ازدواج، یکی از اصلیترین دغدغههای جامعه است. خواستگار که میآید خیلیها میگویند: جوان را نمیشناسم. خب تحقیق کن. حضرت شعیب، موسی را از کجا شناخت که دخترش را به او داد؟
«فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ» ماجرا را وقتی موسی نقل کرد، شعیب به موسی مطمئن شد که واقعاً یک جوان انقلابی تحت تعقیب فرعون است؛
یعنی در گزینش باید صحبت کرد. با داماد باید صحبت کرد. داماد، کیلویی نیست که بگویی عکسش را بده ببینیم. مگر رفتهای گوسفند بخری که میگویی چاق است؟ تیپش خوب است یعنیچه؟ ما خیلی وقتها شکلش را نگاه میکنیم که خوشتیپ است، ولی حالا که خوشتیپ است، خوشاخلاق هم هست؟ مهربان هم هست؟ دختر خوشگل است. خب خانوادهاش هم خوب است؟ یعنی لقمه حلال خورده است؟ فکرش سالم است؟
«قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ» یعنی گفتوگو کنید و از لابهلای گفتوگوها طرف را بشناسید. «قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ» در این آیه، شعیب میگوید «یکی از این دخترها» یعنی لازم نیست دختر اول برود، بعد دختر دوم. مهریه را اگر پول نداری، کار انجام بده و چوپانی کن؛ یعنی نمیخواهم تو به مشقت بیفتی، یعنی ازدواج آسان.
(قصص،۲۵ و ۲۷)