حکایات امام رضا – قسمت سوم

حکایات امام رضا - قسمت سوم

الگوی زندگی
امام همانگونه که در شأن و موقعیت اوست زندگیش الگوی زندگی اسلامی بود آن کس که می‌خواست زندگی خود را در آن شرایط با زندگی پیامبر (ص) تطبیق داده و به مذاق اسلام عمل کند می‌بایست راه و روش امام رضا (ع) را تعقیب نماید. او با سخن خود، با رفتار خود، با عمل به وظایف خویش، با مراقبت و کردار خود در پی ارشاد و اصلاح جامعه بود و مراقبت داشت مردم راه و زندگی خود را اسلامی کنند

امام همچون دریا و علومش قطرات آنمرحوم علاّمه مجلسی و برخی دیگر از بزرگان آورده‌اند:
یکی از اصحاب حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام به نام علی بن ابی حمزه بطائنی حکایت کند:
روزی در محضر مبارک آن حضرت بودم، که تعداد سی نفر غلام حبشی در آن مجلس وارد شدند.
پس از ورود، یکی از ایشان به زبان و لهجه حبشی با امام رضاعلیه السلام سخن گفت و حضرت نیز به زبان حبشی و لهجه محلّی خودشان پاسخ او را بیان نمود و لحظاتی با یکدیگر به همین زبان سخن گفتند.
آن گاه حضرت مقداری پول – درهم – به آن غلام عطا نمود و مطلبی را نیز به او فرمود؛ و سپس همگی آن‌ها حرکت کردند و از مجلس خارج شدند.
من با حالت تعجّب به آن حضرت عرضه داشتم: یاابن رسول اللّه! فدایت گردم، مثل این که با این غلام به زبان حبشی و لهجه محلّی صحبت می‌فرمودی؟!
او را به چه چیزی امر نمودی؟
امام علیه السلام فرمود: آن غلام را در بین تمام همراهانش، عاقل و با شخصیت دیدم، لذا او را برگزیدم و ضمن تذکراتی، به او توصیه کردم تا کارها و برنامه‌های سایر غلامان و دوستان خود را بر عهده گیرد و در حقّ آن‌ها رسیدگی کند؛ و نیز هر ماه مقدار سی درهم به هر کدام از ایشان بپردازد.
و او نیز نصایح مرا پذیرفت؛ و مقدار دراهمی به او دادم تا بین دوستانش طبق توصیه تقسیم نماید.
علی بن ابی حمزه بطائنی افزود: سپس حضرت مرا مخاطب قرار داد و فرمود: آیا از گفتار و برخورد من با این غلامان و بندگان خدا تعجّب کرده‌ای؟!
و آن گاه حضرت به دنبال سؤ آل خویش اظهار داشت: تعجّب نکن؛ برای این که منزلت و موقعیت امام، بالاتر و مهمّتر از آن است که تو و امثال تو فکر می‌کنی.
سپس فرمود: آنچه را که در این مجلس مشاهده کردی، همانند قطره‌ای است در منقار پرنده‌ای که از آب دریا برگرفته باشد.
آیا برداشتن یک قطره از آب دریا، در کم و یا زیاد شدن آب دریا تاءثیری دارد؟!
بعد از آن، امام رضا علیه السلام افزود: توجّه داشته باش که همانا امام و علوم او، همچون دریای بی منتهائی است که پایان ناپذیر باشد و درون آن مملوّ از انواع موجودات و جواهرات گوناگون خواهد بود، و چون پرنده‌ای قطره‌ای از آب آن را بردارد، چیزی از آب آن کم نخواهد شد.
و همچنین امام، علومش بی منتها است؛ و هر کسی نمی‌تواند به تمام مراحل علمی و اطّلاعات او دست یابد.

امور غیر عادیمعبد بن جنید شامی گفته است: زمانی مشرف شدم حضور مبارک حضرت رضا (ع) و عرض کردم: درباره شما و امور غیر عادی که از شما سر زده است مردم حرف‌های زیادی می‌زنند. اگر صلاح می دانی چیزی از عجایب خود را به من بنما تا من از شما نقل کنم. فرمود: چه می‌خواهی؟ گفتم: می‌خواهم پدر و مادرم را که از دنیا رفتهاند زنده نمایی. آن حضرت بلافاصله فرمود: به خانه خود برو که من ایشان را زنده کردم. وی می‌گوید فوراً به خانه رفتم به خدا قسم که تا به خانه رسیدم دیدم پدر و مادرم هر دو زنده و در خانه هستند. پس پدر و مادرم ده روز زنده بودند و بعد از ده روز خدای تعالی ایشان را از دنیا برد.

(کرامات رضویه، ج ۲ – حاج شیخ علی اکبر مروج الاسلام ص ۳۴).

بارش باران با دعای حضرتدر یکی از سالهای ولایتعهدی علی بن موسی الرضا (ع) خراسان را خشکسالی فرا گرفت و مدتی باران نبارید به طوری که مردم هراسان بودند مأمون از امام رضا (ع) خواست که نماز استسقاء بخواند و از خدا طلب رحمت کند. امام رضا (ع) پذیرفت و دستور داد که مردم سه روز روزه بگیرند و روز سوم که روز دوشنبه بود با جمعیت انبوهی به بیابان رفت دست به دعا برداشت و عرض کرد: خدا تو حق زیادی از ما هل بیت بر مردم قرار داده‌ای و همانطور که دستور دادهای آنها به ما متوسل شدهاند و به فضل و رحمت تو امیدوار هستند و چشم به احسان و نعمت تو دارند. پروردگارا باران رحمت بر آنها نازل کن و در این عنایت تأخیر مفرما تنها به آنها فرصت ده که به خانههای خود برگردند. «بعد از مدتی» آسمان دگرگون شد قطعات ابر نمایان شدند، صدای غرش رعد و برق برخاست باران بسیاری بارید و همه جا را سیراب کرد.

(مناقب ابن شهر آشوب – ج ۴ ص ۳۷۰).

بحث به زبان قوماز شیوههایی که امام در بحث خود به کار می‌برد این بود که او با هر قومی به زبان همان قوم سخن می‌گفت و با طرفداران تورات از تورات و با طرفداران انجیل از متن انجیل حرف می‌زد. حتی نوشتهاند او با صابئین به زبان عبریشان، با زردشتیها به زبان پارسی احتجاج می‌کرد و آنها را در کار خود مجاب می‌ساخت. او حتی در سر سفرهای که در برابر اقوام مختلف قرار می‌گرفت برای خوش آمد مهمانان مطایباتی داشت و این مطایبات را به زبان آنان بیان می‌کرد. حتی از او آمده است که گاهی به زبان فارسی با ایرانیان حرف می‌زد و این امر برای آنان بسیار خوشایند بود و احساس انس و صفای بیشتری با امام می‌کردند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا