اصطلاحات جنگ ۳

اصطلاحات جنگ 3

پشه زده
مجروح شده، نوعی تحقیر دشمن بود یا به چیزی نگرفتن زخم و جراحتی که تفنگ و توپ و تانک او به بار می‌آورد، هر چند کاری و مردافکن!
 پیاز
مداح گردان، البته به مزاح، اشاره‌ای بود به بعضی از مداحان که کارشان درآوردن اشک نیروها بود و برای این منظور هر راهی که بلد بودند می‌رفتند و هر نغمه‌ای که می‌توانستند کوک می‌کردند. صرف‌نظر از صحت و سقم قضیه و وقت و بی‌وقت خواندن آن! پدربزرگ فشنگ ‌ها
گلوله‌ی توپ ضدهوایی که نسبت به فشنگ و سایر سلاح‌ها بزرگ‌تر و سنگین‌تر بود. گویی آن‌ها بچه‌های او بودند و ایشان پدربزرگ آن‌ها! پوکه ‌پران
به کسی که در بحث بیشتر سعی در قانع کردن بچه‌ها داشت و در بند سخن منطقی نبود، گفته می‌شد آسمان و ریسمان را به هم می‌بافت، تا حرفش را به کرسی بنشاند. به قول معروف، سخنش محلی از اعراب نداشت و رد یا قبولش در بین بچه‌ها مورد اعتنا نبود، همان که در تعبیر عامه در پشت جبهه و در شهر به او خالی‌بند می‌گفتند.
 پشت به دشمن روبه میهن
بریدن، فرار را بر قرار ترجیح دادن، عبارتی بود که برای نیروهای بریده‌ی دشمن و ندرتاً خودی به کار می‌بردند و کنایه از ترسیدن و استقامت نکردن نیرو، موقع مقابله و کارزار است. پرستو
پرستو؛ نیروی رزمنده. اسم رمز است که در مکالمات تلفنی با بی‌سیم استفاده می‌شد. پا آهنی
کسی که به دلیل کثرت اصابت تیر و ترکش، گویی پایش آهنی و از این جنس بوده است. پاتک خوردن
اگر فردی در خواستگاری جواب رد می‌شنید انگار که با میدان مین رو به رو شده است؛ به همین دلیل بچه‌ها به او می‌گفتند: «چه شده؟ پاتک خوردی؟».
 تعقیبات بعد از غذا
به خواب بعد از غذا، خصوصاً در گرماگرم تابستان بالاخص در جنوب، آن هم در فصل خرماپزان.
 تاج گذاشتن
گلوله را درست روی هدف نشانه گرفتن و زدن.
 تاکسی سرویس
دمپایی و کفش کتانی که هر کس پایش می‌کرد و صاحب نداشت. ترکش علاف
ترکشی که گویی نمی‌داند کجا باید فرود بیاید و با صدای کشدار شبیه قرقره در فضا می‌گردد. ترم آخر دانشگاه
نوبت آخری که رزمنده‌ای به جبهه می‌رفت و منتهی به شهادت او می‌شد. به این معنی که جبهه دانشگاه بود و رزمنده، دانشجویی که طی سال‌های جنگ واحدهایی از دروس تقوا و جهاد را در ترم‌های تحصیلی آن گذرانده و نوبت آخری که موفق به کسب مدرک شهادت شد، ترم آخر بود. تیله سوت بودن
خیلی مخلص کسی بودن، مثل یک تیله سوت کوچک که با یک فوت، دَه تا پشتک وارو می‌زند. این عبارت را برای ابراز نهایت فروتنی و تواضع و ارادت خود نسبت به کسی می‌گفتند که البته بدون جواب نمی‌ماند، یعنی شنونده هم با گفتن عبارتی دیگر، دست پایین‌تر را می‌گرفت.
 تکمه ی اخلاص
اولین تکمه‌ی فرنج و پیراهن از بالا که بستن آن موجب پوشیده شدن بدن می‌شود. «تکمه‌ی مکتب، تکمه‌ی تقوا، تکمه‌ی ریا و تکمه‌ی اضافه‌ حقوق» که مترادف همین اصطلاح است.
 تویوتا بی ‌حجاب
ماشین تویوتا و جیپ که سقف آن را باز کرده بودند و بدون سرپوش و سقف سوار می‌شدند. وسیله‌ای که سقف و سرپوش و حجاب نداشت.
 تقویم عملیات سپاه
کنایه از کسی که اگر دفتر سابقه‌ی حضورش در منطقه را ورق بزنی، می‌توانی تقویم تاریخ همه‌ی هجوم‌ها و حماسه‌های مربوط به هر عملیات و مقاومتی را مرور کنی و به اصطلاح کلکسیون تیر و ترکش و زخم و جراحت.
 ترکش با معرفت
ترکشی که زوزه‌کشان می‌آمد و از بالای سر رد می‌شد و راه خودش را ادامه می‌داد و به کسی آسیب نمی‌رساند. در چنین مواقعی می‌گفتند: «عجب ترکش با معرفتی، خبر می‌دهد و می‌رود و کاری به کار آدم ندارد.»
 ترکش ابوالفضلی
ترکشی که باعث قطع شدن دست از بدن می‌شد. هم‌چون حضرت ابوالفضل (ع) که دست از بدنشان جدا شد. تک کلام حجله ‌ای
حرف و حدیثی که بوی خدا و معنویت و آخرت و شهادت می‌داد. سخنی که دیگران را به فکر فرو می‌برد و موجب تذکر و تفکر می‌شد. وقتی کسی از این حرف‌ها می‌زد، به شوخی به ‌او می‌گفتیم که باید بدهیم روی حجله‌ات یا سنگ قبرت بنویسند. (یعنی از آن کلمات قصار است.) تا انقلاب مهدی
وقتی از رزمنده‌ها و بیشتر بچه‌های کادر لشگر، مدت مأموریت و پایان خدمتشان را در جبهه می‌پرسیدند، به طور شفاهی و کتبی جواب می‌دادند: «تا انقلاب مهدی (عج)» یعنی تا ظهور آقا امام زمان (عج) در جبهه خواهم ماند. جبهه برای ما راه بدون بازگشت است. آن را به دست صاحب اصلی‌اش می‌سپاریم یا شهید می‌شویم و تکلیف از ما ساقط می‌شود. تیپ کردن
وقتی بچه‌ها به فردی بر‌می‌خوردند که ظاهر او مثل سابق نبود و به سر و صورتش صفا داده بود، می‌گفتند: «ببینید چه تیپ کرده». کنایه از این‌که خوش‌تیپ شده و گاهی اوقات در مقام اغراق می‌گفتند: «ماشاا… لشکر کرده» یعنی مرتبه‌اش از حد گردان به تیپ و بعد هم به لشکر رسیده، به قولی: «چیزی نمانده تیپش لشکر بشه» هم می‌گفتند. تک ‌تیرانداز
این عبارت به شخصی که حاضر جواب بود و در حرف از طرف مقابل وا نمی‌ماند و همه را در مقام سخن مات می‌کرد، گفته می‌شد. درست مثل تک‌ تیراندازی که یک تیر بیشتر نمی‌زند، اما درست و دقیق می‌زند، به همین خاطر می‌گفتند طرف تک تیرانداز خوبی است.
 توضیحات اضافی
وقتی کسی در نقل واقعه‌ای کمی به اصطلاح آب قاطی قضیه می‌کرد، یا بعضی عبارات آلوده به شوائب را دامن می‌زدند، به او می‌گفتند: «توضیحات اضافی نمی‌خواهد بدهی؟»
 تکمه ی تقوا
این اصطلاح به تکمه‌ی آخر پیراهن یا فرنج برگه‌ی سینه (از پایین به بالا) که سینه‌ی شخص را می‌پوشاند، و موجب حجاب بیشتری می‌گردید، گفته می‌شد، و به نوعی به «تق _ وا» نیز معروف بود، زیرا تکمه با صدایی شبیه تق باز می‌شود!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا