کلیپ
پادکست
متن
بسمالله الرحمن الرحیم
کارشناس: استاد قرائتی
عنوان: خرافات
در بحث آرامش، گاهی وقتها چیزی که آرامش را به هم میزند بددلی است .
بددلی آرامش را به هم میزند.
فال بد می زنیم، یک کلاغ سیاه آمد، میگوییم امروز یک بلایی سرمان میآید، چون این کلاغ سیاه آمد غارغار کرد!
یا مثلاً عطسه کردم، باید دست نگه دارم! یعنی تخیلاتی را قبول کردیم که دروغ است، حدیث داریم عطسه کردی، عجله کن، نه دست نگهدار و صبر کن .
دو نفر از سرداران سپاه، فرمانده لشکر که هر دو شهید شدند و از سرداران درجه یک سپاه بودند. پدرشان میگفت: ما داماد شدیم، میخواستیم عروسی کنیم، پول نداشتیم، من در بنگاه معاملاتی شاگردی میکردم. یک بار معاملهای بود و کسی میخواست چیزی را بفروشد و مشتری گیرش نمیآمد. بالاخره مشتری آمد و با چندبار رفت و آمد سرمبلغ، بازمعامله به هم خورد، فروشنده گفت: ای بابا! ما هر چه این زمین را می خواهیم بفروشیم، نمی خرند! این معامله کم مانده بود بشود ولی نشد .در راه که میخواست از بنگاه معاملاتی بیرون برود، همین پدر دو سردار که آن وقت شاگرد بود ناخودآگاه عطسه کرد، تا عطسه کرد فروشنده گفت باید صبر کنم! بریم معامله کنیم. معامله کرد و برای فروشنده سود خوبی داشت، بعد فروشنده آمد و گفت چه کسی بود اینجا عطسه کرد؟ گفتم من! گفت این پول را بگیر! چون مدتها میخواستم زمین را بفروشم و کسی نمیخرید و این عطسه تو باعث شد فروش برود! پولی برای عطسه داد و من با پول عطسه، عروسم را به خانه بردم و عروسی کردم. حالا ممکن است گاهی مثلاً بر اثر عطسهای اتفاقی هم بیفتد، اما اینها اصل نیست.
اصل این است که اسلام گفته است فال بد شرک است، دوای فال بد هم توکل است.
به ما گفتند اگر استرس دارید در موضوعی: ۱- صدقه بدهید ۲- اگر وضعت خوب است قربانی کن و گوشتش را تقسیم کن یا دعا و آیتالکرسی و … بخوانید.
من را بردند نزد آقایی و گفتند ایشان با دنیای دیگر ارتباط دارد و ایشان هم به من گفت بحثهای تلویزیون شما خوب است و من میخواهم دعایی کنم که ترور نشوی. همان زمانهایی که ترور زیاد بود، گفت بلند شو بایست. شروع کرد به یک کلمات و حرکاتی! گفتم اینها دکان است و بلا را خدا دفع میکند. راهش را هم گفته است: صدقه، قربانی کردن و دعا.
هستند آدمهای رندی که با این حرفها، افراد خامی را خامتر میکنند.
یک نفر را بردند نزد امام. گفتند این علم غیب دارد. فرمودند اگر علم غیب دارد من یک دفتر شعر دارم که چند سال است گم شده، کجاست؟ نتوانست بگوید .
خیلی وقتها کاری میکنیم که گناه است! مثلاً یکی چشمخورده است، برای اینکه بفهمیم چه کسی چشم زده است، یک تخممرغ برمیداریم خطخطی میکنیم، میگوییم بزنیم به دیوار، هرکجا شکست، معلوم میشود او چشم زده است! یکییکی اسم میآوریم اسمی که لحظه شکستن تخممرغ، اسمش آمده، او چشم زده است! شما حق ندارید با تخممرغ، خصلتهای دیگران را کشف کنی. یک چیزهایی را برای خودمان میبافیم.
مثلاً در اربعین میگویند جاماندهها! در اسلام جامانده نداریم! هر کس پول دارد و میتواند و وضعیتش جور است، برود کربلا و اگر نشد از همینجا سلام کند.
نه جاماندگی و نه واماندگی در اسلام نداریم. در شعاع خودت انجام بده، نه جاماندهای نه وامانده.