کلیپ
پادکست
متن
بسمالله الرحمن الرحیم
کارشناس: استاد قرائتی
عنوان: در محضر خدا
یکی از ابزارهای آرامش این است که انسان خودش را در محضر خدا بداند.
اگر ما خودمان را در محضر خدا بدانیم، آرامش داریم. اگر بدانیم سختیهایی و مشکلاتی که بر ما نازل میشود برای اجر پیداکردن است آرامش پیدا میکنیم.
مثلاً یکی قالی حمل میکند، قالی را میگذارد روی دوشش، میبرد به منطقهای، پول هم میگیرد. اگر قالی دوم را بگذارند، وزن آن فشار بر روی فرد را بیشتر میکند، اما این آقا با خود میگوید که خب، یک مزد بیشتری نصیبم میشود و چون توجه دارد به این مطلب که مزدش بیشتر میشود، آرامش پیدا میکند.
یا اگر خواسته باشیم بدون اضافهکار در اداره کسی را نگه داریم، نمیایستد، سختش هست. اما اگر بگوییم اضافهکار بایست، در مقابل این مقدار که ایستادی اضافهکار میدهیم و حساب میشود باکمالمیل میایستد.
قرآن میفرماید: لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى من ضایع نمیکنم حق شما و زحمتهایمان را، چه مرد باشد و چه زن قدردانی میکنم.
یکوقتهایی که انسان ناراحت هست میگوید اینهمه زحمت کشیدم، اما کسی نفهمید و غصه میخورد.
یکی از دوستان گفت رفتیم عیادت بیماری. جعبه گزی هم داشتیم، زیر عبا گرفتیم و رفتیم عیادتش. افراد زیادی آمدند عیادت و شلوغ بود. ما هم احوال پرسیدیم و جعبه گز را گذاشتیم داخل کمدی که بغل بیمار بود، ولی بیمار نفهمید. وقتی آمدیم بیرون گفت ما دوتا جعبه گز دادیم، اما بیمار نفهمید و بهخاطر همین ناراحت شد، گفتم خب، بیمار نفهمید، خدا که فهمید! ولی ما میگوییم چون مردم نفهمیدند فلان و فلان و استرس میگیریم.
نقل شده که هارونالرشید مسجد میساخت.
بهلول آمد گفت چهکار میکنی؟
گفت مسجد میسازم.
گفت برای چه کسی؟
گفت برای خدا میسازم
گفت خب خداحافظ.
رفت به سنگتراش گفت این مطلب را روی سنگ بتراش: کلمه اول بانی، کلمه دوم مسجد، کلمه سوم بهلول! بانی مسجد بهلول!
پول داد و حکاکی کرد و شب که کسی نبود نردبانی گذاشت و این سنگ را به پیشانی مسجد نصب کرد. فردا کارگران آمدند این را دیدند. رفتند به هارونالرشید گفتند. هارونالرشید او را فراخواند و گفت چرا این را نوشتی؟ گفت من دیروز از شما پرسیدم، گفتی برای خدا، خدا میداند که تو ساختی، بگزار اسم من باشد، چرا گفتم من بانی مسجدم حساس شدی؟ پس پیداست برای خدا نیست! میخواستی اسمت مطرح شود.
یک سری ناراحتی این است که چرا مطرح نیستم! چرا مردم قدر من را نمیدانند؟ چرا تشکر نکردند؟ چرا رأی ندادند؟ وظیفهات بوده، کاندیدا شدی، رأی آوردی الحمدلله، نیاوردی اللهاکبر. جواب مثبت در خواستگاری برای دختر یا پسر هم همینطور است.
این مسئله مهم است، یعنی نگاهها مهم است.
خداوند به حضرت آدم فرمود: هر چه میخواهی بخور، ولی از آن گندم نخور! شیطان آمد گفت: آدم، اگر گندم بخوری، برای همیشه هستی، اما اگر نخوری، میمیری! یک وعده داد، اثر کرد و گندم را خورد. نگاه حضرت آدم را با یک جمله عوض کرد: با خوردن همیشه هستی، با نخوردن میمیری.
آری، شیطان برای انسان یک بستری فراهم میکند که دید آن عوض شود.
بعضی از مشکلات این است که مثلاً من از درسم عقب افتادم، شاید دلیل نخواندن درس باشد.
آیتالله سبحانی میگفتند: امام خمینی در قم وارد مسجد فیضیه شد که درس بدهد. هر روز طلبههایی همراه امام میشدند تا رسیدن به محل درس. یک روز وارد شدند و دیدند فقط یک بچه طلبه نشسته، سرش هم پایین است و دارد مطالعه میکند. چون سرش روی کتاب بود امام را ندید. امام وارد شدند و تا دیدند مطالعه میکند، گفت هیچی نگویید، بروید بیرون. گفتند چرا؟ گفت بچه دارد مطالعه میکند، ما مطالعه این را به هم میزنیم. گفتند آقا ما به چند دلیل اولویت داریم:
۱- ما ۱۰۰ نفریم این یک نفر است.
۲- ما همه طلبههای مجتهد و دانشمند هستیم، این اول طلبگیاش است مبتدی است.
۳- اینجا جای هر روز ما است، این بیخود آمده نشسته جای ما!
امام فرمود: اینها هیچکدام دلیل قرآنی نیست. قرآن نگفته هر کس باسوادتر است به خدا نزدیکتر است،
قرآن نگفته هر کس عددش بیشتر است او نزدیکتر است. امروز ایشان اول و قبل از ما آمده و نوبت ایشان است.
گفتند نظر شما چیست: گفتند هیچی، میرویم دور حوض فیضیه و قدم میزنیم، اگر رفت که میرویم درس میدهیم و هیچ کسی هم به این طلبه نوجوان چیزی نگوید که جای دیگران است و فلان. آیتالله سبحانی فرمودند که آن روز امام به ما درس ندادند، حدود یک ساعت با کموزیاد دور حوض بودیم و درسمان تعطیل شد و امام فرمودند حق آن طلبه باید حفظ بشود!
من به ایشان گفتم که حاجآقا اتفاقاً آن روز امام به شما درس داد که حقوق دیگران را باید رعایت کنیم.
مواظب حقوق دیگران باشیم گاهی درس در کتاب نیست، درس در جای دیگر است، خودمان را سرکار گذاشتیم
رعایت حقوق دیگران بسیار مهم است. فهم درست از آیات و روایات به انسان آرامش میدهد.