حرف و حکایت و حکمت

حرف و حکایت و حکمت

حرف و حکایت و حکمت

الاغ لاغر مردنی

جوانی سوار الاغی مردنی بود. عجله داشت. الاغ، لاغر و رنجور بود و توان تحمل او و بارش را نداشت.

جوان برای این‌که الاغ را وادار کند تندتر برود، مرتب با پاشنه پا زیر شکم الاغ بیچاره می‌کوبید، الاغ اما توانی نداشت که تندتر برود.

در راه، پیرمرد حکیمی که این منظره را دید سراغ او رفت و گفت:

«ای جوان! خدا به تو نیرو داده و انرژی. این الاغ لاغر مردنیه و توانی نداره، اگه پاهایی‌رو که زیر دل این الاغ نگون‌بخت زده‌ای، روی زمین ‌زده بودی الان به مقصد رسیده بودی؟»

* ازدواج موقت هم اگرچه یک حکم شرعی حکیمانه است، ولی برای جوانان مجرد «معمولاً» مشکلاتی را مانند تنوع‌طلبی، تأخیر ازدواج دائم، اضطراب از برملا شدن، خرج کردن پس‌انداز برای شادی و دادن مهریه عقد موقت و… ایجاد می‌کند درحالی‌که با قناعت، چشم و هم‌چشمی نکردن، ازدواج آسان ولی روشمند و تحقیق شده، اجتناب از تقلید از خرافات و رسوم غلط، مهریه و جهیزیه سبک می‌توان از فواید زیاد ازدواج دائم بهره‌مند شد.

زنان مستجاب‌الدعوه

به مزاح می‌گفت به زنانتان بگویید شما را از ته دل دعا کنند، چون بسیاری از آن‌ها مستجاب‌الدعوه هستند. برای سخنش دلیل هم می‌آورد که ما مردان به‌دلیل مشغله‌های بسیارمان کمتر توفیق صله‌رحم پیدا می‌کنیم، ولی اغلب جماعت خانم‌ها این فضیلت را در حد کمالش انجام می‌دهند. صبح به صبح با همه فک و فامیل تماس می‌گیرند و حال و احوالشان را می‌پرسند. آخر هفته نیز یا آن‌ها را به خانه دعوت می‌کنند یا به منزل آن‌ها می‌روند. نمی‌دانم شاید راز طولانی بودن عمر خانم‌ها هم همین باشد.

از استعمار تا استحمار

در تاریخ آمده که عمروعاص مکار به معاویه گفت: من ثابت می‌کنم که این مردم نادان‌اند وگرنه تو پیروزی ظاهری کسب نمی‌کردی.

معاویه گفت چه‌طور؟

گفت: امروز در مسجد خواهی دید.

عمروعاص به منبر رفت و گفت: در روایت داریم هرکس زبانش را به بینی‌اش برساند، اهل بهشت است. در این هنگام همه مردم شروع به امتحان کردند تا زبانشان را به بینی‌شان برسانند. عمروعاص همان‌طور که زیرچشمی نگاهی می‌کرد دید معاویه هم دارد خودش را می‌آزماید. خنده‌اش گرفت و بعد به معاویه گفت: تو هم که…؟! این قصه استحمار در همیشه تاریخ جریان داشته و ویژه مردمان جاهل شام و زمان معاویه نیست.

اگر قبلاً به کسی می‌گفتند: ما مبلغی به شما می‌دهیم تا فلان لباس را بپوشید و فقط یک روز در سطح شهر بگردید و می‌افزودیم که این لباس، شما را از گرما و سرما محافظت نمی‌کند. خیلی تنگ یا خیلی گشاد است. رویش کلی عبارات نامناسب نوشته شده، نماد بیگانگان است و…،‌ چه کسی قبول می‌کرد؟

اما الان استعمار با ترفند‌هایی هم‌چون استحمار چه کرده که خیلی‌ها بابت این البسه‌ کلی هم پول می‌دهند و با افتخار این لباس‌ها را بر تن می‌کنند.

ضعف ایمان

وقتی از برخی طلاب می‌پرسند چرا معمم نمی‌شوید و لباس روحانیت را به تن نمی‌کنید؟ خیلی صادقانه و مختصر و مفید می‌گویند: ضعف ایمان! اما وقتی از زنان بدحجاب و یا غیرچادری می‌پرسیم چرا از چادر به‌عنوان حجاب برتر استفاده نمی‌کنید؟ هزار توجیه و حرف نامربوط تحویلمان می‌دهند و هیچ‌کس نمی‌گوید: به‌دلیل ضعف ایمان.

وقتی نظر مراجع تقلید و همه کارشناسان این است که «چادر، برترین حجاب است.» و ما به هر دلیل، این حجاب برتر را انتخاب نکرده‌ایم،‌ ما هم بهتر است بگوییم ضعف ایمان داریم نه این‌که حکم خدا را خدشه‌دار کنیم و هزار توجیه ناصواب بیاوریم.

شوخی با زندگی

برخی در زندگی هر دو سال یک‌بار جدى می‌شوند؛ آن‌هم برای گرفتن عکس پرسنلی ۴×۳. بقیه‌اش انگار در حال مسخره‌بازی هستند.

دلقکی از دنیا رفت. به خواب زنش آمد. زنش از او پرسید: چه خبر؟

گفت: فقط همین‌رو بدون که هرچه من شوخی گرفته بودم این‌جا دارن جدی می‌گیرن!

* در آیه ۳۶ سوره قیامت می‌خوانیم: أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى؛ آیا انسان گمان می‏‌کند بیهوده و بی‌هدف رها می‌شود؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا