صفحه اصلی دوره بازکردن همه
1 از 2

۲۸.آرامش در خانواده، قسمت بیست و هشتم، دعا داروست!

متن

بسم الله الرحمن الرحیم

کارشناس: استاد عالی

عنوان: آرامش در خانواده، قسمت بیست و هشتم، دعا داروست!

یکی از راه های همنشینی با خدا، که باعث ایجاد آرامش در انسان می شود و باعث می شود تا عقده ها و اختلالات روحی انسان شفا پیدا کند، دعا کردن است.

دعا کردن همان حرف زدن با خداست.

امام صادق (ع):

عَلَیکَ بِالدُّعاءِ فَاِنَّه شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ: برای تو لازم است که دعا کنی، زیرا آن، درمان هر دردی است. (الکافی، ج ۲، ص ۴۷۰)

آیت الله بهجت: مفاتیح الجنان، مانند داروخانه است.

زمانی که به نسخه پزشک عمل می کنیم، اطلاع نداریم که تحلیل داروها از لحاظ سلولی در بدن انسان چگونه عمل می کند و زمانیکه دارو مصرف می شود، خود دارو عمل می کند و بیمار خوب می شود.

دعا ها مانند دارو است، اگر استفاده بشود در مشکلات روحی و روانی بسیار کمک کننده است.

مثال:

اگر کسی ویتامین دی بدنش کم باشد، زمانی که روبه روی خورشید می نشیند به دلیل اینکه نور خورشید تأمنی کننده این ویتامین است خلأ آن پر می شود.

اگر کسی هم با خدا همنشین بشود و به دلیل اینکه خداوند منبع تمام نور و کمالات است. زمانی که فقر خودمان را به محضر خداوند ببریم و ظرف خالی خودمان را به طرف خدا ببریم، او پر خواهد کرد.

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْقَوِىُّ وَ اَنَا الضَّعیفُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضَّعیفَ اِلا الْقَوِىُّ

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْغَنِىُّ وَ اَنَا الْفَقیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقیرَ اِلا الْغَنِىُّ

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ العالِمُ وَ اَنَا الجاهِلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الجاهِلُ اِلا العالِمُ

امیرالمومنین (ع) در مناجات خودش اینگونه نقص های خودش را همراه با کمالات خداوند بیان می کند و از او کمک می خواهد.

دعا، ظرف خالی را به در خانه خدا بردن است،

دعا، همان گدایی کردن است.

گدایی در میخانه طرفه اکسیریست                          گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد

یکی از شاگردان آشیخ حسنعلی نخودکی که در مجلس آقای بروجردی منبر می رفتند، بسیار عالی منبر می رفتند. به حدی که یک روزی آیت الله بروجردی از ایشان پرسیدند که شما چه کار می کنید که از منبرتان انقدر استفاده می شود، از من مرجع تقلید تا دیگران همه استفاده می کنند؟

ایشان ابتدا از پاسخ دادن امتناع کردند ولی بعد با اصرار استاد بروجردی شروع به صحبت کردن کردند.

ایشان تعریف می کردند که یک شب جمعه ای در سامرا بودند. درب حرم را می خواستند ببندند. ایشان به خدام پول زیادی می دهند که شب را بتوانند در حرم بمانند.

ایشان رفتند و کنار فرش ضریح نشستند.

(اعراب دو خصلت دارند: یکی اینکه اگر سر سفره غذایشان بنشینید ولی غذا نخورید و از آنها بخواهید که کارتان را راه بیندازند، این کار را می کنند. دوم اینکه اگر بر روی فرش پدر خانواده بنشینید و بگویید که از خانه بیرون نمی روم تا کارم را راه بیندازید، حتما کار شما را انجام خواهند داد.)

ایشان تعریف می کنند: من در کنار ضریح و بر روی فرش نشستم. به صاحب الزمان (عج) عرضه داشتم که آقاجان بر روی فرش پدرتان نشسته ام. عنایتی بفرمایید، حاجتی دارم.

سحرگاه بود که امام زمان (عج) از دربی که قفل بود وارد شدند. آن قدر هیبت ایشان مرا گرفته بود که نتوانستم از جایم بلند بشوم. ایشان فرمودند که جیزی از ما بخواه.

به حضرت گفتم: چیزی نمی خواهم جز سلامتی شما

حضرت برای بار دوم پرسیدند که چیزی از ما بخواه و من دوباره گفتم سلامتی شما

برای بار سوم حضرت فرمودند که شما زائر هستی بر روی فرش پدرم نشستی، از ما چیزی بخواه؟

به ایشان گفتم: سلامتی شما

حضرت فرمودند: گدایی هم بلد نیستید ما خودمان به شما چیزی می دهیم. ما به شما علم می دهیم.

بعد به آقای بروجردی گفتند که اگر می بینید این علم بنده مورد استفاده است، از برکت گدایی است که ما هم بلد نبودیم ولی امام زمان (عج) عنایت کردند.

محتوای درس
پیمایش به بالا