تانک و بولدوزر
یکبار دو بولدوزر در پشت خاکریز ماندند. برای اینکه بتوانیم آنها را به عقب بیاوریم، بچهها تانک سوخته ای رابا دستگاهی دیگر یدک کشیدند و آن را دورتر از منطقه قرار دادند تا عراقیها تانک را میزدند بولدوزرها نجات یافتند.
منبع: کتاب فرهنگ جبهه
تایرهای بلاگردان
در جبههی شور وشیرین میمک، گاهی اوقات برای در امان بودن از شر خمپارههای دشمن، چند تایر را که قبلا تهیه کرده بودیم، در ناحیهای دورتر از مواضع خودی آتش میزدیم تا دشمن را فریب دهیم تا خمپارههای خود را وقف آنجا کنند.
منبع: کتاب خلاقیتها
تدبیر تکبیر
در منطقهی عملیاتی کربلای ۵، دشمن پاتک کرده بود و ما به علت کمبود مهمات مجبور به عقبنشینی بودیم. ولی فرماندهی با تدبیرمان گفت:«بچهها اگر اینطور عقبنشینی کنیم وقتی هوا روشن شود عراقیها تمام منطقه را زیر آتش میگیرند و همه را میکشند.
بعد دستور داد همه با هم اللهاکبر بگویند. با اینکار عراقیها به تصور اینکه نیروهای تازه نفس با مهمات فراوان رسیده است، پا به فرار گذاشتند و ما توانستیم تعداد زیادی از آنها را اسیر کنیم یا به هلاکت برسانیم.
منبع: کتاب خلاقیتها
تابلوی مشترک
سال ۱۳۶۶ در ارتفاعات دو قلو والاغلو، عراقیها نام محور خود را «ن ۶۸۲» گذاشته و با تابلو مشخص کرده بودند.
بچههای اطلاعات عملیات نیز به آنجا رفتند و روی تابلوی «ن۶۸۲» را در مسیر خودمان قرار دادند. هنگام عملیات عراقیها راه را گم کردند و با این شیوه، تعدادی ازآنها کشته، زخمی و اسیر شدند.
منبع: کتاب فرهنگ جبهه
تابلوی لیوانی
در هور داخل نیزارها مستقر بودیم. قایق تدارکات باید غذا و آذوقه و مهمات ما را در مسیری آبی تا چند کیلومتری سنگر میآورد و از آنجا به بعد وسایل با بلم تا سنگر حمل میشد چون مسیر خیلی پیچ در پیچ و شبیه به هم بود، بچهها لیوانهای پلاستیکی قرمزی را در مسیر راه آبی با فواصل به نیها وصل کرده بودند تا مطمئن شوند تدارکاتیها آنها را پیدا میکنند.
منبع: کتاب خلاقیتها