به سوی سلامت روان

به سوي سلامت روان

عوامل مؤثر بر سلامت رواننظام ارزشی و سلامت روانمعیارهای ‏سلامت وبیماری ‏روانی از دیدگاه اسلام الف-  ویژگی شخصیت ‏بهنجار
ب-  ویژگی‏های شخصیت نابهنجارسیر به سوی کمال

الف- مراحل سیرب- ابزار سیر

راهکارعملی دستور اجراانسان از دو بعد جسم و روح تشکیل شده است که باید از هر دو بعد محافظت نماید و نیازهای هر دو را برآورده سازد. بحث سلامتی در مورد انسان یک مسئله مهم است که معمولا عموم مردم سلامتی را مختص به جسم دانسته و به آن توجه می نمایند، حال آن که سلامتی روح نیز مهم است. در اصل سلامتی جسم و روح لازم و ملزوم یکدیگرند که ما در این مقاله بنا داریم به چگونگی سلامت روح و روان بپردازیم.
یکی از شرایط لازم برای دست‏ یابی به سلامت روان، برخورداری از یک نظام ارزشی منسجم می‏باشد و تحقیقات انجام شده نیز عامل پیدایش بسیاری از ناسازگاری‏ها و نابهنجاری‏های روانی را تضادهای ارزشی و عدم استقرار یک نظام ارزشی سازمان یافته در فرد می‏دانند. اسلام ویژگی‏های شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامی، «فی قلوبهم مرض‏» را در بعد عقیدتی، خصوصیات مربوط به روابط اجتماعی، خانوادگی و زندگی حرفه‏ای و عملی، خصوصیات احساسی و عاطفی، عقلانی، شناختی و خصوصیات بدنی بیان کرده است.
آنچه از دیرباز سهمی از تلاش‏های فکری اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه ‏شناسان و روان ‏شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحص در مقوله ارزش‏هاست. گذشت قرون و سال‏ها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزه‏ای نکاسته، بلکه با توجه به الزام‏های خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است. اکنون انسان مضطرب، افسرده و بحران ‏زده عصر حاضر بیش از هر زمانی دیگر خود را درگیر سؤال‏هایی اساسی در این باره می‏یابد. تحقیقات انجام ‏شده عامل پیدایش بسیاری از ناسازگاری‏ها و نابهنجاری‏های روانی را تضادهای ارزشی و عدم استقرار یک نظام ارزشی سازمان ‏یافته در فرد می‏دانند. بنابراین، می‏توان بر این نکته تاکید کرد که ارزش‏ها اساس و بنیان یکپارچگی شخصیت ‏سالمند. در حقیقت، ارزش‏ها سازمان‏ دهنده‏های اصلی اعمال و رفتارهای شخصیت رشد یافته به شمار می‏روند و سلامت روان، بی‏تردید، محصول چنین شخصیتی است.
با توجه به روابط موجود بین ارزش‏ها و سلامت روان، معیارهای سلامت و بیماری روانی از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسی قرار می‏گیرد. اما پیش از این، ذکر چند نکته ضروری به نظر می‏رسد:

تعریف سلامت روان‏تا کنون تعاریف متعددی از «سلامت روان‏» ارائه شده که همگی بر اهمیت تمامیت و یکپارچگی شخصیت تاکید ورزیده‏اند. گلدشتاینGoldstein,K ، سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایی می‏داند. (۱) چاهن (Chauhan,S.S. 1991) نیز سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روان‏ شناختی تعبیر می‏کند که عبارت است از حداکثر اثربخشی و رضایت ‏به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت ‏به خود و دیگران می‏شود. (۲) در سال‏های اخیر، انجمن کانادایی بهداشت روانی، «سلامت روانی‏» را در سه بخش تعریف کرده است:

بخش اول: بازخوردهای مربوط به خود شامل:الف- تسلط بر هیجان‏های خود.
 ب- آگاهی از ضعف‏های خود.

 ج- رضایت از خوشی‏های خود.

بخش دوم: بازخوردهای مربوط به دیگران شامل:الف- علاقه به دوستی‏های طولانی و صمیمی.
 ب- احساس تعلق به یک گروه.

 ج- احساس مسؤولیت در مقابل محیط انسانی و مادی.

بخش سوم: بازخوردهای مربوط به زندگی شامل:الف- پذیرش مسؤولیت‏ها.
 ب- ذوق توسعه امکانات و علایق خود.
 ج- توانایی اخذ تصمیم‏های شخصی.

 د- ذوق خوب کار کردن. (۳)

چاهن به ذکر پنج الگوی رفتاری در ارتباط با سلامت روان مبادرت کرده است:۱- حس مسؤولیت ‏پذیری: کسی که دارای سلامت روان است، نسبت ‏به نیازهای دیگران حساس بوده و در جهت ارضای خواسته‏ها و ایجاد آسایش آنان می‏کوشد.
۲- حس اعتماد به خود: کسی که واجد سلامت روانی است، به خود و توانایی‏هایش اعتماد دارد و مشکلات را پدیده‏ای مقطعی می‏انگارد که حل ‏شدنی است. از این‏ رو، موانع، خدشه‏ای به روحیه او وارد نمی‏سازد.
۳- هدف ‏مداری: به فردی اشاره دارد که واجد مفهوم روشنی از آرمان‏های زندگی است و از این ‏رو، تمامی نیرو و خلاقیتش را در جهت دست ‏یابی به این اهداف هدایت می‏کند.
۴- ارزش‏های شخصی: چنین فردی در زندگی خود، از فلسفه‏ای خاص مبتنی بر اعتقادات، باورها و اهدافی برخوردار است که به سعادت و شادکامی خود یا اطرافیانش می‏انجامد و خواهان افزایش مشارکت اجتماعی است.

۵- فردیت و یگانگی: کسی که دارای سلامت روان است، خود را جدا  و متمایز از دیگران می‏شناسد و می‏کوشد بازخوردها و الگوهای رفتاری خود را توسعه دهد، به ‏گونه‏ای که نه همنوایی کور و ناهشیارانه با خواسته‏ها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروک می‏شود.

علاوه بر تعاریفی که ارائه شد، «سلامت روانی‏» از دیدگاه مکاتب گوناگون روان ‏شناسی نیز تعریف شده است که به اختصار برخی از آن‏ها ذکر می‏شود: (۴)
– نظام زیستی‏نگری که اساس روان ‏پزشکی را تشکیل می‏دهد، سلامت روانی را زمانی محقق می‏داند که بافت‏ها و اندام‏های بدن به طور سالم و بی‏نقص به وظایف خود عمل کنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبی و در فرایندهای شیمیایی بدن، اختلال روانی را به همراه خواهد داشت.
– نظام روان ‏تحلیلگریبر این باور است که سلامت روان به معنای کنش متقابل و موزون بین سه پایگاه بنیادین شخصیت (بن، من و فرامن) است و سلامت روانی در صورتی حاصل می‏شود که «من‏» بتواند بین تعارض‏های «بن‏» و «فرامن‏» تعادلی ایجاد کند.
– نظام رفتاری‏ نگر در تعریف سلامت روانی بر سازش‏ یافتگی فرد با محیط تاکید می‏ورزد و بر این اعتقاد است که رفتار سازش ‏نایافته نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت، آموخته می‏شود. بنابراین، سلامت روانی شامل رفتارهای سازش ‏یافته‏ای است که آموخته می‏شوند.
– نظام انسانی‏نگر معتقد است که سلامت روانی یعنی ارضای نیازهای اساسی و رسیدن به مرحله خود شکوفایی. هر عاملی که فرد را در سطح ارضای نیازهای سطوح پایین نگه دارد و مانع شکوفایی او شود، به ایجاد اختلال رفتاری خواهد انجامید.
ملاک‏های سلامت رواناندیشمندان از زوایای گوناگون، بر ویژگی‏هایی که به دست ‏یابی و حفظ سلامت روان می‏انجامند تاکید کرده اند. سالیوان (Sulivan.H. 1954) بر این باور است که در سلامت روان، ارزش عمده بر کنش اجتماعی مؤثر قرار دارد. روان ‏تحلیل ‏گران سنتی بر آگاهی از انگیزه‏های ناهشیار و در پی آن، خود مهارگری، که بر آگاهی مبتنی است، تاکید می‏کنند.

فروم (Fromm.E. 1942) ارتباطهای فرد با محیط اجتماعی، انسانی ‏نگری، آزادی و فرد گرایی را مورد تاکید قرار می‏دهد. پرلز (Perls,F. 1973) نیز پذیرش مسؤولیت ‏برای هدایت زندگی خود را مهم ‏ترین ویژگی برای دست ‏یابی به سلامت روان ذکر می‏کند.

ونتیز (Ventis, W.L. 1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاک می‏داند که عبارتند از:۱- رفتار اجتماعی مناسب.
۲- رهایی از نگرانی و گناه.
 ۳- فقدان بیماری روانی.
 ۴- کفایت فردی و خود مهارگری.
 ۵- خویشتن ‏پذیری و خود شکوفایی.
 ۶- توحید یافتگی و سازماندهی شخصیت.
 ۷- گشاده ‏نگری و انعطاف‏ پذیری.

عوامل مؤثر بر سلامت روانهمه متخصصان متفق القول‏اند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشی بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممکن است. بی‏شک، عوامل متعددی بر سلامت روان تاثیر می‏گذارند که فهرست کردن همه آن‏ها دشوار است؛ چرا که وجود تفاوت‏های فردی ممکن است ‏به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان بینجامد. با این حال، یافته‏های حاصل از پژوهش‏ها در زمینه‏ های زیست‏ شناسی و علوم اجتماعی، دانش ما را درباره عواملی که ممکن است‏ سلامت روان را تحت تاثیر قرار دهند، وسعت ‏بخشیده‏ اند.

به اعتقاد چاهن، برخی از الگوهای مهمی که علت اختلال‏های روانی را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار می‏دهند، عبارتند از:
۱- الگوی پزشکی بر نقش شرایط اندام ‏ گوناگون که می‏تواند کنش مغز را تحت تاثیر قرار داده، به اختلال روانی بینجامد، تاکید ورزیده است.
۲- الگوی روان تحلیل‏گری در وهله نخست، بر موقعیت‏های تنش‏ زایی که به وسیله ایجاد اضطراب، متضمن تهدیدی برای فرد است، متمرکز می‏شود. چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابی سازش حاصل کند، اضطراب حذف می‏شود و در صورتی که اضطراب و تنش ادامه یابد، فرد نوعا به مکانیزم‏های دفاعی گوناگون، که سلامت روان وی را تحت تاثیر قرار می‏دهند، متوسل می‏شود. این الگو به تجارب آغازین کودکی در خانواده، که به وسیله هدایت نادرست والدین سرکوب شده است، اهمیت ‏بسیار می‏دهد.
۳- الگوی رفتاری نگری، یاد گیری معیوب را عامل اساسی اختلال روانی می‏داند. سلامت روان – به ‏طور گسترده‏ای – توسط شکست در یادگیری رفتارهای سازش یافته ضروری یا ناکامی در تسلط یافتن بر موقعیت‏های اجتماعی به طور موفقیت ‏آمیز تحت تاثیر قرار می‏گیرد. ناگفته پیداست که رفتارهای سازش نا یافته مانند سایر مهارت‏ها، از محیط آموخته می‏شوند.
۴- الگوهای هستی ‏نگر – انسانی‏ نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عاملی اساسی، که بر سلامت روان اثر می‏گذارد، تاکید می‏ورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شکل ‏گیری «خود» در فرد تاکید می‏کنند. چنانچه فرد مجال‏های رشد فردی و خود شکوفایی را انکار کند، اضطراب، ناامیدی و ناکامی را تجربه خواهد کرد که در نهایت، به ناسازگاری وی خواهد انجامید. این الگو بیانگر این نکته است که انحراف از طبیعت انسانی، که اساسا رو به توحید یافتگی و سازندگی دارد، به وسیله شرایط  ناخوشایند محیطی موجب سازش نایافتگی می‏شود.
۵- الگوی بین فردی، نارضایی از روابط بین فردی را ریشه رفتار سازش نایافته می‏داند.
۶- دیدگاه بین فرهنگی – اجتماعی بر نقش آسیب‏ شناسی شرایط اجتماعی همچون فقر، تبعیض، فرقه‏های مختلف و خشونت، به عنوان عوامل مهمی که بر سلامت روان افراد در جامعه اثر می‏گذارند، تاکید می‏ورزد.
نظام ارزشی و سلامت روانیکی از شروط لازم برای دست ‏یابی به سلامت روان، برخورداری از یک نظام ارزشی است و همان‏ گونه که چاهن می‏گوید: بهره ‏مندی از یک سلسله ارزش‏های شخصی و فلسفه‏ای مبتنی بر باورها، آرزوها و آرمان‏هایی که با سعادت و تحقق خود و اطرافیان فرد پیوندی نزدیک دارد، شرط لازم برای کسب سلامت روان است.

مزلو اصول و ارزش‏های افراد مایوس و درمانده و افرادی را که واجد سلامت روانی هستند؛ دست ‏کم در برخی موارد، متفاوت می‏داند؛ زیرا آنان دارای ادراکات و طرز تلقی‏های متفاوتی از جهان مادی، اجتماعی و جهان روان ‏شناختی خصوصی هستند که همین ادراکات و طرز تلقی‏های متفاوت، نظام ارزشی فرد را رقم می‏زنند. (۵) به اعتقاد مزلو، نظام ارزش‏های فرد واجد سلامت روان بر پایه پذیرش فیلسوفانه طبیعت‏ خود، طبیعت ‏بشری، حیات اجتماعی و طبیعت و واقعیت جسمانی حیات استوار است. در واقع، بخش عمده‏ای از قضاوت‏ها و ارزش ‏گذاری‏های هر روزه این‏ گونه افراد، از پذیرش واقعیت ‏سرچشمه می‏گیرد. آنچه را فرد واجد سلامت روان، که خواستار تحقق خود است، تایید یا تکذیب می‏کند، بدان وفادار می‏ماند یا خوشایند یا ناخوشایندش می‏یابد، اغلب می‏تواند همچون اشتقاقاتی که ریشه در خصیصه پذیرش دارد، ادراک شود. (۶)

ارزش‏ها، سازمان دهنده‏های اصلی اعمال و رفتارهای شخصیت رشد یافته‏اند. شخصیت‏های سالم، چنان ‏که شولتس، (Schultz,D) می‏گوید، به جلو می‏نگرند و انگیزه ‏شان هدف‏ها و برنامه‏های درازمدت است. آنان هدف جویند و اساس زندگی‏ شان کاری است که باید به انجام برسانند و همین است که شخصیتشان را تداوم می‏بخشد. (۷)
از این ‏رو، در این فرآیند، هدف جویی آن دسته از رفتارها و کنش‏هایی که فرد را به سمت هدف سوق می‏دهند، واجد ارزش و جز آن فاقد ارزش به شمار می‏رود.
آلپورت این انگیزش یگانه ‏ساز یا باور وحدت ‏بخش را، که در شخصیت‏های سالم بیش از روان آزرده نمایان است، «جهت داشتن‏» نامیده است. جهت داشتن، همه زوایای زندگی فرد را تحت تاثیر قرار داده  و با یکپارچه کردن تمایلات و انگیزه‏های فرد، وی را به سوی هدف راهبری می‏کند و به او دلیلی برای زندگی می‏دهد. (۸) آلپورت تاکید می‏کند که ارزش‏ها به انضمام هدف‏ها، برای پرورش فلسفه یگانه‏ ساز زندگی بسیار مهم است.
روی، (Roy,E.C) داشتن فلسفه‏ای برای زیستن را یکی از شروط  ضروری برای برخورداری از سلامت روانی آرمانی ذکر می‏کند و می‏گوید: کسی که به خوبی سازش یافته واجد فلسفه‏ای مستحکم در زندگی خود است و می‏توان موارد ذیل را به او نسبت داد:
الف- باید در جهانی مملو از حس تعهد و مشارکت اجتماعی فعال زندگی کند.
ب- زندگی پدیده‏ای ارزشمند است که این ارزشمندی را می‏توان به باورداشتن انسانیت‏ یا اعتقاد به هر مذهبی تعبیر کرد.
ج- هیچ ‏کس به تنهایی نمی‏تواند زندگی کند. انسان تنها، جزیره‏ای است که به خود منتهی می‏شود. در حقیقت، هر فرد بخش اساسی و اجتناب ‏ناپذیر یک فرد دیگر به شمار می‏رود. چنانچه فلسفه فروم براین جمله مبتنی است که «تمام افراد بشر برادرند و دارای ظرفیت عشق مولد.» (۹)
بهره ‏مندی از یک نظام ارزشی پویا و استوار، فرد سالم را از روان آزرده متمایز می‏سازد. شخص روان ‏آزرده، یا پایبند به هیچ ارزشی نیست‏ یا ارزش‏هایش ناقص، موقت و گذرا است. ارزش‏های روان‏ آزرده به آن اندازه استوار نیست که تمامی جنبه‏های زندگی‏اش را به هم پیوند دهد و یگانه سازد. (۱۰)

معیارهای ‏سلامت وبیماری ‏روانی از دیدگاه اسلامپیش از بیان معیارها، تذکر این نکته لازم است که درباره حقیقت و ماهیت انسان، دو نظریه اساسی مقابل یکدیگر قرار گرفته‏اند:

۱- نظریه الهیون.  ۲- نظریه مادیون.بر اساس نظریه الهیون، انسان حقیقتی است مرکب از جسم و بدن و روح و روان. روان انسان، جاویدان است و با مردن او فانی نمی‏شود. اما دیدگاه مادیون بر این مبتنی است که انسان جز همین بدن، چیز دیگری نیست و با مردن، به کلی نابود می‏شود و متلاشی شدن بدن یعنی متلاشی شدن شخصیت انسان.
به نظر می‏رسد غفلت روان ‏شناسان از جنبه روحی در بررسی شخصیت انسان، به وضوح منجر به درک ناقص آن‏ها از انسان و کوتاهی در کوشش برای شناخت ‏خصوصیات  شخصیت‏ بهنجار و نابهنجار شده است. همان ‏گونه که اریک فروم، (Fromm,E) ،روانکاو معروف، قصور و عجز روان ‏شناسی جدید را در شناخت صحیح انسان، که ناشی از عدم توجه به بررسی جنبه روانی انسان می‏باشد، مشاهده کرده است. متاسفانه امروزه می‏بینیم که روان‏ شناسی مبدل به علمی شده است که درباره همه‏ چیز، بجز روان انسان بحث می‏کند و می‏کوشد جنبه‏هایی از انسان را، که امکان آزمایش آن در آزمایشگاه وجود دارد، بشناسد!
اما ملاک‏های سلامت و بیماری روانی از دیدگاه اسلام یا به عبارت دیگر، معیارهای شخصیت‏ بهنجار، کامل، نمونه، مطلوب و مسلمان نمونه از غیر آن چیست؟

به طور کلی، می‏توان گفت: شخصیت ‏بهنجار از نظر اسلام، شخصیتی است که جسم و روح او متعادل باشد و نیازهای هر کدام ارضا شود. انسانی که دارای شخصیت ‏بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندی آن اهمیت می‏دهد و نیازهای آن را در حدی که شرع مقدس روا می‏داند، برآورده می‏سازد و همزمان با آن، به خدا ایمان می‏آورد، عبادات و اموری را که موجب رضایت ‏خدا هستند انجام می‏دهد و از اعمالی که موجب خشم خدا می‏شود، اجتناب می‏کند. بنابراین، از نظر اسلام، کسی که پیرو هوای نفس خویش باشد، نابهنجار است و نیز کسی که خواسته‏های جسمانی خود را سرکوب کند و با رهبانیتی افراطی و ریاضتی شدید باعث ضعف جسمی خود می‏شود و تنها به ارضای نیازها و تمایلات معنوی می‏پردازد نیز نابهنجار تلقی می‏شود؛ زیرا این ‏گونه گرایش‏های افراطی و تفریطی با طبیعت و فطرت انسان، مخالف و ناسازگار است.  به همین دلیل، هیچ ‏کدام از این دو گرایش به شکل‏گیری و تحقق ماهیت‏ حقیقی انسان نمی‏انجامد؛ چنان‏ که او را به کمال حقیقی شخصیتی نیز نمی‏رساند.

الف-  ویژگی شخصیت ‏بهنجاربه ‏طور کلی، ویژگی‏های شخصیت‏ بهنجار و یا به تعبیر اسلامی، «انسان نمونه‏» را می‏توان در زمینه‏های اصلی و عمومی ذیل ذکر کرد:

۱- ویژگی‏های عقیدتی:یکی از کمالات لازم انسان، که باید در بازار دنیا کسب شود، ایمان است؛ آن ‏هم به مفهومی که قرآن بدان قایل است؛ یعنی ایمان به خدا، پیامبران ‏علیهم السلام، کتب آسمانی، فرشتگان، روز قیامت و بهشت و جهنم. این از آن روست که انسان نیازمند به اصل برتر و هدفی عالی‏تر از زندگی فردی، شخصی و مادی خویش است که زندگی را به خاطر آن هدف برتر و آن آرمان ما فوق شخصی بخواهد. به عبارت دیگر، انسان نمی‏تواند مطلوب ایده‏آل باشد، مگر این ‏که آرمان انسانی داشته باشد. «آرمان انسانی‏» یعنی هدفی ما فوق زندگی فردی و آرزوی عالی و برتری که بخواهد خود و جامعه‏اش را بر اساس آن بسازد.
از نظر قرآن، تنها چیزی که می‏تواند هدف عالی‏تر و مطلوب انسانی باشد، فقط خداست؛ غیر از او هیچ موجود دیگری شایستگی هدف بودن و محل ایمان بودن را ندارد. لازمه چنین ایمانی تسلیم است؛ تسلیم در مقابل آنچه به او ایمان دارد؛ به عبارت دیگر، ایمان وقتی کامل و حقیقی است که انسان به همان نسبت که در مقابل آنچه به آن ایمان دارد و آرمان اوست، تسلیم باشد و در مقابل غیر او کافر. بنابراین، یکی از ویژگی‏های انسان مطلوب، ایمان و تسلیم و عنصر دیگر، کفر و عصیان است (کفر به طاغوت).

به بیان دیگر، جهان از دیدگاه انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعه‏ای از عناصر، نیروها و قوانین کور، بلکه پیکری زنده و معنا دار است. خدا پرست آگاه، خود را در برابر هستی‏ای می‏یابد که می‏فهمد، احساس می‏کند و اراده‏ای آگاه بر آن حاکم است. فقدان خدا سیمای طبیعت را ابلهی می‏نماید که انسان خود را با او بیگانه حس می‏کند. غیبت ‏خدا، هستی را قبرستان بیکرانه‏ای می‏کند که انسان خود را در آن تنها می‏یابد. هستی پوچ، زندگی را نیز پوچ می‏سازد و ناچار انسان نیز به پوچی می‏رسد. نمی‏توان در جهانی که از شعور، اراده و جهت عاری است، از «مسؤولیت انسان‏» سخن گفت. مسؤولیت انسان – که فرد را به فدا کردن و نثار جان و مالش وا می‏دارد – اگر ریشه در عمق هستی نداشته باشد و بی‏پایه و پایگاه وجودی باشد، مفهومی ذهنی و خیالی می‏شود، در حالی‏ که ایمان و باور به خدا، که آفرینش را دارای شعور و هدفدار معرفی می‏کند، طبعا دید مثبتی به انسان در مقابل نظام کلی هستی و قوانین حاکم بر آن می‏دهد.

۲- ویژگی‏های عبادی:

عبادت خدا انجام فرایضی از قبیل نماز، روزه، زکات، حج، جهاد در راه خدا با جان و مال، ذکر خدا، توکل بر خدا و طلب بخشش از خدا یا توبه است.«عبادت‏» در این ‏جا، به معنای سرسپردگی انسان عابد به این ارزش‏هاست؛ تمرینی است در خود سازی تا وجود سست، ناهموار، متزلزل و پر تردید آدمی در مسیر هموار و استواری قرار گیرد و خود را از حضیض به اوج بی‏نهایت و قرب به خدا برساند و با این قرب، تخلق به اخلاق الهی پیدا کند و همه ارزش‏ها در وجودش متجلی گردد.

۳- ویژگی‏های مربوط به روابط اجتماعی:

رفتار خوب با مردم، جود و احسان، تعاون و همکاری، وجدان ‏کاری، اتحاد و همبستگی، امر به معروف و نهی از منکر، عفو و ایثار، اجتناب از کارهای بیهوده از جمله این روابط است. به عبارت دیگر، آنچه بیش از هر چیز، حق را محترم، عدالت را مقدس، دل‏ها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار می‏سازد و همه افراد جامعه را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می‏دهد و متحد می‏کند، ایمان به خداست.

۴- ویژگی‏های مربوط به روابط خانوادگی:

نیکی به والدین و خویشاوندان، حسن معاشرت با همسر، سرپرستی خانواده و پرداخت نفقه، صله رحم و مانند آن، همگی در سایه ایمان به خدا حاصل می‏شود؛ مثلا، در روایتی امام صادق‏ علیه السلام در زمینه خوش‏ رفتاری با والدین می‏فرماید: «هرکه به پدر و مادر خود نگاه تند و خشم‏ آلود کند، اگر چه به وی ستم کرده باشند، خداوند نمازش را نمی‏پذیرد.» یا پیامبر اسلام‏ صلی الله علیه وآله در زمینه ازدواج می‏فرماید: «هرکس ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ نموده است. پس در مورد نیم دیگرش تقوای الهی پیشه کند.» یکی از علل این‏ که در اسلام ازدواج یک عمل مقدس و عبادت به شمار می‏آید، با این ‏که از مقوله لذات و شهوات است، آن است که ازدواج اولین قدم انسان از خود پرستی و خود دوستی و خود محوری به سوی غیردوستی است.

۵- ویژگی‏های اخلاقی:

بردباری، صداقت، عدالت، امانت ‏داری، وفای به عهد، پاک‏ دامنی، فروتنی، عزت نفس، سخت ‏کوشی در گرفتن حق، قدرت اراده، حاکمیت و تسلط  بر هوا و شهوت نفس و خود رای نبودن از جمله ویژگی‏های اخلاقی انسان نمونه و کامل است که قرآن معرفی نموده است.

۶- ویژگی‏های انفعالی، احساسی و عاطفی:

از جمله این ویژگی‏هاست: خدا دوستی، ترس از عذاب خدا، امید به رحمت او، مردم دوستی و خیرخواهی نسبت‏ به آنان، مهربانی، فرو خوردن خشم و مهار غضب، تجاوز نکردن به حقوق دیگران، حسد نبردن به آنان، سرزنش نفس، احساس پشیمانی در صورت ارتکاب گناه، پرهیز از غیبت و تهمت و پرهیز از استهزای آنان. انسان کاملی که اسلام معرفی می‏کند قلبش سرشار از امنیت، امید و آرامش است، می‏تواند بدی‏ها را با خوبی‏ها دفع نماید و کینه و خشم خود را فرو نشاند؛ زیرا پیامبرگرامی ‏صلی الله علیه وآله فرموده است: «کسی که خشم خود را – در حالی ‏که قادر بر اعمال آن است – فرو نشاند، خداوند متعال قلب او را از امنیت  و ایمان سرشار می‏سازد.» (۱۱)

۷- ویژگی‏های عقلانی و شناختی:

تفکر در هستی و آفرینش، طلب معرفت و دانش و پیروی نکردن از ظن و گمان از ویژگی‏های انسان کامل است؛ انسانی که اهل تفکر باشد و بتواند در مورد مسائل کلی عالم فکر کند و به دقایق رموز عالم پی ببرد و قدرت تجزیه و تحلیل در مسائل را داشته باشد.

۸- ویژگی‏های مربوط به زندگی حرفه‏ای:

اخلاص در عمل و خوب کارکردن، وجدان‏ کاری، تلاش فعالانه و مجدانه برای کسب روزی حلال، مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و مراعات ضوابط از این صفات است.

۹- ویژگی‏های بدنی:در این زمینه می‏توان از صفاتی مانند نیرومندی، سلامت، پاکیزگی و طهارت نام برد.
تصویری که قرآن از انسان کامل و نمونه برای ما ترسیم می‏کند دارای این ویژگی‏ها و معیارهاست؛ الگویی از انسان مؤمن که باید برای تخلق یافتن بدان تلاش کنیم. پیامبر بزرگوارصلی الله علیه وآله نیز نخستین گروه مسلمانان را بر اساس همین ویژگی‏ها تربیت نمودند و در نتیجه، شخصیت آنان را کاملا دگرگون کردند و از آنان اشخاص مؤمنی ساختند که توانستند چهره تاریخ را تغییر دهند. امروز نیز وظیفه ما این است که ابتدا این ویژگی‏ها را در خودمان و سپس در دیگران ایجاد کنیم تا بتوانیم جامعه اسلامی سالمی همراه انسان‏های کامل به وجود بیاوریم.

ب-  ویژگی‏های شخصیت نابهنجارویژگی‏های انسان کامل و نمونه و به تبع آن، معیارهای سلامت روانی از دیدگاه اسلام بیان گردید. اما معیارهای بیماری روانی و ویژگی‏های انسان نابهنجار و به تعبیر قرآنی، انسان‏هایی که در قلوب آن‏ها مرض است، گرچه تا حدی از راه مقابله با معیارهای سلامت روانی فهمیده می‏شود، اما به اختصار بعضی از آن‏ها ذکر می‏شود. ویژگی‏هایی که در این‏ جا ذکر می‏شود مربوط به دو دسته انسان‏های نابهنجار است: کافران، منافقان.

۱- ویژگی‏های عقیدتی:الف- کافران: عدم ایمان به خدا، پیامبران‏ علیهم السلام و روز قیامت.

ب- منافقان: عدم اتخاذ موضعی مشخص در برابر توحید، اظهار ایمان در میان مسلمانان و اظهار کفر و شرک در میان مشرکان.

۲- ویژگی‏های عبادی:الف- کافران: پرستش غیر خدا که هیچ سودی برای آنان ندارد.

ب- منافقان: انجام عبادات از روی ریا و بدون اعتقاد قلبی و انجام نماز از سر کسالت و تنبلی.

۳- ویژگی‏های مربوط به روابط اجتماعی:الف- کافران: ظلم در رفتارشان با مؤمنان، تمسخر آن‏ها و امر به منکر و نهی از معروف.

ب- منافقان: امر به منکر و نهی از معروف، فتنه‏انگیزی از طریق پخش شایعه در میان مسلمانان، تمایل به فریب مردم، سوگند خوردن برای باوراندن سخنان خود به دیگران، آراستگی از نظر ظاهر، قیافه و لباس تا جلب توجه کنند و دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.

۴- ویژگی‏های اخلاقی:الف- کافران: پیمان ‏شکنی، فسق و فجور، غرور و تکبر، پیروی از هوای نفس.

ب- منافقان: عدم اعتماد به نفس، پیمان ‏شکنی، ریا، ترس، دروغ، بخل و سودجویی، پیروی از هوای نفس و فرصت ‏طلبی.

۵- ویژگی‏های انفعالی، احساسی و عاطفی:الف- کافران: نفرت، کینه و حسادت نسبت ‏به مؤمنان.

ب- منافقان: نفرت و کینه نسبت ‏به مسلمانان، ترس از مؤمنان و هراس از مرگ.

۶- ویژگی‏های عقلانی و شناختی:الف- کافران: جمود فکری و ناتوانی در ادراک و تعقل، مُهرزدگی بر دل‏های آن‏ها، تقلید کورکورانه از عقاید و سنت‏های نادرست پدران و فریب دادن خود.

ب- منافقان: تردید و شک، ناتوانی در قضاوت و تصمیم‏ گیری و تفکر درست، مُهرزدگی بر دل‏های آن‏ها و توجیه کارهای نادرست ‏خود.

همان ‏گونه که معلوم است، تصویری که قرآن از شخصیت این دو گروه نابهنجار ترسیم می‏کند بسیار شبیه خصوصیات انسان‏های نابهنجاری است که امروزه روان ‏شناسان ارائه می‏دهند.
سیر به سوی کمالحال ممکن است این سؤال مطرح شود که اگر کسی بخواهد در جهت‏ سیر تکاملی قرار بگیرد و انسان کاملی شود، باید از کجا شروع کند و چه ابزار و وسایلی در اختیارش قرار دارد؟

الف- مراحل سیرپاسخی که عرفای اسلامی و علمای اخلاق و تربیت اسلامی به این سؤال داده‏اند این است که نقطه آغازین این حرکت و مراحل سیر انسان به سوی کمال – و به سوی خدا – گذر از چهار مرحله می‏باشد:

۱- مرحله تحلیه:

یعنی مرحله آراستن ظاهر به شریعت اسلامی و انجام واجبات و ترک محرمات.  بنابراین کسی که آلوده به گناه است، هنوز اولین گام را در سیر تکاملی برنداشته است.

۲- مرحله تخلیه:

یعنی دور ریختن صفات ناپسند جا گرفته در باطن انسان و به تعبیر دیگر، پیراستن خویش از اوصاف نکوهیده و ناستوده و مذموم. این صفات ناپسند همانند مردابی هستند که اگر انسان مواظب نباشد، بوی تعفن آن، تمام وجود او را در بر می‏گیرد.

۳- مرحله تجلیه:یعنی مرحله آراستن باطن و درون به صفات خوب، پسندیده و ستوده. باید توجه داشت که صفات پسندیده باطنی دو دسته‏اند:
الف- صفات انسانی: مانند خوش‏ خلق بودن، با ادب بودن و غضب نداشتن.

ب- صفات سیر و سلوکی: مانند ایمان و معرفت پروردگار، عزم بر بندگی، توکل و تقوا.

۴- مرحله فنا:یعنی مرحله فانی ‏شدن در خدا، نابود شدن غیر خدا از دید و مشاهده انسان، مرحله مخاطبه و مکالمه انسان با خدا و مرحله حضور بی‏حجاب؛ یعنی مرحله‏ای که حجاب بین بنده و پروردگارش برداشته می‏شود و او چنان جذب پروردگارش می‏شود که جمیع ما سوا به چشم او نمی‏آید. این مرحله، مرحله «انسان کامل‏» شدن است.

ب- ابزار سیراما ابزار و وسایلی که در اختیار انسان قرار دارد تا او را در جهت رسیدن به کمال یاری دهد، از نظر اسلام «مراقبه‏» به همراه لوازم آن می‏باشد. به بیان دیگر، از نظر اسلام، اگر کسی بخواهد خود سازی کند و به کمال شایسته خود برسد، یکی از مهم ‏ترین ابزارها، «مراقبه‏» است، منتها موفقیت در مراقبه، متوقف بر لوازمی است که توضیح هر یک به اختصار در ذیل می‏آید:

۱- مشارطه:

یعنی انسان ابتدا باید با خودش قرارداد و پیمان ببندد که طبق برنامه‏ای عمل کند؛ بدین ‏گونه که تصمیم بگیرد و بخواهد که از رفتار، گفتار و اندیشه‏های غیرالهی، فاصله بگیرد و به رفتار، گفتار واندیشه‏های الهی نزدیک‏ تر شود و به تدریج، «خوی الهی‏» به خود بگیرد.

۲- مراقبه:

یعنی انسان در طول زندگی، مدام مراقب حال و وضع خود باشد تا مطابق پیمانی که با خود بسته، عمل کند و – به اصطلاح – خود را به دست امواج هوا و هوس نسپارد، بلکه از حالت انفعالی خارج شود و موضعی فعال پیدا کند تا به تدریج، بتواند نقشی را که شایسته است در هدایت ‏سرنوشت‏ خود و دیگران بر عهده بگیرد. چنین فردی لازم است در زندگی فردی هدفمند باشد و اهداف الهی را ماورای سایر اهداف زندگی خود قرار دهد. البته میزان موفقیت انسان در جهت مهار و تعدیل و مواظبت از اعمال خود، علاوه بر سعی و تلاش و دقت او با مراتب ایمان، تقوا و توجه او به خدا متناسب است.

۳- محاسبه:

یکی از لوازم موفقیت در مراقبه این است که سالک در آخر هر روز، زمان مناسبی را  برای رسیدگی به اعمال روزانه خود اختصاص دهد و از خود حساب بکشد که آیا مطابق پیمانی که بسته است عمل کرده یا نه؟ هدف از این کار عبارت است از کاهش تدریجی عادات رذیله و زشت مانند حسد، غیبت، تهمت، ریا و منفی‏ گرایی و افزایش تدریجی عادات نیکو همچون اخلاص، هم‏ دلی، نوع ‏دوستی و ایثار. در این مرحله، اگر سالک مطابق پیمان عمل کرده باشد، باید شکر و سپاس الهی به جای آورد و سجده شکر انجام دهد.

۴- معاتبه:

اگر سالک مطابق عهد و پیمانی که بسته عمل نکرده باشد، پای «معاتبه‏» به میان می‏آید؛ یعنی باید خود را ملامت کند و مورد سرزنش و عتاب قرار دهد که چرا پیمان ‏شکنی کرده؛ پس توبه و استغفار کند که دیگر پیمان ‏شکنی نکند.

۵- معاقبه:

اگر سالک مطابق قول و قراری که بسته عمل کرده، اما مقدار کمی هم تخلف داشته باشد، مساله «معاقبه‏» مطرح می‏شود، یعنی باید خود را رنج دهد و عقاب نماید و از بعضی از نعمت‏ها محروم سازد؛ مثلا، اگر قرار گذاشته  بوده تفریح کند، به سبب خلافی که انجام داده خود را از تفریح محروم سازد.

۶- مجاهده:اگر مقدار تخلف زیاد باشد – یعنی کار شایسته‏ای انجام داده، اما کار ناشایست زیادی نیز کرده – در این ‏جا مساله «مجاهده‏» پیش می‏آید. در این مرحله، مجازات و تنبیه شدیدتر است؛ به این معنا که عقوبت‏ها با انجام کارهای سخت – مانند روزه‏های مستحبی و برخی دیگر از عبادت‏ها – همراه است تا خود را بسازد و جهاد نماید و دوباره از برنامه تخلف نکند.
بدین ‏سان، به تدریج، شخص مهار نفس خود را در دست می‏گیرد و آن را در مسیر مطلوب، که همان مسیر الهی شدن تدریجی است، هدایت می‏نماید.
راهکارعملیبا استفاده از ابزارهای شش‏ گانه، «برگه ثبت فعالیت‏های روزانه‏» ای تنظیم گردید و در اختیار ۲۰۰ دانشجوی دختر (۱۲) قرار داده شد تا اعمال، رفتار و حتی افکار خود را به مدت دو هفته زیر ذره ‏بین قرار دهند و ثبت نمایند. نتیجه این کار پس از دو هفته، به اعتراف خود دانشجویان بسیار سودمند بود؛ چون آنان توانسته بودند به نقاط ضعف و قوت خود بهتر پی ببرند و در جهت مهار و از بین بردن یا تقویت آن‏ها تلاش کنند.

دستور اجرااز آزمودنی خواسته می‏شود به مدت دست‏ کم دو هفته، کارهای خوب خود را – مانند خیرخواهی، ایثار، احترام به والدین، صله رحم و خواندن نماز سر وقت – و همچنین کارهای نا شایست ‏خود را – مانند غیبت، دروغ، حسادت، پرخاشگری و قضا شدن نماز – در هر روز، در ستون‏های برگه ثبت فعالیت‏های روزانه به تفصیل یادداشت کند. سپس در پایان هر روز (پیش از خواب) به محاسبه اعمال روزانه‏اش بپردازد و ببیند که چقدر سود و زیان کرده است. اگر پس از محاسبه، مشاهده نمود که کارهای شایسته‏ای انجام داده است، در این صورت، سجده شکر به جا آورد و از خدا بخواهد که به او توفیق دهد کارهای شایسته بیشتری انجام دهد و اگر مشاهده نمود که کارهای بدی نیز انجام داده است، در این صورت، توبه و استفغار نماید و از خدا بخواهد که او را به خاطر انجام اعمال نا شایست، ببخشد. بهتر است انجام سجده شکر و توبه و استغفار همراه وضو باشد، همچنین بهتر است ابزارهای شش‏ گانه (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه، معاقبه و مجاهده) همیشه در ذهن حاضر باشد تا سالک بداند چه قول و قرارهایی با خود گذارده است.

چگونگی برگه ثبت فعالیت‏های روزانه :ایام هفته – کارهای شایسته – کارهای ناشایست – نتیجه ‏گیری.
در صورت انجام کار خوب: سجده شکر.
در صورت انجام کار بد: توبه و استغفار.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا