استرس مداوم نه تنها خوشایند نیست ، بلکه برای سلامت شما نیز مضر است. ممکن است وسوسه شوید که علایم استرس را در خود ندیده انگارید؛ چرا که ادامه دادن به عادت همیشگی آسان تر از متوقف کردن آن و فکر کردن به راههای تسکین بخش استرس است. این کار حتی اگر به بهترین وجه هم انجام شود، تنها در کوتاه مدت موثر است. علت این که بسیاری از مردم از درگیر شدن و مقابله کردن با استرس خود اکراه دارند، این است که نمی دانند از کجا شروع یا چگونه مبارزه کنند.به طور کلی ، استرس حاصل نیاز ما به سازگاری فیزیکی ، ذهنی و احساسی در مقابل یک تغییر است. برخلاف آنچه همه می پندارند، استرس الزاما یک واکنش منفی نیست؛ به عنوان مثال یک ارتقای شغلی که پس از مدتها رنج و تلاش به آن رسیده اید، موضوعی مطلوب و خوشایند است که وجود شما را از هیجان و رضایت سرشار می کند.این در حالی است که اگر بدون آمادگی و به طور ناگهانی از سوی مافوق خود برای دریافت این ارتقا احضار شوید، ممکن است در همان لحظه اعتماد به نفس خود را از دست بدهید و عصبی شوید.استرس تا حدی می تواند مفید باشد، چون به زندگی ، جذابیت و تحرک می بخشد و ما را روی پای خودمان نگه می دارد.تغییرات جزیی و ملایم نه تنها مضر نیستند، بلکه مفید و سازنده هستند و در پرورش حس سازش پذیری ما نقش عمده ای ایفا می کنند. خود را در دل طوفان افکندن و با تغییرات دست و پنجه نرم کردن بتدریج ما را قوی تر و مستحکم تر می کند؛ اما وقتی که تغییرات از حد مجاز فراتر روند و در طول دوره ای از زمان بر زندگی ما اثر منفی بگذارند، ظرفیت سازش پذیری ما اشباع می شود و تحمل آن را غیرممکن می کند.همه ما نیازمند حفظ تعادل فیزیکی و روحی هستیم و فقط در این حالت ، احساس راحتی و خرسندی می کنیم. حال هر گونه تغییری ، بویژه اگر نامطلوب باشد، تعادل بدن را به گونه ای تهدید می کند.برای بازگشت به تعادل ، مکانیسم های شناخته شده ای با عنوان سندرم سازگاری عمومی به کار می افتند. این سندرم به محض این که شخص در معرض یک عامل استرس زا قرار می گیرد، فعال می شود.در ابتدا ذهن وارد مرحله هشدار شده و بدن برای افزایش فعالیت آماده می شود. انقباض ماهیچه ها، پمپاژ آدرنالین به خون ، افزایش فشار خون ، همه و همه از علایم این مرحله هستند.مرحله دوم یعنی مرحله مقاومت کلیه پاسخ های فیزیکی و ذهنی مرحله قبل تشدید می شود و به افزایش فعالیت فیزیکی بدن می انجامد و شخص آمادگی لازم را برای مقابله با شرایط فوق العاده پیدا می کند؛ ولی این انرژی های ایجاد شده برای این که شخص را از پای در نیاورند باید در حدی باشند که بدن بتواند دوباره به حالت طبیعی برگردد.در غیر این صورت مرحله سوم اتفاق می افتد که همان خستگی مفرط است. به کارگیری ظرفیت سازگاری برای مدت طولانی ، به طور قطع به بیماری شما منتهی خواهد شد.اگر هر روز مجبور به سرو کله زدن با رئیسی باشید که بی منطق و عصبی است و کاری جز ایراد گرفتن ندارد، مطمئنا طاقت نخواهید آورد و سرانجام روزی از پا در می آیید.
***مقادیر جزیی استرس برای هر شخص لازم و ضروری است ***
اگر ناچارید به تنهایی و بدون کمک دیگران ، یکی از بستگان بیمار خود را تیمار کنید، طولی نمی انجامد که در دام یک بیماری جسمی یا روحی گرفتار خواهید شد.در بیشتر موارد، در معرض استرس بودن برای مدت طولانی ، زمینه فروپاشی جسمی یا احساسی شخص را فراهم خواهد کرد.به محض این که شخص وارد مرحله سوم یعنی خستگی مفرط می شود کاملا روشن است که مشکلی وجود دارد. ممکن است نشانه های ۲ مرحله پیش مورد غفلت قرار گیرند. اگر چه اصطلاح مرحله هشدار به معنی آگاه شدن فرد از وقوع فرآیندهایی در بدن است ، ولی لزوما این آگاهی در همه افراد صورت نمی گیرد.در مرحله هشدار، بدن و ذهن برای عمل آماده می شوند ولی از آنجا که این آمادگی به طور ناخودآگاه آغاز می شود و به طور خودکار ادامه می یابد، احتمال دارد شخص از ایجاد آن غافل باشد. استرس یک فرآیند واضح و مشخص نیست که بتوان آن را با کلمات بیان کرد، بلکه توصیف استرس ، توصیف یک پدیده کاملا شخصیتی است ، مثل هر تغییری که باعث می شود شخص احساس ناراحتی جسمی یا روحی کند.با این تعریف ، علت تفاوت طرز فکرها و برداشت ها در قبال عوامل استرس زا توجیه می شود. یک تعریف معقول از استرس روشن می کند که استرس همان کار و مسوولیت زیاد یا انتظارات بیش ازحد از شما نیست. اگر استرس همین چیزها بود، امکان نداشت کسی این کارها را بدون استرس انجام دهد، حال آن که خیلی از افراد کارهای زیاد را بدون ذره ای استرس به پایان می رسانند. کسانی هستند که مسوولیت های بسیار سنگینی به عهده دارند. ولی بخوبی کارها را پیش می برند.نقش شرایط در ایجاد استرس ناچیز است و این طرز برخورد و تلقی ما از موقعیت و شرایط است که در ایجاد یا عدم ایجاد استرس نقش دارد. پس می توان فهمید که چرا افراد مختلف در برابر استرس عکس العمل های متفاوتی از خود نشان می دهند. هنگام حرکت در اتوبوس یا قطار میان راه ناگهان وسیله متوقف می شود و دیگر حرکت نمی کند.حال خوب به عکس العمل های اطرافیان نگاه کنید. برخی فقط کمی خسته ، برخی عصبانی و عده ای دچار تشویش و اضطراب می شوند. از نظر فیزیولوژیکی ، هنگام ایجاد استرس ، اتفاقات تقریبا یکسانی در همه ما روی می دهد به محض تلقی یک موقعیت خاص به عنوان یک وضعیت تهدید کننده ، پاسخهای اولیه استرس برای ایجاد آمادگی ظاهر می شوند.سرعت تنفس افزایش می یابد و به این وسیله اکسیژن بیشتری در اختیار مغز و ماهیچه ها قرارخواهد گرفت ، ضربان قلب تندتر می شود و فشارخون بالا می رود.به منظور تامین انرژی بیشتر در این وضعیت اضطراری ، قندها و چربی ها به داخل خون آزاد و ماهیچه ها منقبض می شوند، جریان بزاق کم و تعریق افزایش می یابد. کلیه حواس ما در وضعیت قرمز و آماده باش قرار می گیرند و آدرنالین و کورتیزول نیز به منظور افزایش تحرک بدنی آزاد می شوند.این عکس العمل های خود به خودی در مواردی چون آتش سوزی و غیره بسیار مفید هستند و امکان دویدن و فرار سریع از خطر را فراهم می آورند؛ ولی هنگامی که شما عکس العمل های مشابهی را فقط هنگام فکر کردن به جلسه کاری فردا نشان می دهید مشکلاتی برای شما ایجاد می شود.باید توجه داشت که در مورد اول همه انرژی کمکی ایجاد شده و تمام انقباضات به نحو احسن مورد استفاده قرار می گیرند، اما در مثال دوم برای صرف انرژی اضافی تولید شده جایی وجود ندارد. همچنان که شما نشسته اید و نگران جلسه فردا هستید، هورمون های استرس در بدن شما تولید می شوند. آنها در خون جریان دارند و همه چیز را در وضعیت فوق العاده نگه داشته اند.درباره برخی افراد این تظاهرات با افزایش ترشحات معده بروز می کند که در صورت تکرار مداوم پاسخهای استرسی ، در نهایت به زخم معده منجر خواهد شد.از طرفی حضور طولانی مدت استرس و داشتن انتظار بیش از حد از خودمان برای تطبیق با شرایط، ممکن است بدن را خسته و رنجور کند که بالطبع خطر ایجاد اختلال در عملکرد اعضا و اندام هایی چون قلب و کلیه را به همراه خواهد داشت.
***چه چیز در شما استرس ایجاد می کند؟***
همان گونه که گفته شد، عوامل متعددی در بروز استرس نقش دارند و عاملی که برای یک فرد استرس زاست ، ممکن است در دیگری استرس ایجاد نکند؛ اما به طور معمول ارتباط تنگاتنگی میان کار و مسوولیت زیاد و استرس وجود ندارد.علت اصلی واکنش یک فرد به استرس از عوامل بسیاری متاثر است. به هر حال هم خانه و هم محل کار می توانند صحنه کشمکش های جسمی و روحی زیادی باشند که ممکن است در صورت بی توجهی در درازمدت به خطری جدی برای سلامت فرد بدل شود.استرس زاهای شغلی: محیط کار به دلایل متعددی ، زمین فوق العاده حاصلخیزی برای روییدن بذرهای استرس است.هر جا عده ای به منظور تحقق هدفی دور هم جمع می شوند، احتمال هر گونه کشمکش وجود دارد. تضاد شخصیت ها و روشن نبودن نقشها و وظایف ، از خصوصیات بارز کارهای گروهی است که تاثیر منفی بر کارایی گروه خواهد داشت.۳ گروه اصلی که به طور عمده در محل کار تشنج ایجاد می کنند عبارتند از: اول آدم قلدر و زورگو که پشت سر هم و به بهانه های مختلف ، زیردستان خود را می آزارد، دوم آن که از پشت خنجر می زند، یعنی کسی که به سبب عقده حقارت در حضور شما خوب است اما به محض این که اتاق را ترک می کنید درصدد ضربه زدن به شما برمی آید و سوم از زیر کار در رو؛ کسی که وقتی اوضاع وخیم می شود گم می شود و دیگران را برای حل مشکل ایجاد شده ، تنها می گذارد.
***برخی تیپهای شخصیتی خاص زمینه بیشتری برای استرس دارند ***
جای بسی تاسف است که زنان قربانیان اصلی زورگویی و خشونت هستند. گرچه طی چند دهه اخیر اوضاع کمی بهتر شده است ولی هنوز در بسیاری از مشاغل با زنان و مردان با دید یکسان برخورد نمی شود.تنها در حرفه های خاصی آن هم با اکراه ، پستهای کلیدی به زنان داده می شود و اگر هم این کار صورت گیرد، زنان به ازای کار دوبرابر، حقوق کمتری دریافت می کنند. این در حالی است که برای کارمند زن ، تمام این فشارها و مشکلات ، مضاف بر مسوولیت اداره خانواده و وظایف منزل هنگام بازگشت از اداره خواهد بود.استرس همچنین می تواند مستقیما از فضای محیط کار ناشی باشد. اگر ناچار باشید با وسایل ناکافی کار کنید، به طور قطع پس از مدت طولانی کار کردن خواهید دید که درد کمر و… اجازه تمرکز و ادامه کار را به شما نخواهد داد. از میان عوامل فیزیکی استرس زا می توان به نور نامناسب ، تهویه نامناسب و آلوده کننده ها (مثل دود سیگار) اشاره کرد.فضای ناخوشایند یا نامناسب نه تنها سبب می شود احساس بیماری کنید، بلکه بتدریج روحیه دیگر اعضا را که ناچارند با این شرایط نامطلوب بسازند، تضعیف می کند و حال زمانی که شما برای خود کار می کنید، انصافا به راه انداختن یک تجارت در خانه یا دفتر کار عادی ، یک پدیده کاملا مدرن است.این کار، فردی فوق العاده مشتاق ، علاقه مند، با پشتکار و منظم را می طلبد که به تنهایی و بدون نیاز به دیگران به موفقیت دست یابد.برخورداری شما از انگیزه قوی و هدف کاملا روشن ، شرط لازم برای گشودن گره های کاری آن هم به تنهایی است. در چنین مواقعی که هیچ کس را حتی برای در میان گذاشتن مشکلات ندارید، ممکن است به آسانی گرفتار دام تنهایی و افسردگی شوید.استرس زاهای خانوادگی: همان گونه که درباره استرس زاهای کاری توضیح داده شد، هر کجا افراد جمع باشند، احتمال استرس نیز وجود دارد.فقط به این خاطر که افراد خانواده با شما نسبت دارند، نمی توان گفت که نباید در خانه تضاد آراء و نزاع و مشاجره وجود داشته باشد.یک عامل شایع استرس ، عدم توافق یا تیرگی روابط اعضای خانواده است. این مساله می تواند از یک ناسازگاری بنیادین میان والدین ناشی باشد.حال وقتی پای کودکان به میان می آید، ازدواج پیچیده تر می شود. حقیقت این است که کودکان از زندگی در این فضای نامهربان و خشن ، اگر بیشتر از والدین رنج نبرند، کمتر رنج نمی برند.هرگونه بی ثباتی در زندگی خانوادگی ، از مشاجره و دعوا گرفته تا غیبت طولانی یکی از والدین در خانه استرس ایجاد می کند.استرس زاهای دیگر: هر تغییری که به نحوی روال روزمره زندگی را متشنج کند، بسته به شرایط و آمادگی روحی فرد، کم و بیش ایجاد استرس خواهد کرد.
***علایم هشداردهنده***
تظاهرات فیزیکی استرس: گرفتگی یا انقباض (در گلو، سینه، شکم ، شانه ها، گردن و آرواره ها)، سردرد و میگرن ، کمردرد، گردن درد، تنفس نامنظم، تپش قلب، کم آوردن نفس حتی هنگام استراحت ، ناآرامی ، وررفتن بیهوده با اشیا یا تکان دادن مداوم بدن یا دست و پا، پرشهای عضلانی (تیک) در صورت ، چشم ، دهان و…دهان خشک ، صدای بم و بلند، عرق کردن ، دست وپای سرد، لرزش ، گیجی و احساس عدم تعادل ، خستگی زیاد و احساس کوفتگی ، دل درد و فروریختن چیزی در دل ، سوءهاضمه ، تهوع ، تکرر ادرار، اسهال ، مشکلات خواب ، مشکلات جنسی ، زخم معده و حساسیت بیش از حد به صدا. تظاهرات ذهنی استرس : تمرکزنداشتن ، فراموشی ، ناتوانی در به خاطرآوردن حوادث اخیر، ناتوانایی در یادگیری اطلاعات جدید، از دست دادن حالت تعادل ، گیج شدن و شلوغی ذهن ، نداشتن قدرت تصمیم گیری ، تصمیم گیری های ناگهانی یا غیرمعقول ، از دست دادن نظم و ایجاد نابسامانی ، اشتباهات مکرر، برداشت نادرست از شرایط و مردم ، بی دقتی ، مواجهه با مشکل در انجام کارهای ساده ای چون جمع و تفریق و محاسبات ابتدایی و توجه غیرعادی به جزییات.تظاهرات احساسی استرس: اضطراب ، ترس مرضی (phobia)، احساس وحشت و دچار حملات ناگهانی وحشت شدن ، احساس درخطربودن ، پرخاشگری ، بدبینی ، احساس گناه ، افسردگی ، نوسانات خلقی ، زودرنج شدن و زود گریه کردن ، کابوس های شبانه ، احساس طردشدن از سوی دیگران ، نگرانی بیش از حد، از دست دادن حس شوخ طبعی و انزوا.تظاهرات رفتاری استرس: افزایش استعمال دخانیات در مقایسه با گذشته ، استعمال مشروبات الکلی بیش از گذشته ، پرخوری ، خیلی خیلی کم خوردن ، هیچ چیز نخوردن ، بی اهمیتی نسبت به وضع ظاهر، وحشیانه رانندگی کردن ، با دیگران قطع رابطه کردن ، چندین کار را همزمان شروع کردن و آنها را نیمه تمام رها کردن ، جویدن ناخن ، کشیدن یا کندن مو، کندن پوست ، افکار وسواسی و رفتار وسواسی (چندین بار قفلها، شیرآب و چراغها را چک کردن). تغییر نگرش: همان طور که اشاره شد واکنش افراد نسبت به استرس متفاوت است.این که اصولا بخواهیم با آن دست وپنجه نرم کنیم ، تسلیم آن شویم یا چه راهی را برای مقابله با آن برگزینیم تا حدود زیادی به تلقی ما از استرس بستگی دارد.آسیب پذیرترین افراد در این مورد کسانی هستند که سرشار از خشم فرو خورده اند؛ کسانی که به طور مداوم دلشوره دارند یا بدبین هستند یا افرادی که هر وضعیت ناآشنا یا مبهم را تهدیدآمیز می پندارند، آنها که نگرش مثبت دارند بهتر می توانند با این موضوع کنار آیند.نکته امیدوارکننده در این میان آن است که شما می توانید طرز نگرش و رفتارتان را عوض کنید تا جایی که استرس بیشتر قابل کنترل شده و حتی تجربه ای مثبت به شمار رود. علاوه بر یک رشته اقداماتی که در ذیل به آنها اشاره می شود، تلاش برای یافتن تعدادی دوست ، نگهداری حیوانات دست آموز یا به عضویت درآمدن در یک سازمان یا انجمنی که باعث حمایت های اجتماعی می شوند برای مقابله با استرس می توانند سودمند باشند.