دسته بندی :کتاب فرهنگ جبهه

38 مقاله

ميدان مين , مين پدالي , مين سرنگي , مين زودپز , موشهاي هور

میدان مین , مین پدالی , مین سرنگی , مین زودپز , موشهای هور

میدان مین وقتی به هر دلیل مهمات کافی از جمله مین برای حفاظت منطقه در اختیار نداشتیم ،قوطی‌های خالی کمپوت را روی آتش می‌انداختیم تا رنگ آن‌ها تغییر کند و نرم شود بعد با یک قطعه چوب آن را به شکل «مین سوسکی» یا هر شکل دیگری در می‌آوردیم و

مين كمپوتي , مين‌هاي كوهستاني , مين كمپوتي , نارنجك چسبي , نارنجك خمپاره‌ 81

مین کمپوتی , مین‌های کوهستانی , مین کمپوتی , نارنجک چسبی , نارنجک خمپاره‌ ۸۱

مین کمپوتی زمستان‌ها در غرب به علت بارش سنگین برف و باران امکان کار گذاشتن مین در زمین بسیار ضعیف بود. بنابراین لازم بود به گونه‌ای از تحرکات دشمن آگاه شویم فرمانده گروهان آن روز از ما خواست هرچه قوطی خالی کنسرو و کمپوت وجود دارد جمع‌آوری کنیم و بعد

نارنجك كشي , نارنجك طنابي , نارنجك شيشه‌اي , نارنجك خمپاره‌اي , نارنجك كلوخي

نارنجک کشی , نارنجک طنابی , نارنجک شیشه‌ای , نارنجک خمپاره‌ای , نارنجک کلوخی

نارنجک کشی بچه‌ها موقع عقب‌نشینی اهرم نارنجک را با کش بسته و بعد ضامن آن را می‌کشیدند و آن را در ماشین یا سنگرهای اصلی یا اجتماعی می‌گذاشتند. بعد از چند روز این کشها که عمدتاً مستعمل بودند پوسیده و پاره می شد و نارنجک یکبار دیگر منفجر می‌شد. شیوه‌ی

نارنجك‌انداز , نارنجك كمان , نبرد بيل با موشك , نامه‌هاي پيشتاز , نبرد ايذايي

نارنجک‌انداز , نارنجک کمان , نبرد بیل با موشک , نامه‌های پیشتاز , نبرد ایذایی

نارنجک‌انداز در پایگاه حسن نوران، هر شب کردهای ضد انقلاب به ما حمله می‌کردند. تصمیم گرفتم دستگاهی بسازم که نارنجک دستی را با فاصله بیش از صدمتر پرتاب کند. این کار را با یک لوله خمپاره ۶۰، یک فشنک دوشکا و یک قطعه سیم مفتول انجام می‌دادیم و با این

ورزش باستاني در منطقه , نيروهاي ثابت ,  نيروي زرهي , نور چراغ همسايه , نگهبانان فرضي

ورزش باستانی در منطقه , نیروهای ثابت , نیروی زرهی , نور چراغ همسایه , نگهبانان فرضی

ورزش باستانی در منطقه در جبهه برای ساخت میل زورخانه در داخل پوکه خالی توپ ۱۰۶، میله‌ای قرار می‌دادند و اطراف آن را گچ و خاک می ریختند که بعد از خشک شدن بتوان از آن بهره‌برداری کرد. تخته شنایشان از جنس چوب جعبه‌های مهمات بود. کباده را از پلیت

نقل و انتقال , نخ و ماشه , نخود و نارنجك , نقل قول مستقيم , نبرد بيل با موشك

نقل و انتقال , نخ و ماشه , نخود و نارنجک , نقل قول مستقیم , نبرد بیل با موشک

نقل و انتقال یکی از فرماندهان در قصر شیرین با خبر شده بود که دشمن قصد عملیات دارد و نیروی زیادی هم برای مقابله با آن‌ها در خط نبود. از ترفند خاصی استفاده کرد، به این صورت که تعدادی ماشین را با چراغ روشن از عقبه به محور و بعد

مكانيكي مفتي , مقر چكمه‌اي , من و كلاهم , مگس‌پراني , منحني زن ابتكاري

مکانیکی مفتی , مقر چکمه‌ای , من و کلاهم , مگس‌پرانی , منحنی زن ابتکاری

مکانیکی مفتی غذای گردان را با ماشین می‌بردم که گلوله توپی نزدیک ماشین اصابت کرد و چرخ جلوی آن پنچر شد. آمدم پنچری بگیرم، متوجه شدم سیلندر ماشین هم با ترکش سوراخ شده و آب زیادی از آن خارج شده است. مجبور بودم هر طوری هست حرکت کنم و غذا

گربه بي‌سيم‌چي , گرماي پماد , گروه شناسايي , گلدان و سبد , لاك پشت دشمن گير

گربه بی‌سیم‌چی , گرمای پماد , گروه شناسایی , گلدان و سبد , لاک پشت دشمن گیر

گربه بی‌سیم‌چی شب عملیات با چند تن از نیروها برای آن‌که بتوانیم راحت‌تر همدیگر را پیدا کنیم و از حال هم مطلع باشیم قرار گذاشتیم سه بار بلند صدای گربه را تقلید کنیم و به این وسیله یکدیگر را از سلامتی خود باخبر کنیم و با آرامش بیشتر، عملیات را

لباس مبدل , لوستر , لاك‌پشت شب نما , لودر صوتي ,  لامپ فانوس

لباس مبدل , لوستر , لاک‌پشت شب نما , لودر صوتی , لامپ فانوس

لباس مبدل اولین شب عملیات والفجر۲ مجروح شدم و در منطقه‌ی دشمن باقی ماندم. وقتی دیدم عراقی‌ها نزدیک می‌شوند، سریع لباس یکی از آن‌ها را درآوردم و پوشیدم و آرام بر روی زمین خوابیدم. آن‌ها چند بار مرا تکان دادند، اما من هیچ عکس‌العملی نشان ندادم. بعد که عراقی‌ها رفتند،

ماكت سايت ,  ماشين پنچر , لوله پليكاي استتار , ماشين حمل مجروح , ماشين جنگي پنچر

ماکت سایت , ماشین پنچر , لوله پلیکای استتار , ماشین حمل مجروح , ماشین جنگی پنچر

ماکت سایت نیروها برای ترساندن و فریب دشمن ماکتی شبیه سایت‌های موشکی ساخته و در منطقه نصب کرده بودند و اطراف آن نیز نخل‌های دستی کاشته بودند که به حفظ قضیه و گمراه کردن دشمن کمک می‌کرد. ظاهر فریبنده‌ی سایت به گونه‌ای بود که مدتی بعد از نصب آن هواپیماهای

مانور در شب , مرمي موش كش , مرمي چَخماق , ماهي‌هاي ميني , محافظ شمع

مانور در شب , مرمی موش کش , مرمی چَخماق , ماهی‌های مینی , محافظ شمع

مانور در شب در جریان یکی از مانورهای قبل از عملیات کربلای ۸ که در سه راه جفیر انجام گرفت، شب شد و ماشین‌های عملیاتی راه را گم کردند و این امر باعث دردسربزرگی شد. در این موقعیت، با آتش زدن چند لاستیک در فواصل معینی که در بی‌سیم به

قايق و رودخانه ,  قرارگاه نظامي , قلاب جنگي , قلاب سنگ‌ها , قلم‌مو

قایق و رودخانه , قرارگاه نظامی , قلاب جنگی , قلاب سنگ‌ها , قلم‌مو

قایق و رودخانه در حمله طریق‌القدس برای عبور از رودخانه وسیله‌ای نداشتیم جز یک قایق که عراقی‌ها با تیربار آن را سوراخ کرده بودند و نمی‌شد از آن استفاده کرد. فکری به ذهنم رسید. به کمک بچه‌ها با دولا کردن پلاستیک‌هایی که روی سنگر می‌کشیدیم، بیرون و داخل قایق را

قيف بنزيني آرپي‌جي , قوطي خالي , قوطي اخبار , قواي صليبي , قند تلخ

قیف بنزینی آرپی‌جی , قوطی خالی , قوطی اخبار , قوای صلیبی , قند تلخ

قیف بنزینی آرپی‌جی بچه‌ها قیف نوک گلوله آرپی‌جی را باز می‌کردند و پلاستیکی را که پر از بنزین بود، پس از چندلا شدن و گره زدن به منظور جلوگیری از نشست و آتش گرفتن با جرقه‌های سلاح آماده کرده بودند، در قیف قرار می‌دادند تا وقتی آرپی‌جی به هدف اصابت

كلاه‌هاي بي‌سر , كلاه و سنگر خالي , كانتينرهاي راهنما , كالك تاشو ,كائوچوي فيبري

کلاه‌های بی‌سر , کلاه و سنگر خالی , کانتینرهای راهنما , کالک تاشو ,کائوچوی فیبری

کلاه‌های بی‌سر در عملیات کربلای ۴ اجساد سه نفر از شهدا پشت خاکریز ما و مقابل خاکریز عراق به فاصله‌ی ۵۰ متر قرار داشت و ما که بچه‌های تعاون بودیم باید آن‌ها را عقب می‌کشیدیم. ولی خطر زیاد بود. به همین خاطر عده‌ای از برادران در شب کلاه‌های آهنی‌یشان را

فشنگ‌هاي زنگ زده , فشنگ گازي , فريب دشمن , فتيله‌ي پتويي , فتيله‌اي از بند كلاه

فشنگ‌های زنگ زده , فشنگ گازی , فریب دشمن , فتیله‌ی پتویی , فتیله‌ای از بند کلاه

فشنگ‌های زنگ زده در منطقه فاو مستقر بودیم. در طول روز هر نفر فقط اجازه داشت سه تیر شلیک کند. یکی از برادران سرباز که خدمه تیربار بود، فشنگ‌های زنگ زده را داخل نفت می‌شست و شلیک می‌کرد. به او گفتم:«چرا این کار را می‌کنی، کمتر شلیک کن، گفت:«عراقی‌ها با

قاطرهاي پيش مرگ , قايق پتو پيچ , قايق نفتي , قاب عكس , فيبر و برگ نخل

قاطرهای پیش مرگ , قایق پتو پیچ , قایق نفتی , قاب عکس , فیبر و برگ نخل

قاطرهای پیش مرگ برای کشف کمین دشمن، بچه‌های گردان قاطریزه، قاطرهای پیر و مریض و ترکش خورده را در جاهایی که احتمال کمین ضدانقلاب در آن‌جا وجود داشت جلو می‌فرستادند. البته شب‌ها فانوسی به گردنش می‌بستند تا ضدانقلاب نزدیک شدن نور را ببیند. اگر تیراندازی نمی شد یا حیوان روی

سيم تلفن و پيكرشهيد , سوزن خياطي و بلبرينگ , سورتمه ,شعار و شلوار , شمعدان و زيرسيگاري

سیم تلفن و پیکرشهید , سوزن خیاطی و بلبرینگ , سورتمه ,شعار و شلوار , شمعدان و زیرسیگاری

سیم تلفن و پیکرشهید جنازه دوست شهیدم بین نیروهای ایرانی و عراقی مانده بود. داوطلب شدم که جنازه‌ را عقب بکشم. سیم تلفن زیاد داشتیم. سیم را به کمرم بستم و مسافتی را سینه‌خیز رفتم. قبلاً برادران برانکارد را به سیم بسته بودند. وقتی به جای امنی که تلی از

شني مين‌كش , شهدا زنده‌اند , شهيد زنده , شيلنگ آنتني , شيلنگ چوبي

شنی مین‌کش , شهدا زنده‌اند , شهید زنده , شیلنگ آنتنی , شیلنگ چوبی

شنی مین‌کش بعضی جاها که باید از عرض معبر عبور می‌کردیم و نیروهای تخریبچی در دسترس نبودند، بچه‌ها شنی پاره‌ی تانک‌ها را که بسیار سنگین است به زحمت حمل می‌کردند و در محل عبور به شکل حلقه‌ای قرار می‌دادند و خود پشت خاکریز پناه می‌گرفتند. شنی تانک تا لحظاتی بعد

صداي مرگ برگها , صيد دشمن , طنابي از زيرپوش , صخره‌هاي عبور , صحنه سازي

صدای مرگ برگها , صید دشمن , طنابی از زیرپوش , صخره‌های عبور , صحنه سازی

صدای مرگ برگها مقر ما در یکی از پایگاه‌های مرزی در کردستان بود. برای این‌که بدانیم چه زمانی ضد انقلاب به ما نزدیک می‌شود، دور تا دور پایگاه برگ خشک می‌ریختیم شب وقتی کسی پایش را روی برگ‌ها می‌گذاشت، صدای خش خش آن‌ها باعث می‌شد بلافاصله مسلح شویم. منبع: کتاب

عبور از باتلاق , عراقي ايراني , عراقي‌ها و آتش , طويله , عباي پتويي

عبور از باتلاق , عراقی ایرانی , عراقی‌ها و آتش , طویله , عبای پتویی

عبور از باتلاق برای عبور وسایل نقلیه در مناطق پر گل و لای یکی از راننده‌ها با همفکری بچه‌های واحد تخریب طرحی تهیه و اجرا کردند. به این ترتیب که اهرم‌هایی بازویی شکل ساخته و زیر شاسی تویوتا نصب شد. چند متر از این کرکره (به اندازه‌ی عبور لاستیک‌های ماشین)

در پناه جنازه ها ,   خندق مرگ , خودكار جنگي , در هوشمند , دروغ نيرودهنده

در پناه جنازه ها , خندق مرگ , خودکار جنگی , در هوشمند , دروغ نیرودهنده

در پناه جنازه ها سال ۶۶ در منطقه شلمچه امدادگر بودم. روزی من و یک بی‌سیم چی و رابط خط و ۲ راننده‌ی بولدوزر و یک راننده‌ی آمبولانس در منطقه‌ی سه راه مرگ با گشتی‌های عراقی مواجه شدیم. ناگهان رابط خط فریاد زد متفرق شوید. اطراف ما پر از جنازه‌های

دوشكاي خودكار , ديده‌بان پرخرج , ديوارهاي مسلح , راديو , راه بي‌بازگشت

دوشکای خودکار , دیده‌بان پرخرج , دیوارهای مسلح , رادیو , راه بی‌بازگشت

دوشکای خودکار در منطقه جنوب، دوشکا را در امتداد لبه‌ی خاکریز قفل (هم‌جهت) می‌کردیم و بعد قفل بعدی را آزاد می‌گذاشتیم و با طنابی که به ماشه‌ی دوشکا می‌بستیم و تا سنگر کشیده شده بود ماشه را می‌چکاندیم و دوشکا با ضربه‌ی قنداق خود به چپ و راست می‌چرخید و

زاغه‌هاي دروغين , ريگ در دهان , روغن تن , روشنايي سيگار , رمز عبور

زاغه‌های دروغین , ریگ در دهان , روغن تن , روشنایی سیگار , رمز عبور

زاغه‌های دروغین معمولاً لاستیکی را درمحلی دور از سنگرهایمان آغشته به بنزین می‌کردیم و منتظر شلیک خمپاره‌ی دشمن می‌شدیم. به محض شنیدن صدای انفجار اولین خمپاره لاستیک را آتش می‌زدیم و دشمن بدگمان اصابت گلوله به زاغه‌ی مهمات، آن منطقه را زیر آتش می‌گرفت تا سایر زاغه‌های احتمالی هم ازبین

زورخانه منطقه‌اي , زير پيراهن , زنگ پيام , زبان توافقي , زبان تاتي

زورخانه منطقه‌ای , زیر پیراهن , زنگ پیام , زبان توافقی , زبان تاتی

زورخانه منطقه‌ای قبضه آرپی‌جی هفت تخته شنا بود و در گود زورخانه در چاله‌ای که در کنار سنگر کنده بودیم به ورزش باستانی می‌پرداختیم. از میله چادرها به عنوان بیل‌هارتل و از قسمت پایین و جدا شده‌ی شلوارهای مندرس که با سنگ آن را پر می‌کردیم وزنه و سنگ هارتل

