولى زن نیز نباید خارج از وسع و توان مادى شوهر، توقع داشته باشد.
گر چه زن ، باید صبورى و تحمل و قناعت پیشه کند، ولى مرد هم باید در حد توان و وسع خویش ، بر زن و فرزندان خود وسعت و گشایش دهد و از آنچه خداوند روزى کرده است ، خرج کند. این همکارى ، به استحکام بنیان خانواده کمک مى کند.
در حدیثى امام کاظم (علیه السلام ) فرموده است :
ینبغى للرجل ان یوسع على عیاله کى لا یتمنوا موته ؛
سزاوار است که مرد، بر خانواده خود گشایش و وسعت دهد، تا اهل خانه آرزوى مرگ او را نداشته باشند.
و این سخن ، شوخى نیست . نمونه هاى واقعى آن را در جامعه خودمان فراوان مى توان یافت . خرج کردن براى خانواده و رفع نیازهاى آنان ، تاکید و سفارش پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) است که فرمود:
ابدا بمن تعول …  از خانواده و افراد تحت تکفل خود آغاز کن .
اگر مرد، در حدى که وظیفه اوست و در توان او مى گنجد، به تامین نیازهاى همسر و فرزندانش نپردازد، هم از چشمها مى افتد، هم آنان عقده اى مى شوند، هم حقشان زیر پا گذاشته مى شود، هم در پى فسحت و گشایش و وسعت در دوره پس از او چشم به آینده مى دوزند و از روزنه مرگ پدر یا همسر، به آن آینده دلپذیر و راحت و پر نعمت مى نگرند.
اگر مرد آنچه را که حق خانواده است ، تهیه کرد، منت هم نباید بگذارد.
منت نهادن بر خرج کردنها، هم شیرینى آن خرج و هزینه را به زهر تبدیل مى کند، هم اجر و ثواب آن را از بین مى برد. قرآن کریم دستور مى دهد: صدقات خودتان را با منت نهادن و آزار دادن ، باطل نکنید.  اگر زن و مرد، وظیفه خود را بشناسد و به آن عمل کنند، زمینه اى براى بسیارى از مشکلات خانوادگى پیدا نخواهد شد.
پس هم باید به تعادل اقتصادى اندیشید، هم از ریخت و پاشهاى غیر ضرورى در مخارج و مصارف پرهیز کرد، هم سختگیرى هاى بى جا و آزار دهنده را کنار گذاشت ، هم با تفاهم و تبادل نظر به برنامه ریزى درست و قوام بخش زندگى پرداخت ، هم معیار خرد و منطق را به کار گرفت نه هوسها و تجمل گراییهاى مشکل آفرین و چشم و هم چشمیهاى حسودانه را، هم نیازهاى واقعى را از نیازهاى کاذب باز شناخت ، هم بر سختیها و ناداریها و کمبودها تحمل داشت ، هم صفاى خانه و خانواده را با مطرح ساختن نزاعهاى مالى و پولى بر هم نزد، هم سطح زندگى را بر مبناى سطح در آمد تنظیم کرد و استوار ساخت ، هم از درون خانواده هاى گرفتار تشریفات که بسیار تلخ و رنج آور است عبرت گرفت ، هم خواسته هاى خود را بر طرف مقابل تحمیل نکرد، هم قناعت را به عنوان یک سرمایه معنوى پاس داشت ، که گفته اند: چو دخلت نیست ، خرج آهسته تر کن .

اینهاست پایه هاى قوام و استحکام خیمه عفاف و بنیان خانواده .

حقوق و وظایف دو جانبه

از جایگاه والاى نهاد خانواده و اهمیت ازدواج و پذیرفتن مسؤ ولیت سخن گفتیم . سلامت خانواده از آتش اختلاف و نزاع ، محور دیگر بحث بود که به آن پرداختیم و براى حل اختلافات خانوادگى از داور خانوادگى بهره گرفتیم . چون مسایل مالى و اقتصادى خانواده مى توانست مایه بروز تشنج در رفتار زوجین شود، در بحث موازنه دخل و خرج به برنامه ریزى درست در این مقوله اشاره کردیم . اینک ماییم و شناخت وظایف دو جانبه و حقوق طرفین و تقسیم کار، که مى تواند تعادلى در نظام خانواده پدید آورد.

شناخت حقوق
در بسیارى مواقع ، نشناختن حق و وظیفه ، ریشه عدم انجام وظیفه است و این تقصیر به آن جهل باز مى گردد و اگر آگاهى از وظیفه وجود داشته باشد، تا حدى جلوى کوتاهیها و تخلفات گرفته مى شود.
پس در یک مجموعه – که از آحاد تشکیل مى شود و هر کدام از افراد، وظایفى بر دوش دارند، – گام نخست آن است که وظیفه را بشناسند، سپس به آن عمل کنند. بروز اختلال در امور، گاهى ریشه در مشخص نبودن حد و حریم تکالیف و وظایف اشخاص و هر کس کار را به دیگرى محول مى کند، یا انتظار انجام کارهایى را از دیگران دارد که شرعا و قانونا بر عهده آنان نیست و توقع اینان نابجا و غیر منطقى است . اگر در جامعه اى هم بخواهد حق عمل و اجرا شود و تیغ عدالت ، تخطى کنندگان از آن را ادب کند، لازم است اشخاص ، هم حق را بشناسند و هم محدوده وظایف خویش را در قبال آن .
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا