اصل چهارم :
آیات قرآن و احادیث اسلامى گواه آن است که معاد انسانها، هم جسمانى است و هم روحانى. مقصود از معاد جسمانى این است که بدن در سراى دیگر محشور گردیده و نفس بار دیگر به آن تعلق مى پذیرد، و پاداشها و کیفرها، و لذات و آلامى که جنبه جزئى و حسى دارند و تحقق آنها بدون بدن و قواى حسى امکان پذیر نیستند، تحقق مى یابد. مقصود از معاد روحانى نیز این است که علاوه بر پاداش و کیفرهاى حسى و لذات وآلام جزئى و جسمانى، یک رشته پاداش ها و کیفرهاى روحى و غیر حسى نیز براى صالحان و تبهکاران در نظر گرفته مى شود که روح در درک و دریافت آنها نیاز به بدن و قواى حسى ندارد. مانند درک رضوان خدا، که قرآن پس از شمردن پاداش هاى حسى مى فرماید:
‹‹رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم›› (توبه/۷۲) ; یا اندوه و حسرت جانکاه ، چنانکه مى فرماید:
‹‹انذرهم یوم الحسره اذ قضى الامر و هم فی غفله و هم لا یؤمنون›› (مریم/۴۰): ستمگران را از روز حسرت بیم ده، آنگاه که عذاب آنان قطعى مى شود، در حالیکه آنان در این دنیا در غفلت فرو رفته و ایمان نمى آورند، و نظایر آن. اصل پنجم :
مرگ پایان زندگى نیست، بلکه انتقال از سرایى به سراى دیگر است ; سرایى جاودانه که همان قیامت و جهانى باقى مى باشد. ضمنا بین دنیا و قیامت، سراى دیگرى وجود دارد که «برزخ» نامیده مى شود و انسان پس از مرگ مدتى را در آن به سر مى برد. حقیقت زندگى برزخى، براى ما روشن نیست و اطلاع ما از آن، در همان حدى است که قرآن و روایات به گونه اى ما را به آن ارشاد مى کند. به برخى از رهنمودهاى قرآن در این زمینه توجه کنید:
الف – آنگاه که مرگ یک مشرک فرا مى رسد، مى گوید خدایا مرا بازگردان،باشد که وظایفى را که ترک کرده ام، به جاى آورم. خطاب مى آید: هرگز! این سخن، لقلقه زبانى بیش نیست. سپس مى فرماید: ‹‹و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون›› (مؤمنون/۱۰۰) یعنى: میان آنها و زندگى دنیا، برزخى است تا روز رستاخیز.
آیه فوق حاکى است که انسانها پس از مرگ نیز وجود و واقعیتى دارند، ولى حائلى مانع از بازگشت آنها به دنیاست.
ب – درباره شهیدان مى فرماید:
‹‹و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون›› (بقره/۱۵۴): به کسانى که در راه خدا کشته مى شوند، مرده نگویید ؛ بلکه آنان زنده اند ولى شما درک نمى کنید.
در آیه دیگر، آثار حیات را براى شهیدان راه خدا بر شمرده و مى فرماید:
‹‹فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون›› (آل عمران/۱۷۰): آنان به آنچه که خدا از فضل و کرم خویش به ایشان بخشیده استشادمانند، و به کسانى که در پى ایشان بوده ولى هنوز به آنان نپیوستهاند مژده مىدهند که بیمى بر آنها نیست، و محزون نیز نمىباشند (مقصود، نداشتن بیم ازعذاب اخروى و اندوه بر اعمال دنیوى است).
ج – در باره گنهکاران ، خصوصا آل فرعون ، گزارش مى دهد که پیش از فرا رسیدن روز قیامت هر صبح و شام آنها بر آتش عرضه مى شوند، و در روز رستاخیز نیز گرفتار شدیدترین عذاب مى گردند، چنانکه مى فرماید:
‹‹النار یعرضون علیها غدوا و عشیا ویوم تقوم الساعه ادخلوا آلفرعون اشد العذاب›› (غافر/۴۶)
اصل ششم :
نخستین مرحله ازحیات برزخى انسان با قبض روح از بدن آغاز مى شود. زمانى که انسان به خاک سپرده مى شود، طبق احادیث بسیار، فرشتگان الهى درباره توحید، نبوت، ویک رشته عقاید و احکام دینى از وى سؤالاتى مى کنند. پیداست که پاسخ شخص مؤمن به سؤالات مزبور با پاسخ یک فرد کافر متفاوت خواهد بود، و در نتیجه قبر و برزخ براى مؤمنین مظهر رحمت، و براى کفار و منافقین نیز عرصه عذاب الهى خواهد شد. سؤال فرشتگان در قبر، و رحمت و عذاب براى مؤمنان و کفار در آن جایگاه، از مسلمات دینى ماست، و قبر در حقیقت مرحله آغازین حیات برزخى است که تا قیامت ادامه دارد.
علماى امامیه در کتب عقاید خود بدانچه گفتیم تصریح کرده اند. شیخ صدوق در کتاب اعتقادات مى گوید:
«اعتقاد ما در مورد سؤال در قبر این است که آن حق است ; و هرکس پاسخ درست به سؤالات مزبور دهد مشمول رحمت الهى خواهد بود، و هرکس پاسخ نادرست دهد گرفتار عذاب خداوند خواهد شد». (۲)
شیخ مفید در کتاب تصحیح الاعتقاد مى نویسد:
«روایات صحیحى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم وارد شده است که مى رساند از اهل قبور درباره دینشان سؤال مى شود، و در برخى از روایات آمده است دو فرشته اى که مامور پرسش از انسانها مى باشند ناکر و نکیر نام دارند». سپس مى افزاید: «سؤال در قبر دلیل آن است که مردگان در قبر زنده مى شوند، آنگاه حیات آنها تا روز قیامت ادامه مى یابد». (۳)
خواجه نصیر الدین طوسى نیز در کتاب تجرید الاعتقاد آورده است:
«عذاب قبر واقع خواهد شد، زیرا عقلاً امرى است ممکن ، و روایات متواتر نیز در مورد آن وارد شده است». (۴)
با مراجعه به کتب عقاید سایر مذاهب اسلامى روشن مى شود که این عقیده مورد اتفاق همگان است، و تنها شخصى که انکار عذاب قبر به او نسبت داده شده، ضرار بن عمرو مى باشد. (۵)