سنگرهاي خالي , سنگر شناور , سوت ارتباطي , سنگ و نارنجك

سنگرهای خالی , سنگر شناور , سوت ارتباطی , سنگ و نارنجک

سنگرهای خالی بعضی از نیمه‌شب‌ها یدالله سنگرش را ترک می‌کرد و به مواضع عراقی‌ها نفوذ می‌کرد او می‌گفت:«امشب سنگرهای عراقی‌ها خالی است» وقتی از او می‌پرسیدیم از کجا می‌فهمی پاسخ می‌داد:«من نزدیک سنگرهای عراقی‌ها می‌شوم و داخل سنگرهایشان سنگ پرتاب می‌کنم اگر سر و صدایی نیامد می‌فهمم که دشمن سنگر

چشم‌هاي مين , چرخ‌هاي دستي , چنگال , حروف ژ،چ، گ، پ , حسن از علي

چشم‌های مین , چرخ‌های دستی , چنگال , حروف ژ،چ، گ، پ , حسن از علی

چشم‌های مین در عملیات عاشورا در منطقه‌ی میمک یکی از بچه‌های تخریبچی زیر مین‌ها چشم الکترونیکی تعبیه کرده بود که به محض دیدن نور حساس و منفجر می‌شد. وقتی عراقی‌ها قصد بازکردن معبر یا پاکسازی مسیر را داشتند به محض این‌که خاک‌ها کنار می‌رفت و یا مین کمی از زمین

خاكريزهاي نوراني , خاكبرداري در شب , خال پيشاني , خانه‌هاي خالي , خبر داغ!

خاکریزهای نورانی , خاکبرداری در شب , خال پیشانی , خانه‌های خالی , خبر داغ!

خاکریزهای نورانی وقتی خورشید در حال غروب بود ما با مشکل انعکاس نور از شیشه خودروها، وسایل و ادوات مواجه بودیم. دشمن با گرای دقیق حاصل از تابش نور خورشید مواضع ما را شناسایی می‌کرد و می‌کوبید. برادران در بعضی از نقاط خاکریز که پشت سر آن سنگر ادوات یا

خرج خمپاره 60 , خطاطي از راه دور , خمپاره باندپيچ شده , خمپاره كمپوتي , خنثي ولي مسلح

خرج خمپاره ۶۰ , خطاطی از راه دور , خمپاره باندپیچ شده , خمپاره کمپوتی , خنثی ولی مسلح

خرج خمپاره ۶۰ ما چند خرج به خمپاره ۶۰ اضافه کردیم و آن را به جای خمپاره ۸۲ به کار بردیم که قدرت تخریب زیادی داشت. منبع: کتاب فرهنگ جبهه    خطاطی از راه دور ما به عنوان نیروی فرهنگی از سپاه ساری به پاوه اعزام شدیم. در بین راه

جابه‌جايي مهمات , جابه‌جايي نيروها , جنگ بي‌سيمي , جنگ رتيل و عقرب , جنگ سنگي

جابه‌جایی مهمات , جابه‌جایی نیروها , جنگ بی‌سیمی , جنگ رتیل و عقرب , جنگ سنگی

جابه‌جایی مهمات روی بدنه ماشین‌ها و جعبه‌های بزرگ مهمات که با تریلی به جبهه منتقل می شد، عبارات منحرف کننده‌ای می‌نوشتیم و به این وسیله مانع کار نیروهای نفوذی دشمن می‌شدیم. مثلاً روی بعضی از این جعبه‌ها می‌نوشتند:«ابزار یدکی لودر و بلدوزر» یا جملاتی مثل کودشیمیایی، ماشین‌آلات راه سازی و

آتش همزمان , آتش‌گير ,آخ , آخرين تله

آتش همزمان , آتش‌گیر ,آخ , آخرین تله

آتش همزمان بعد از عملیات کربلای ۴ در خرمشهر، در مرز گمرک روی اسکله مستقر بودیم تعداد ما در آن محور هشت نفر بود که خط را پدافند می‌کردیم برای تظاهر به این‌که نیروهای زیادی در محور مستقر هستند شب‌ها هرکدام با فاصله‌ی حدود ۳۰ متر از همدیگر و با

مطلبی پیدا نشد
اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا