کلیپ
پادکست
متن
بسم الله الرحمن الرحیم
کارشناس: استاد عالی
عنوان: آرامش در خانواده، قسمت شانزدهم، نگاه بندگان به خدا
أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع ) قَالَ: أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ بِی إِنْ خَیْراً فَخَیْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً:
امام رضا(ع)فرمود : به خداوند گمان نیکو ببر که خدای عزوجل فرموده: “من مطابق گمان بنده مؤمن خود هستم؛ اگر به من گمان نیک داشت آن گونه هستم و اگر گمان بد داشت همان گونه خواهم بود”. (کافی، ج۲، ص ۷۲)
تحلیل این روایت:
الف) از این روایت که از طرف خداوند است نتیجه گیری می شود که حسن ظن و سوء ظن به خدا، نه فقط در درون انسان تأثیرگذار است، بلکه در بیرون هم مقدرات را تغییر می دهد.
چون مقدرات الهی بر اساس ظرفیت ها، حالات و اعمال ما رقم می خورد.
کسی که به خداوند حسن ظن دارد و به او امیدوار است، در و پنجره ی روح خودش را به سمت خداوند باز کرده است. یعنی از خودش این ظرفیت را نشان داده است که طالب رحمت خداوند است. و این خوش بینی برایش خوشی می آورد.
فردی که سوء ظن دارد و به خدا بد بین است و اینگونه فکر می کند که خداوند ظالم است و به فکر او نیست، در و پنجره ی روح خودش را بسته است و یعنی در واقع هیچ توقعی ندارد.
اگر یک توپ در بسته را به داخل اقیانوس بیندازید، آبی به داخل آن نخواهد رفت. تقصیر اقیانوس نیست. به دلیل اینکه در توپ بسته است، آبی به داخل توپ نمی رود.
آن کسی که نگاهی به خداوند بد بین است، در و پنجره ی روح خودش را بسته است. از خداوند رحمتی نمی خواهد. خدا طبق ظرفیت هرکسی، مقدراتش را رقم می زند.
بد بینی خود شخص برای او بد می آورد. روحیه و حالات خود اوست که مقدراتش را تغییر داده است.
این نکته مهمی است: کسی که حسن ظن به خدا دارد، راه برایش باز می شود.
نقل شده است که نادرشاه افشار که برای یکی از جنگ هایش (جنگ معروف هند) از سپاهیانش جلوتر حرکت میکرد به یک آبادی رسید.
یک کودکی را دید که قرآن به دستش است و با عجله در حال رفتن است. از او پرسید که به کجا می روی؟
گفت: به مکتب می روم.
از او پرسید که درستان چیست؟
گفت: قرآن، سوره فتح إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا…
نادرشاه خیلی خرسند شد و از این آیه اینطور برداشت کرد که قرار است یک فتح و پیروزی برای او رقم بخورد که این پسربچه بر سر راهش قرار گرفت.
یک سکه او داد.
پسربچه گفت: نمی خواهم خیلی ممنون.
از او پرسید: چرا؟
پسر بچه گفت: اگر به خانه بروم، مادرم دعوا می کند که این سکه را از چه کسی گرفته ام؟
نادرشاه گفت: به مادرت بگو که نادرشاه این سکه را به تو داده است.
پسر بچه گفت: مادرم بیشتر مرا دعوا می کند و می گوید که اگر نادرشاه افشار بود، یک سکه نمی داد و یک کیسه سکه می داد.
نادر بسیار خرسند شد، به پسر بچه گفت که دامنت را بگیر و دامنش را پر از سکه کرد.
نادرشاه زمانی که می بیند یک پسربچه به او حسن ظن دارد و او را سخاوتمند می داند، گمان او را خراب نمی کند، و البته نباید اینچنین مقایسه کرد.
نادرشاه افشار که یک مخلوق ضعیفی است، خدای خالقی که این همه بی نهایت رزق و عظمت دارد. اگر کسی گمان خوب به خداوند داشته باشد خدا خراب می کند؟!!!
حسن ظن به خدا و نگاه مثبت، ریزش رحمت الهی را به دنبال خواهد داشت.