ماهی و اقیانوس

ماهي و اقيانوس

در حکایتی قدیمی آمده است که ماهی ای که سرآمد مغز متفکران بود ، از ماهی دیگری پرسید : « درباره اقیانوس خیلی چیزها شنیده ام ، پس این اقیانوس کجاست ؟ »
و آن ماهی در اقیانوس بود و همه عمرش را در اقیانوس به سر برده بود . او هرگز اقیانوس را به عنوان شیئی مجزا از خود ندیده بود.
ماهی پیری آن فیلسوف جوان را در گوشه ای گیر آورده وبه او گفت : « اقیانوس همان است که در آن زندگی می کنیم.»
اما فیلسوف جوان گفت : « شوخی ات گرفته ؟ این آب است و تو به این می گویی اقیانوس ؟ من باید بیشتر تحقیق کنم و از افراد عاقل تری حقیقت را جویا شوم . »
نکته :یک ماهی فقط هنگامی اقیانوس را می شناسد که ماهیگیری او را بگیرد ، از اقیانوس بیرون بیاورد و بر روی شن ها پرتاب کند . بعد او برای نخستین بار در می یابد که همیشه در اقیانوس زندگی می کرده است ، اقیانوس زندگی اوست و بدون اقیانوس نمی تواند زنده بماند .
اما در مورد انسان مشکل اینجاست که نمی توان او را از هستی بیرون آورد . هستی لا یتناهی است . هیچ ساحلی ندارد که به دور از هستی بر روی آن قرار بگیری و از آنجا هستی را مشاهده کنی . هر کجا که باشی جزوی از آن خواهی بود . هم? ارزشهای والای زندگی مثل عشق ، سکوت ، سعادت ، جذبه و پارسایی تو را از یک وحدانیت و یگانگی جهان شمول آگاه می سازد .
هیچ کس دیگری جز تو وجود ندارد ، ما همه چهره های متفاوتی از یک حقیقت ، ترانه های رنگارنگی از یک آوازه خوان هستیم . ماهمه پرده های نقاشی متفاوتی هستیم ، اما نقاش یکی است .
نخستین آگاهی ما این است که فکر می کنیم از هم جدا هستیم . اما باید بدانیم که هیچ انسانی جزیره نیست ، ما همه بخشی از یک قار? وسیع هستیم . تنوع وجود دارد ، اما چیزی نیست که ما را از هم جدا کند، تنوع به زندگی غنای بیشتری می بخشد و بخشی از ما در کوههای هیمالیاست ، بخشی در ستارگان و بخشی در گلهای سرخ .بخشی در پرنده ای در پرواز به سر می برد و بخشی در سبزی درختان . ما همه جا پخش هستیم . تجربه کردن آن به عنوان واقعیت ، کل نگرش تو را نسبت به زندگی ، هر عمل تو را و خود وجودت را دگرگون خواهد کرد.
به خواب پنداشتم من و با یزید و اویس قرنی
در یک کفن بودیم .
 « ابولحسن خرقانی »

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا