عوامل مؤثر بر سلامت رواننظام ارزشی و سلامت روانمعیارهای سلامت وبیماری روانی از دیدگاه اسلام الف- ویژگی شخصیت بهنجار
ب- ویژگیهای شخصیت نابهنجارسیر به سوی کمال
الف- مراحل سیرب- ابزار سیر
راهکارعملی دستور اجراانسان از دو بعد جسم و روح تشکیل شده است که باید از هر دو بعد محافظت نماید و نیازهای هر دو را برآورده سازد. بحث سلامتی در مورد انسان یک مسئله مهم است که معمولا عموم مردم سلامتی را مختص به جسم دانسته و به آن توجه می نمایند، حال آن که سلامتی روح نیز مهم است. در اصل سلامتی جسم و روح لازم و ملزوم یکدیگرند که ما در این مقاله بنا داریم به چگونگی سلامت روح و روان بپردازیم.
یکی از شرایط لازم برای دست یابی به سلامت روان، برخورداری از یک نظام ارزشی منسجم میباشد و تحقیقات انجام شده نیز عامل پیدایش بسیاری از ناسازگاریها و نابهنجاریهای روانی را تضادهای ارزشی و عدم استقرار یک نظام ارزشی سازمان یافته در فرد میدانند. اسلام ویژگیهای شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامی، «فی قلوبهم مرض» را در بعد عقیدتی، خصوصیات مربوط به روابط اجتماعی، خانوادگی و زندگی حرفهای و عملی، خصوصیات احساسی و عاطفی، عقلانی، شناختی و خصوصیات بدنی بیان کرده است.
آنچه از دیرباز سهمی از تلاشهای فکری اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه شناسان و روان شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحص در مقوله ارزشهاست. گذشت قرون و سالها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزهای نکاسته، بلکه با توجه به الزامهای خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است. اکنون انسان مضطرب، افسرده و بحران زده عصر حاضر بیش از هر زمانی دیگر خود را درگیر سؤالهایی اساسی در این باره مییابد. تحقیقات انجام شده عامل پیدایش بسیاری از ناسازگاریها و نابهنجاریهای روانی را تضادهای ارزشی و عدم استقرار یک نظام ارزشی سازمان یافته در فرد میدانند. بنابراین، میتوان بر این نکته تاکید کرد که ارزشها اساس و بنیان یکپارچگی شخصیت سالمند. در حقیقت، ارزشها سازمان دهندههای اصلی اعمال و رفتارهای شخصیت رشد یافته به شمار میروند و سلامت روان، بیتردید، محصول چنین شخصیتی است.
با توجه به روابط موجود بین ارزشها و سلامت روان، معیارهای سلامت و بیماری روانی از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. اما پیش از این، ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد:
تعریف سلامت روانتا کنون تعاریف متعددی از «سلامت روان» ارائه شده که همگی بر اهمیت تمامیت و یکپارچگی شخصیت تاکید ورزیدهاند. گلدشتاینGoldstein,K ، سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایی میداند. (۱) چاهن (Chauhan,S.S. 1991) نیز سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روان شناختی تعبیر میکند که عبارت است از حداکثر اثربخشی و رضایت به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران میشود. (۲) در سالهای اخیر، انجمن کانادایی بهداشت روانی، «سلامت روانی» را در سه بخش تعریف کرده است:
بخش اول: بازخوردهای مربوط به خود شامل:الف- تسلط بر هیجانهای خود.
ب- آگاهی از ضعفهای خود.
ج- رضایت از خوشیهای خود.
بخش دوم: بازخوردهای مربوط به دیگران شامل:الف- علاقه به دوستیهای طولانی و صمیمی.
ب- احساس تعلق به یک گروه.
ج- احساس مسؤولیت در مقابل محیط انسانی و مادی.
بخش سوم: بازخوردهای مربوط به زندگی شامل:الف- پذیرش مسؤولیتها.
ب- ذوق توسعه امکانات و علایق خود.
ج- توانایی اخذ تصمیمهای شخصی.
د- ذوق خوب کار کردن. (۳)
چاهن به ذکر پنج الگوی رفتاری در ارتباط با سلامت روان مبادرت کرده است:۱- حس مسؤولیت پذیری: کسی که دارای سلامت روان است، نسبت به نیازهای دیگران حساس بوده و در جهت ارضای خواستهها و ایجاد آسایش آنان میکوشد.
۲- حس اعتماد به خود: کسی که واجد سلامت روانی است، به خود و تواناییهایش اعتماد دارد و مشکلات را پدیدهای مقطعی میانگارد که حل شدنی است. از این رو، موانع، خدشهای به روحیه او وارد نمیسازد.
۳- هدف مداری: به فردی اشاره دارد که واجد مفهوم روشنی از آرمانهای زندگی است و از این رو، تمامی نیرو و خلاقیتش را در جهت دست یابی به این اهداف هدایت میکند.
۴- ارزشهای شخصی: چنین فردی در زندگی خود، از فلسفهای خاص مبتنی بر اعتقادات، باورها و اهدافی برخوردار است که به سعادت و شادکامی خود یا اطرافیانش میانجامد و خواهان افزایش مشارکت اجتماعی است.
۵- فردیت و یگانگی: کسی که دارای سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران میشناسد و میکوشد بازخوردها و الگوهای رفتاری خود را توسعه دهد، به گونهای که نه همنوایی کور و ناهشیارانه با خواستهها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروک میشود.
علاوه بر تعاریفی که ارائه شد، «سلامت روانی» از دیدگاه مکاتب گوناگون روان شناسی نیز تعریف شده است که به اختصار برخی از آنها ذکر میشود: (۴)
– نظام زیستینگری که اساس روان پزشکی را تشکیل میدهد، سلامت روانی را زمانی محقق میداند که بافتها و اندامهای بدن به طور سالم و بینقص به وظایف خود عمل کنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبی و در فرایندهای شیمیایی بدن، اختلال روانی را به همراه خواهد داشت.
– نظام روان تحلیلگریبر این باور است که سلامت روان به معنای کنش متقابل و موزون بین سه پایگاه بنیادین شخصیت (بن، من و فرامن) است و سلامت روانی در صورتی حاصل میشود که «من» بتواند بین تعارضهای «بن» و «فرامن» تعادلی ایجاد کند.
– نظام رفتاری نگر در تعریف سلامت روانی بر سازش یافتگی فرد با محیط تاکید میورزد و بر این اعتقاد است که رفتار سازش نایافته نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت، آموخته میشود. بنابراین، سلامت روانی شامل رفتارهای سازش یافتهای است که آموخته میشوند.
– نظام انسانینگر معتقد است که سلامت روانی یعنی ارضای نیازهای اساسی و رسیدن به مرحله خود شکوفایی. هر عاملی که فرد را در سطح ارضای نیازهای سطوح پایین نگه دارد و مانع شکوفایی او شود، به ایجاد اختلال رفتاری خواهد انجامید.
ملاکهای سلامت رواناندیشمندان از زوایای گوناگون، بر ویژگیهایی که به دست یابی و حفظ سلامت روان میانجامند تاکید کرده اند. سالیوان (Sulivan.H. 1954) بر این باور است که در سلامت روان، ارزش عمده بر کنش اجتماعی مؤثر قرار دارد. روان تحلیل گران سنتی بر آگاهی از انگیزههای ناهشیار و در پی آن، خود مهارگری، که بر آگاهی مبتنی است، تاکید میکنند.
فروم (Fromm.E. 1942) ارتباطهای فرد با محیط اجتماعی، انسانی نگری، آزادی و فرد گرایی را مورد تاکید قرار میدهد. پرلز (Perls,F. 1973) نیز پذیرش مسؤولیت برای هدایت زندگی خود را مهم ترین ویژگی برای دست یابی به سلامت روان ذکر میکند.
ونتیز (Ventis, W.L. 1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاک میداند که عبارتند از:۱- رفتار اجتماعی مناسب.
۲- رهایی از نگرانی و گناه.
۳- فقدان بیماری روانی.
۴- کفایت فردی و خود مهارگری.
۵- خویشتن پذیری و خود شکوفایی.
۶- توحید یافتگی و سازماندهی شخصیت.
۷- گشاده نگری و انعطاف پذیری.
عوامل مؤثر بر سلامت روانهمه متخصصان متفق القولاند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشی بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممکن است. بیشک، عوامل متعددی بر سلامت روان تاثیر میگذارند که فهرست کردن همه آنها دشوار است؛ چرا که وجود تفاوتهای فردی ممکن است به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان بینجامد. با این حال، یافتههای حاصل از پژوهشها در زمینه های زیست شناسی و علوم اجتماعی، دانش ما را درباره عواملی که ممکن است سلامت روان را تحت تاثیر قرار دهند، وسعت بخشیده اند.
به اعتقاد چاهن، برخی از الگوهای مهمی که علت اختلالهای روانی را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار میدهند، عبارتند از:
۱- الگوی پزشکی بر نقش شرایط اندام گوناگون که میتواند کنش مغز را تحت تاثیر قرار داده، به اختلال روانی بینجامد، تاکید ورزیده است.
۲- الگوی روان تحلیلگری در وهله نخست، بر موقعیتهای تنش زایی که به وسیله ایجاد اضطراب، متضمن تهدیدی برای فرد است، متمرکز میشود. چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابی سازش حاصل کند، اضطراب حذف میشود و در صورتی که اضطراب و تنش ادامه یابد، فرد نوعا به مکانیزمهای دفاعی گوناگون، که سلامت روان وی را تحت تاثیر قرار میدهند، متوسل میشود. این الگو به تجارب آغازین کودکی در خانواده، که به وسیله هدایت نادرست والدین سرکوب شده است، اهمیت بسیار میدهد.
۳- الگوی رفتاری نگری، یاد گیری معیوب را عامل اساسی اختلال روانی میداند. سلامت روان – به طور گستردهای – توسط شکست در یادگیری رفتارهای سازش یافته ضروری یا ناکامی در تسلط یافتن بر موقعیتهای اجتماعی به طور موفقیت آمیز تحت تاثیر قرار میگیرد. ناگفته پیداست که رفتارهای سازش نا یافته مانند سایر مهارتها، از محیط آموخته میشوند.
۴- الگوهای هستی نگر – انسانی نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عاملی اساسی، که بر سلامت روان اثر میگذارد، تاکید میورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شکل گیری «خود» در فرد تاکید میکنند. چنانچه فرد مجالهای رشد فردی و خود شکوفایی را انکار کند، اضطراب، ناامیدی و ناکامی را تجربه خواهد کرد که در نهایت، به ناسازگاری وی خواهد انجامید. این الگو بیانگر این نکته است که انحراف از طبیعت انسانی، که اساسا رو به توحید یافتگی و سازندگی دارد، به وسیله شرایط ناخوشایند محیطی موجب سازش نایافتگی میشود.
۵- الگوی بین فردی، نارضایی از روابط بین فردی را ریشه رفتار سازش نایافته میداند.
۶- دیدگاه بین فرهنگی – اجتماعی بر نقش آسیب شناسی شرایط اجتماعی همچون فقر، تبعیض، فرقههای مختلف و خشونت، به عنوان عوامل مهمی که بر سلامت روان افراد در جامعه اثر میگذارند، تاکید میورزد.
نظام ارزشی و سلامت روانیکی از شروط لازم برای دست یابی به سلامت روان، برخورداری از یک نظام ارزشی است و همان گونه که چاهن میگوید: بهره مندی از یک سلسله ارزشهای شخصی و فلسفهای مبتنی بر باورها، آرزوها و آرمانهایی که با سعادت و تحقق خود و اطرافیان فرد پیوندی نزدیک دارد، شرط لازم برای کسب سلامت روان است.
مزلو اصول و ارزشهای افراد مایوس و درمانده و افرادی را که واجد سلامت روانی هستند؛ دست کم در برخی موارد، متفاوت میداند؛ زیرا آنان دارای ادراکات و طرز تلقیهای متفاوتی از جهان مادی، اجتماعی و جهان روان شناختی خصوصی هستند که همین ادراکات و طرز تلقیهای متفاوت، نظام ارزشی فرد را رقم میزنند. (۵) به اعتقاد مزلو، نظام ارزشهای فرد واجد سلامت روان بر پایه پذیرش فیلسوفانه طبیعت خود، طبیعت بشری، حیات اجتماعی و طبیعت و واقعیت جسمانی حیات استوار است. در واقع، بخش عمدهای از قضاوتها و ارزش گذاریهای هر روزه این گونه افراد، از پذیرش واقعیت سرچشمه میگیرد. آنچه را فرد واجد سلامت روان، که خواستار تحقق خود است، تایید یا تکذیب میکند، بدان وفادار میماند یا خوشایند یا ناخوشایندش مییابد، اغلب میتواند همچون اشتقاقاتی که ریشه در خصیصه پذیرش دارد، ادراک شود. (۶)
ارزشها، سازمان دهندههای اصلی اعمال و رفتارهای شخصیت رشد یافتهاند. شخصیتهای سالم، چنان که شولتس، (Schultz,D) میگوید، به جلو مینگرند و انگیزه شان هدفها و برنامههای درازمدت است. آنان هدف جویند و اساس زندگی شان کاری است که باید به انجام برسانند و همین است که شخصیتشان را تداوم میبخشد. (۷)
از این رو، در این فرآیند، هدف جویی آن دسته از رفتارها و کنشهایی که فرد را به سمت هدف سوق میدهند، واجد ارزش و جز آن فاقد ارزش به شمار میرود.
آلپورت این انگیزش یگانه ساز یا باور وحدت بخش را، که در شخصیتهای سالم بیش از روان آزرده نمایان است، «جهت داشتن» نامیده است. جهت داشتن، همه زوایای زندگی فرد را تحت تاثیر قرار داده و با یکپارچه کردن تمایلات و انگیزههای فرد، وی را به سوی هدف راهبری میکند و به او دلیلی برای زندگی میدهد. (۸) آلپورت تاکید میکند که ارزشها به انضمام هدفها، برای پرورش فلسفه یگانه ساز زندگی بسیار مهم است.
روی، (Roy,E.C) داشتن فلسفهای برای زیستن را یکی از شروط ضروری برای برخورداری از سلامت روانی آرمانی ذکر میکند و میگوید: کسی که به خوبی سازش یافته واجد فلسفهای مستحکم در زندگی خود است و میتوان موارد ذیل را به او نسبت داد:
الف- باید در جهانی مملو از حس تعهد و مشارکت اجتماعی فعال زندگی کند.
ب- زندگی پدیدهای ارزشمند است که این ارزشمندی را میتوان به باورداشتن انسانیت یا اعتقاد به هر مذهبی تعبیر کرد.
ج- هیچ کس به تنهایی نمیتواند زندگی کند. انسان تنها، جزیرهای است که به خود منتهی میشود. در حقیقت، هر فرد بخش اساسی و اجتناب ناپذیر یک فرد دیگر به شمار میرود. چنانچه فلسفه فروم براین جمله مبتنی است که «تمام افراد بشر برادرند و دارای ظرفیت عشق مولد.» (۹)
بهره مندی از یک نظام ارزشی پویا و استوار، فرد سالم را از روان آزرده متمایز میسازد. شخص روان آزرده، یا پایبند به هیچ ارزشی نیست یا ارزشهایش ناقص، موقت و گذرا است. ارزشهای روان آزرده به آن اندازه استوار نیست که تمامی جنبههای زندگیاش را به هم پیوند دهد و یگانه سازد. (۱۰)
معیارهای سلامت وبیماری روانی از دیدگاه اسلامپیش از بیان معیارها، تذکر این نکته لازم است که درباره حقیقت و ماهیت انسان، دو نظریه اساسی مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند:
۱- نظریه الهیون. ۲- نظریه مادیون.بر اساس نظریه الهیون، انسان حقیقتی است مرکب از جسم و بدن و روح و روان. روان انسان، جاویدان است و با مردن او فانی نمیشود. اما دیدگاه مادیون بر این مبتنی است که انسان جز همین بدن، چیز دیگری نیست و با مردن، به کلی نابود میشود و متلاشی شدن بدن یعنی متلاشی شدن شخصیت انسان.
به نظر میرسد غفلت روان شناسان از جنبه روحی در بررسی شخصیت انسان، به وضوح منجر به درک ناقص آنها از انسان و کوتاهی در کوشش برای شناخت خصوصیات شخصیت بهنجار و نابهنجار شده است. همان گونه که اریک فروم، (Fromm,E) ،روانکاو معروف، قصور و عجز روان شناسی جدید را در شناخت صحیح انسان، که ناشی از عدم توجه به بررسی جنبه روانی انسان میباشد، مشاهده کرده است. متاسفانه امروزه میبینیم که روان شناسی مبدل به علمی شده است که درباره همه چیز، بجز روان انسان بحث میکند و میکوشد جنبههایی از انسان را، که امکان آزمایش آن در آزمایشگاه وجود دارد، بشناسد!
اما ملاکهای سلامت و بیماری روانی از دیدگاه اسلام یا به عبارت دیگر، معیارهای شخصیت بهنجار، کامل، نمونه، مطلوب و مسلمان نمونه از غیر آن چیست؟
به طور کلی، میتوان گفت: شخصیت بهنجار از نظر اسلام، شخصیتی است که جسم و روح او متعادل باشد و نیازهای هر کدام ارضا شود. انسانی که دارای شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندی آن اهمیت میدهد و نیازهای آن را در حدی که شرع مقدس روا میداند، برآورده میسازد و همزمان با آن، به خدا ایمان میآورد، عبادات و اموری را که موجب رضایت خدا هستند انجام میدهد و از اعمالی که موجب خشم خدا میشود، اجتناب میکند. بنابراین، از نظر اسلام، کسی که پیرو هوای نفس خویش باشد، نابهنجار است و نیز کسی که خواستههای جسمانی خود را سرکوب کند و با رهبانیتی افراطی و ریاضتی شدید باعث ضعف جسمی خود میشود و تنها به ارضای نیازها و تمایلات معنوی میپردازد نیز نابهنجار تلقی میشود؛ زیرا این گونه گرایشهای افراطی و تفریطی با طبیعت و فطرت انسان، مخالف و ناسازگار است. به همین دلیل، هیچ کدام از این دو گرایش به شکلگیری و تحقق ماهیت حقیقی انسان نمیانجامد؛ چنان که او را به کمال حقیقی شخصیتی نیز نمیرساند.
الف- ویژگی شخصیت بهنجاربه طور کلی، ویژگیهای شخصیت بهنجار و یا به تعبیر اسلامی، «انسان نمونه» را میتوان در زمینههای اصلی و عمومی ذیل ذکر کرد:
۱- ویژگیهای عقیدتی:یکی از کمالات لازم انسان، که باید در بازار دنیا کسب شود، ایمان است؛ آن هم به مفهومی که قرآن بدان قایل است؛ یعنی ایمان به خدا، پیامبران علیهم السلام، کتب آسمانی، فرشتگان، روز قیامت و بهشت و جهنم. این از آن روست که انسان نیازمند به اصل برتر و هدفی عالیتر از زندگی فردی، شخصی و مادی خویش است که زندگی را به خاطر آن هدف برتر و آن آرمان ما فوق شخصی بخواهد. به عبارت دیگر، انسان نمیتواند مطلوب ایدهآل باشد، مگر این که آرمان انسانی داشته باشد. «آرمان انسانی» یعنی هدفی ما فوق زندگی فردی و آرزوی عالی و برتری که بخواهد خود و جامعهاش را بر اساس آن بسازد.
از نظر قرآن، تنها چیزی که میتواند هدف عالیتر و مطلوب انسانی باشد، فقط خداست؛ غیر از او هیچ موجود دیگری شایستگی هدف بودن و محل ایمان بودن را ندارد. لازمه چنین ایمانی تسلیم است؛ تسلیم در مقابل آنچه به او ایمان دارد؛ به عبارت دیگر، ایمان وقتی کامل و حقیقی است که انسان به همان نسبت که در مقابل آنچه به آن ایمان دارد و آرمان اوست، تسلیم باشد و در مقابل غیر او کافر. بنابراین، یکی از ویژگیهای انسان مطلوب، ایمان و تسلیم و عنصر دیگر، کفر و عصیان است (کفر به طاغوت).
به بیان دیگر، جهان از دیدگاه انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعهای از عناصر، نیروها و قوانین کور، بلکه پیکری زنده و معنا دار است. خدا پرست آگاه، خود را در برابر هستیای مییابد که میفهمد، احساس میکند و ارادهای آگاه بر آن حاکم است. فقدان خدا سیمای طبیعت را ابلهی مینماید که انسان خود را با او بیگانه حس میکند. غیبت خدا، هستی را قبرستان بیکرانهای میکند که انسان خود را در آن تنها مییابد. هستی پوچ، زندگی را نیز پوچ میسازد و ناچار انسان نیز به پوچی میرسد. نمیتوان در جهانی که از شعور، اراده و جهت عاری است، از «مسؤولیت انسان» سخن گفت. مسؤولیت انسان – که فرد را به فدا کردن و نثار جان و مالش وا میدارد – اگر ریشه در عمق هستی نداشته باشد و بیپایه و پایگاه وجودی باشد، مفهومی ذهنی و خیالی میشود، در حالی که ایمان و باور به خدا، که آفرینش را دارای شعور و هدفدار معرفی میکند، طبعا دید مثبتی به انسان در مقابل نظام کلی هستی و قوانین حاکم بر آن میدهد.
۲- ویژگیهای عبادی:
عبادت خدا انجام فرایضی از قبیل نماز، روزه، زکات، حج، جهاد در راه خدا با جان و مال، ذکر خدا، توکل بر خدا و طلب بخشش از خدا یا توبه است.«عبادت» در این جا، به معنای سرسپردگی انسان عابد به این ارزشهاست؛ تمرینی است در خود سازی تا وجود سست، ناهموار، متزلزل و پر تردید آدمی در مسیر هموار و استواری قرار گیرد و خود را از حضیض به اوج بینهایت و قرب به خدا برساند و با این قرب، تخلق به اخلاق الهی پیدا کند و همه ارزشها در وجودش متجلی گردد.
۳- ویژگیهای مربوط به روابط اجتماعی:
رفتار خوب با مردم، جود و احسان، تعاون و همکاری، وجدان کاری، اتحاد و همبستگی، امر به معروف و نهی از منکر، عفو و ایثار، اجتناب از کارهای بیهوده از جمله این روابط است. به عبارت دیگر، آنچه بیش از هر چیز، حق را محترم، عدالت را مقدس، دلها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار میسازد و همه افراد جامعه را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند میدهد و متحد میکند، ایمان به خداست.
۴- ویژگیهای مربوط به روابط خانوادگی:
نیکی به والدین و خویشاوندان، حسن معاشرت با همسر، سرپرستی خانواده و پرداخت نفقه، صله رحم و مانند آن، همگی در سایه ایمان به خدا حاصل میشود؛ مثلا، در روایتی امام صادق علیه السلام در زمینه خوش رفتاری با والدین میفرماید: «هرکه به پدر و مادر خود نگاه تند و خشم آلود کند، اگر چه به وی ستم کرده باشند، خداوند نمازش را نمیپذیرد.» یا پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در زمینه ازدواج میفرماید: «هرکس ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ نموده است. پس در مورد نیم دیگرش تقوای الهی پیشه کند.» یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک عمل مقدس و عبادت به شمار میآید، با این که از مقوله لذات و شهوات است، آن است که ازدواج اولین قدم انسان از خود پرستی و خود دوستی و خود محوری به سوی غیردوستی است.
۵- ویژگیهای اخلاقی:
بردباری، صداقت، عدالت، امانت داری، وفای به عهد، پاک دامنی، فروتنی، عزت نفس، سخت کوشی در گرفتن حق، قدرت اراده، حاکمیت و تسلط بر هوا و شهوت نفس و خود رای نبودن از جمله ویژگیهای اخلاقی انسان نمونه و کامل است که قرآن معرفی نموده است.
۶- ویژگیهای انفعالی، احساسی و عاطفی:
از جمله این ویژگیهاست: خدا دوستی، ترس از عذاب خدا، امید به رحمت او، مردم دوستی و خیرخواهی نسبت به آنان، مهربانی، فرو خوردن خشم و مهار غضب، تجاوز نکردن به حقوق دیگران، حسد نبردن به آنان، سرزنش نفس، احساس پشیمانی در صورت ارتکاب گناه، پرهیز از غیبت و تهمت و پرهیز از استهزای آنان. انسان کاملی که اسلام معرفی میکند قلبش سرشار از امنیت، امید و آرامش است، میتواند بدیها را با خوبیها دفع نماید و کینه و خشم خود را فرو نشاند؛ زیرا پیامبرگرامی صلی الله علیه وآله فرموده است: «کسی که خشم خود را – در حالی که قادر بر اعمال آن است – فرو نشاند، خداوند متعال قلب او را از امنیت و ایمان سرشار میسازد.» (۱۱)
۷- ویژگیهای عقلانی و شناختی:
تفکر در هستی و آفرینش، طلب معرفت و دانش و پیروی نکردن از ظن و گمان از ویژگیهای انسان کامل است؛ انسانی که اهل تفکر باشد و بتواند در مورد مسائل کلی عالم فکر کند و به دقایق رموز عالم پی ببرد و قدرت تجزیه و تحلیل در مسائل را داشته باشد.
۸- ویژگیهای مربوط به زندگی حرفهای:
اخلاص در عمل و خوب کارکردن، وجدان کاری، تلاش فعالانه و مجدانه برای کسب روزی حلال، مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و مراعات ضوابط از این صفات است.
۹- ویژگیهای بدنی:در این زمینه میتوان از صفاتی مانند نیرومندی، سلامت، پاکیزگی و طهارت نام برد.
تصویری که قرآن از انسان کامل و نمونه برای ما ترسیم میکند دارای این ویژگیها و معیارهاست؛ الگویی از انسان مؤمن که باید برای تخلق یافتن بدان تلاش کنیم. پیامبر بزرگوارصلی الله علیه وآله نیز نخستین گروه مسلمانان را بر اساس همین ویژگیها تربیت نمودند و در نتیجه، شخصیت آنان را کاملا دگرگون کردند و از آنان اشخاص مؤمنی ساختند که توانستند چهره تاریخ را تغییر دهند. امروز نیز وظیفه ما این است که ابتدا این ویژگیها را در خودمان و سپس در دیگران ایجاد کنیم تا بتوانیم جامعه اسلامی سالمی همراه انسانهای کامل به وجود بیاوریم.
ب- ویژگیهای شخصیت نابهنجارویژگیهای انسان کامل و نمونه و به تبع آن، معیارهای سلامت روانی از دیدگاه اسلام بیان گردید. اما معیارهای بیماری روانی و ویژگیهای انسان نابهنجار و به تعبیر قرآنی، انسانهایی که در قلوب آنها مرض است، گرچه تا حدی از راه مقابله با معیارهای سلامت روانی فهمیده میشود، اما به اختصار بعضی از آنها ذکر میشود. ویژگیهایی که در این جا ذکر میشود مربوط به دو دسته انسانهای نابهنجار است: کافران، منافقان.
۱- ویژگیهای عقیدتی:الف- کافران: عدم ایمان به خدا، پیامبران علیهم السلام و روز قیامت.
ب- منافقان: عدم اتخاذ موضعی مشخص در برابر توحید، اظهار ایمان در میان مسلمانان و اظهار کفر و شرک در میان مشرکان.
۲- ویژگیهای عبادی:الف- کافران: پرستش غیر خدا که هیچ سودی برای آنان ندارد.
ب- منافقان: انجام عبادات از روی ریا و بدون اعتقاد قلبی و انجام نماز از سر کسالت و تنبلی.
۳- ویژگیهای مربوط به روابط اجتماعی:الف- کافران: ظلم در رفتارشان با مؤمنان، تمسخر آنها و امر به منکر و نهی از معروف.
ب- منافقان: امر به منکر و نهی از معروف، فتنهانگیزی از طریق پخش شایعه در میان مسلمانان، تمایل به فریب مردم، سوگند خوردن برای باوراندن سخنان خود به دیگران، آراستگی از نظر ظاهر، قیافه و لباس تا جلب توجه کنند و دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.
۴- ویژگیهای اخلاقی:الف- کافران: پیمان شکنی، فسق و فجور، غرور و تکبر، پیروی از هوای نفس.
ب- منافقان: عدم اعتماد به نفس، پیمان شکنی، ریا، ترس، دروغ، بخل و سودجویی، پیروی از هوای نفس و فرصت طلبی.
۵- ویژگیهای انفعالی، احساسی و عاطفی:الف- کافران: نفرت، کینه و حسادت نسبت به مؤمنان.
ب- منافقان: نفرت و کینه نسبت به مسلمانان، ترس از مؤمنان و هراس از مرگ.
۶- ویژگیهای عقلانی و شناختی:الف- کافران: جمود فکری و ناتوانی در ادراک و تعقل، مُهرزدگی بر دلهای آنها، تقلید کورکورانه از عقاید و سنتهای نادرست پدران و فریب دادن خود.
ب- منافقان: تردید و شک، ناتوانی در قضاوت و تصمیم گیری و تفکر درست، مُهرزدگی بر دلهای آنها و توجیه کارهای نادرست خود.
همان گونه که معلوم است، تصویری که قرآن از شخصیت این دو گروه نابهنجار ترسیم میکند بسیار شبیه خصوصیات انسانهای نابهنجاری است که امروزه روان شناسان ارائه میدهند.
سیر به سوی کمالحال ممکن است این سؤال مطرح شود که اگر کسی بخواهد در جهت سیر تکاملی قرار بگیرد و انسان کاملی شود، باید از کجا شروع کند و چه ابزار و وسایلی در اختیارش قرار دارد؟
الف- مراحل سیرپاسخی که عرفای اسلامی و علمای اخلاق و تربیت اسلامی به این سؤال دادهاند این است که نقطه آغازین این حرکت و مراحل سیر انسان به سوی کمال – و به سوی خدا – گذر از چهار مرحله میباشد:
۱- مرحله تحلیه:
یعنی مرحله آراستن ظاهر به شریعت اسلامی و انجام واجبات و ترک محرمات. بنابراین کسی که آلوده به گناه است، هنوز اولین گام را در سیر تکاملی برنداشته است.
۲- مرحله تخلیه:
یعنی دور ریختن صفات ناپسند جا گرفته در باطن انسان و به تعبیر دیگر، پیراستن خویش از اوصاف نکوهیده و ناستوده و مذموم. این صفات ناپسند همانند مردابی هستند که اگر انسان مواظب نباشد، بوی تعفن آن، تمام وجود او را در بر میگیرد.
۳- مرحله تجلیه:یعنی مرحله آراستن باطن و درون به صفات خوب، پسندیده و ستوده. باید توجه داشت که صفات پسندیده باطنی دو دستهاند:
الف- صفات انسانی: مانند خوش خلق بودن، با ادب بودن و غضب نداشتن.
ب- صفات سیر و سلوکی: مانند ایمان و معرفت پروردگار، عزم بر بندگی، توکل و تقوا.
۴- مرحله فنا:یعنی مرحله فانی شدن در خدا، نابود شدن غیر خدا از دید و مشاهده انسان، مرحله مخاطبه و مکالمه انسان با خدا و مرحله حضور بیحجاب؛ یعنی مرحلهای که حجاب بین بنده و پروردگارش برداشته میشود و او چنان جذب پروردگارش میشود که جمیع ما سوا به چشم او نمیآید. این مرحله، مرحله «انسان کامل» شدن است.
ب- ابزار سیراما ابزار و وسایلی که در اختیار انسان قرار دارد تا او را در جهت رسیدن به کمال یاری دهد، از نظر اسلام «مراقبه» به همراه لوازم آن میباشد. به بیان دیگر، از نظر اسلام، اگر کسی بخواهد خود سازی کند و به کمال شایسته خود برسد، یکی از مهم ترین ابزارها، «مراقبه» است، منتها موفقیت در مراقبه، متوقف بر لوازمی است که توضیح هر یک به اختصار در ذیل میآید:
۱- مشارطه:
یعنی انسان ابتدا باید با خودش قرارداد و پیمان ببندد که طبق برنامهای عمل کند؛ بدین گونه که تصمیم بگیرد و بخواهد که از رفتار، گفتار و اندیشههای غیرالهی، فاصله بگیرد و به رفتار، گفتار واندیشههای الهی نزدیک تر شود و به تدریج، «خوی الهی» به خود بگیرد.
۲- مراقبه:
یعنی انسان در طول زندگی، مدام مراقب حال و وضع خود باشد تا مطابق پیمانی که با خود بسته، عمل کند و – به اصطلاح – خود را به دست امواج هوا و هوس نسپارد، بلکه از حالت انفعالی خارج شود و موضعی فعال پیدا کند تا به تدریج، بتواند نقشی را که شایسته است در هدایت سرنوشت خود و دیگران بر عهده بگیرد. چنین فردی لازم است در زندگی فردی هدفمند باشد و اهداف الهی را ماورای سایر اهداف زندگی خود قرار دهد. البته میزان موفقیت انسان در جهت مهار و تعدیل و مواظبت از اعمال خود، علاوه بر سعی و تلاش و دقت او با مراتب ایمان، تقوا و توجه او به خدا متناسب است.
۳- محاسبه:
یکی از لوازم موفقیت در مراقبه این است که سالک در آخر هر روز، زمان مناسبی را برای رسیدگی به اعمال روزانه خود اختصاص دهد و از خود حساب بکشد که آیا مطابق پیمانی که بسته است عمل کرده یا نه؟ هدف از این کار عبارت است از کاهش تدریجی عادات رذیله و زشت مانند حسد، غیبت، تهمت، ریا و منفی گرایی و افزایش تدریجی عادات نیکو همچون اخلاص، هم دلی، نوع دوستی و ایثار. در این مرحله، اگر سالک مطابق پیمان عمل کرده باشد، باید شکر و سپاس الهی به جای آورد و سجده شکر انجام دهد.
۴- معاتبه:
اگر سالک مطابق عهد و پیمانی که بسته عمل نکرده باشد، پای «معاتبه» به میان میآید؛ یعنی باید خود را ملامت کند و مورد سرزنش و عتاب قرار دهد که چرا پیمان شکنی کرده؛ پس توبه و استغفار کند که دیگر پیمان شکنی نکند.
۵- معاقبه:
اگر سالک مطابق قول و قراری که بسته عمل کرده، اما مقدار کمی هم تخلف داشته باشد، مساله «معاقبه» مطرح میشود، یعنی باید خود را رنج دهد و عقاب نماید و از بعضی از نعمتها محروم سازد؛ مثلا، اگر قرار گذاشته بوده تفریح کند، به سبب خلافی که انجام داده خود را از تفریح محروم سازد.
۶- مجاهده:اگر مقدار تخلف زیاد باشد – یعنی کار شایستهای انجام داده، اما کار ناشایست زیادی نیز کرده – در این جا مساله «مجاهده» پیش میآید. در این مرحله، مجازات و تنبیه شدیدتر است؛ به این معنا که عقوبتها با انجام کارهای سخت – مانند روزههای مستحبی و برخی دیگر از عبادتها – همراه است تا خود را بسازد و جهاد نماید و دوباره از برنامه تخلف نکند.
بدین سان، به تدریج، شخص مهار نفس خود را در دست میگیرد و آن را در مسیر مطلوب، که همان مسیر الهی شدن تدریجی است، هدایت مینماید.
راهکارعملیبا استفاده از ابزارهای شش گانه، «برگه ثبت فعالیتهای روزانه» ای تنظیم گردید و در اختیار ۲۰۰ دانشجوی دختر (۱۲) قرار داده شد تا اعمال، رفتار و حتی افکار خود را به مدت دو هفته زیر ذره بین قرار دهند و ثبت نمایند. نتیجه این کار پس از دو هفته، به اعتراف خود دانشجویان بسیار سودمند بود؛ چون آنان توانسته بودند به نقاط ضعف و قوت خود بهتر پی ببرند و در جهت مهار و از بین بردن یا تقویت آنها تلاش کنند.
دستور اجرااز آزمودنی خواسته میشود به مدت دست کم دو هفته، کارهای خوب خود را – مانند خیرخواهی، ایثار، احترام به والدین، صله رحم و خواندن نماز سر وقت – و همچنین کارهای نا شایست خود را – مانند غیبت، دروغ، حسادت، پرخاشگری و قضا شدن نماز – در هر روز، در ستونهای برگه ثبت فعالیتهای روزانه به تفصیل یادداشت کند. سپس در پایان هر روز (پیش از خواب) به محاسبه اعمال روزانهاش بپردازد و ببیند که چقدر سود و زیان کرده است. اگر پس از محاسبه، مشاهده نمود که کارهای شایستهای انجام داده است، در این صورت، سجده شکر به جا آورد و از خدا بخواهد که به او توفیق دهد کارهای شایسته بیشتری انجام دهد و اگر مشاهده نمود که کارهای بدی نیز انجام داده است، در این صورت، توبه و استفغار نماید و از خدا بخواهد که او را به خاطر انجام اعمال نا شایست، ببخشد. بهتر است انجام سجده شکر و توبه و استغفار همراه وضو باشد، همچنین بهتر است ابزارهای شش گانه (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه، معاقبه و مجاهده) همیشه در ذهن حاضر باشد تا سالک بداند چه قول و قرارهایی با خود گذارده است.
چگونگی برگه ثبت فعالیتهای روزانه :ایام هفته – کارهای شایسته – کارهای ناشایست – نتیجه گیری.
در صورت انجام کار خوب: سجده شکر.
در صورت انجام کار بد: توبه و استغفار.