اولوا العزم: پیامبران صاحب شریعت و کتاب آسمانى

اولوا العزم: پيامبران صاحب شريعت و كتاب آسمانى

 
کلمه «اولوا» به معناى صاحبان و دارندگان[۴۳] و «عزم» به معناى آهنگ و اراده کارى کردن[۴۴]، تصمیم گرفتن قطعى و به دور از شک و تردید بر انجام کارى[۴۵]، قاطعیت و جدیت داشتن[۴۶] و صبر و استوارى داشتن در قصد انجام کار[۴۷] آمده است، بنابراین، اولوا العزم کسانى هستند که در تصمیم خویش قاطع و در اراده خود استوارند.واژه ترکیبى اولواالعزم تنها یک بار در قرآن کریم و در آیه ۳۵ احقاف/۴۶ به کار رفته است. در این آیه خطاب به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: پس شکیبایى کن، همچنان‌که [پیامبران] اولوا العزم شکیبایى کرده‌اند …: «فَاصبِر کَما صَبَرَ اولوا العَزمِ مِنَ الرُّسُلِ …» . در ذیل آیات دیگرى سخن از اولوا العزم به میان آمده؛ مانند آیاتى که در آنها این مباحث مطرح شده است: صاحب شریعت بودن برخى پیامبران (۱۳ شورى/۴۲)، گرفتن پیمان شدید خداوند از بعضى پیامبران (۷ احزاب/۳۳)، وجود برخى حقایق قرآنى در صحف ابراهیم و موسى(علیهما السلام) (۱۹ اعلى/۸۷)، نازل کردن خدا، تورات، انجیل و کتاب (قرآن) را بر موسى* و عیسى* و رسول خاتم(صلى الله علیه وآله)و دادن شریعت به ایشان (۴۴ ـ ۴۸ مائده/۵) و آیات ۸۳ ـ ۸۶ و ۹۰ انعام/۶ که در آنها نام ۱۸ پیامبر را یادآور شده و آنان را هدایت یافتگان الهى دانسته است.
مراد از اولوا العزم برترین پیامبران الهى یعنى نوح*، ابراهیم، موسى، عیسى و رسول خاتم(علیهم السلام)اند؛ آنان که سرور دیگر پیامبران و داراى نقش محورى هستند[۴۸] و از احاطه تام به همه مظاهر برخوردارند، زیرا از دیدگاه عرفانى پیامبران به اذن خدا مربى موجودات و مظاهرند و همه آنها در دعوت و هدایت و تصرف در خلق و سایر لوازم نبوت مشترک بوده، امتیاز مرتبه ایشان از یکدیگر به واسطه احاطه و عدم احاطه بر همه مظاهر است و آنان که از احاطه به همه مظاهر برخوردارند اولوا‌العزم نامیده مى‌شوند.[۴۹] عزم پیامبران مذکور استوارى آنها در عمل به پیمان شدیدى است که خداوند در عهد* نخست از آنان گرفته و از آن با نام «میثاق غلیظ» یاد کرده است: «و اِذ اَخَذنا مِنَ النَّبیّینَ مِیثـقَهُم ومِنکَ ومِن نُوح واِبرهیمَ وموسى و عیسَى ابنِ مَریَمَ واَخَذنا مِنهُم میثـقـًا غَلیظـا» . (احزاب/۳۳،۷) این پیامبران داراى دو ویژگى‌اند: یکى آوردن شریعت جدید: «شَرَعَ لَکُم مِنَ الدّینِ ما وصّى بِهِ نوحـًا والَّذى اَوحَینا اِلَیکَ و ما وصَّینا بِهِ اِبرهیمَ و‌موسى و عیسى اَن اَقیموا الدّینَ ولا تَتَفَرَّقوا … » (شورى/۴۲،۱۳) و دیگرى آوردن کتاب آسمانى مشتمل بر احکام و قوانین الهى که برخى آیات به این مطلب اشاره دارد؛ مانند آیه ۱۹ اعلى/۸۷ که از کتاب حضرت ابراهیم* و موسى(علیهما السلام)با نام «صُحُف» یاد مى‌کند: «صُحُفِ اِبرهیمَ و موسى» و آیات ۴۴ ـ ۴۸ مائده/۵ که به ذکر کتابهاى آسمانى تورات موسى و انجیل عیسى و کتاب (قرآن) رسول گرامى اسلام پرداخته است: «اِنّا اَنزَلنَا التَّورهَ … * و قَفَّینا عَلى ءاثـرِهِم بِعیسَى ابنِ مَریَمَ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورهِ و ءاتَینـهُ الاِنجیلَ … * و اَنزَلنا اِلَیکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتـبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیه‌…» . در آیات یاد شده اگرچه به کتاب حضرت‌نوح(علیه السلام)اشاره‌اى نشده، لیکن چون طبق آیه ۲۱۳ بقره/۲: «و اَنزَلَ مَعَهُمُ الکِتـبَ …» شریعت با کتاب همراه است و بر اساس آیه ۱۳ شورى/۴۲ حضرت نوح نیز صاحب شریعت* بوده است از انضمام این دو آیه به دست مى‌آید که براى وى نیز کتاب آسمانى بوده است[۵۰]، چنان که در روایتى نیز به این مطلب تصریح شده است.[۵۱]گرچه اولوا‌العزم بودن ۵ پیامبر بزرگ یاد شده با شواهد قرآنى و روایات فراوان در حد استفاضه تأیید مى‌شود[۵۲]؛ ولى با این حال آراى فراوان دیگرى در تبیین اولوا‌العزم و تعیین مصادیق آن وجود دارد. تا جایى که در این زمینه برخى به ۵[۵۳] و‌برخى دیگر به ۶[۵۴] و بعضى به ۱۳[۵۵] قول اشاره‌کرده‌اند.
اختلاف در کلمه «مِنْ» در ترکیب «مِنَ الرُسُلِ» (احقاف/۴۶،۳۵) موجب شده تا برخى با بیانیه گرفتن آن، همه پیامبران الهى را اولوا‌العزم بدانند، در حالى که بیشتر مفسران «مِنْ» را ظاهر در تبعیض[۵۶]و بیانیه بودن آن را خلاف تحقیق مى‌دانند.[۵۷] آنان تنها برخى از پیامبران را اولوا‌العزم دانسته، براى اثبات نظر خویش به آیاتى استشهاد کرده‌اند؛ از جمله آیه ۱۱۵ طه/۲۰ که خداوند درباره حضرت آدم فرمود: ما در او عزمى نیافتیم: «ولَقَد عَهِدنا اِلى ءادَمَ مِن قَبلُ فَنَسِىَ ولَم نَجِد لَهُ‌عَزمـا‌» و نیز آیه ۴۸ قلم/۶۸ که در آن رسول خویش را به صبر و شکیبایى فرمان داده و او را از شتاب در درخواست کیفر قوم خود نهى کرده است: «و لا تَکُن کَصاحِبِ الحوت» . اینان ملاکهایى براى اولوا‌العزم بودن ارائه داده و مصادیقى براى پیامبران اولوا‌العزم ذکر کرده‌اند؛ برخى، ملاک آن را حزم، ثبات، جدیّت، صبر و تحمل در برابر آزار و اذیت قوم و دشمنان معرفى کرده و آنها را شامل ۹ یا ۶ پیامبر (نوح، ابراهیم، اسحاق، یعقوب، یوسف و ایوب(علیهم السلام))[۵۸] دانسته‌اند؛ اما چون عزم اعتقاد قلبى و حزم ظهور فعل است و عزم و صبر نیز گرچه با یکدیگر متلازم‌اند ولى به یک معنا نیستند، این نظر مورد اشکال قرار گرفته[۵۹]، افزون بر آن پیامبرانى که داراى ملاک یاد شده هستند بیش از تعداد مذکورند.[۶۰] بعضى جهاد با کافران را معیار اولوا‌العزم بودن شمارى از پیامبران دانسته و از نوح، هود، صالح، موسى، داوود و سلیمان به عنوان مصادیق اولوا‌العزم یاد کرده‌اند.[۶۱] این نظر را نیز نمى‌توان پذیرفت، زیرا همه این پیامبران به نبرد با دشمن نپرداخته و داراى این معیار نبوده‌اند، افزون بر آن نمى‌توان گفت پیامبران دیگر با دشمن به جهاد برنخاسته‌اند.[۶۲] از حسن‌بن فضل نقل مى‌شود که او ملاک اولوا‌العزم بودن را هدایت یافتن از سوى خداوند دانسته: «اُولـئِکَ الَّذینَ هَدَى اللّه» (انعام/۶‌،۹۰) و ۱۸ پیامبر یاد شده در آیات ۸۳ ـ ۸۶ انعام/۶ را مصادیق اولوا‌العزم شمرده است.[۶۳] قول وى با دو اشکال مواجه است: نخست اینکه هدایت یافتگان از سوى خداوند منحصر در اینها نیستند و آیه ۸۷ همین سوره بعضى از پدران، فرزندان و برادران ایشان را نیز هدایت یافته معرفى کرده است و دیگر اینکه در میان پیامبران هجده‌گانه نام حضرت یونس(علیه السلام)نیز به چشم مى‌خورد، در حالى که خداوند رسول خاتم را از پیروى او نهى کرده است. (قلم/۶۸‌،۴۸)[۶۴] از جابربن عبدالله انصارى نقل شده که او شمار انبیاى اولوا‌العزم را ۳۱۳ تن دانسته است.[۶۵] شایان ذکر است که در این زمینه اقوال دیگرى نیز وجود دارد که همچون آراى یاد شده اساساً فاقد دلیل یا بدون دلیل موجه و مقبول است. در مجموع شاید بتوان گفت که همه اقوال در بیان اولوا‌العزم به مفهوم لغوى آن توجه کرده و از این دیدگاه مصادیقى براى آن ذکر کرده‌اند.
پی نوشتها :
[۴۳]. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۱۸۷، «الل».
[۴۴]. لسان‌العرب، ج‌۹، ص‌۱۹۳؛ القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۴۹۷، «عزم».
[۴۵]. مقاییس اللغه، ج‌۴، ص‌۳۰۸؛ التحقیق، ج‌۸‌، ص‌۱۲۰؛ اقرب‌الموارد، ج‌۳، ص‌۵۴۱‌، «عزم».
[۴۶]. مقاییس اللغه، ج‌۴، ص‌۳۰۸؛ اقرب الموارد، ج‌۳، ص‌۵۴۱‌؛ قاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۴۹۷، «عزم».
[۴۷]. التحقیق، ج‌۸‌، ص‌۱۲۱؛ اقرب الموارد، ج‌۳، ص‌۵۴۲‌، «عزم».
[۴۸]. نورالثقلین، ج‌۵‌، ص‌۲۳.
[۴۹]. شرح فصوص‌الحکم، ص‌۱۴۶.
[۵۰]. المیزان، ج‌۲، ص‌۱۲۸، ۱۴۱‌ـ‌۱۴۲.
[۵۱]. بحارالانوار، ج‌۱۱، ص‌۳۴.
[۵۲]. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۲۲۱.
[۵۳]. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۴۳.
[۵۴]. تفسیر ماوردى، ج‌۵‌، ص‌۲۸۸.
[۵۵]. تفسیر قرطبى، ج‌۸‌، ص‌۱۴۵ – ۱۴۶.
[۵۶]. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۱۴۳؛ روح المعانى، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۵۳‌.
[۵۷]. اضواء البیان، ج‌۷، ص‌۲۶۶.
[۵۸]. الکشاف، ج‌۴، ص‌۳۱۳؛ تفسیر قرطبى، ج‌۸‌، ص‌۱۴۵.
[۵۹]. مبهمات القرآن، ج‌۲، ص‌۵۰۷‌؛ منشور جاوید، ج‌۱۰، ص‌۲۴۹.
[۶۰]. نفحات القرآن، ج‌۷، ص‌۳۷۶.
[۶۱]. تفسیر قرطبى، ج‌۸‌، ص‌۱۴۵.
[۶۲]. نفحات القرآن، ج‌۷، ص‌۳۷۶.
[۶۳]. تفسیر قرطبى، ج‌۱۶، ص‌۱۴۵.
[۶۴]. منشور جاوید، ج‌۱۰، ص‌۲۵۵‌ـ‌۲۵۶.
[۶۵]. الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۴۵۵.
منابع
اضواء البیان فى ایضاح القرآن بالقرآن؛ اقرب‌الموارد فى فصح العربیه و الشوارد؛ بحارالانوار؛ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ تفسیر نور الثقلین؛ الجامع‌لاحکام القرآن، قرطبى؛ الدّرالمنثور فى التفسیر بالمأثور؛ روح‌المعانى فى تفسیر القرآن العظیم؛ شرح فصوص الحکم؛ القاموس‌المحیط؛ الکشاف؛ لسان‌العرب؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ معجم مقاییس اللغه؛ منشور جاوید (تفسیر موضوعى)؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ نفحات القرآن؛ النکت و‌العیون، ماوردى.
محمد هادى ذبیح زاده روشن

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا