صفحه اصلی دوره بازکردن همه
1 از 2

۵.آرامش در خانواده، قسمت پنجم، مسابقه دنیا

متن

بسم الله الرحمن الرحیم
کارشناس: استاد عالی

عنوان: آرامش در خانواده، قسمت پنجم، مسابقه دنیا

عالم دنیا مانند یک مسابقه است!!!

یک مسابقه فوتبال را در نظر بگیرید. بازیکنانی که وارد می شوند و افرادی که به عنوان مربی کنار زمین هستند توقع این را ندارند که وقتی وارد زمین شدند، هیچ مانعی مقبال آنها نباشد.

همه کنار بایستند تا یک بازیکن بتواند گل بزند. این طور باشد، بازی نیست.

مسابقه یعنی تنش، یعنی تنه خوردن و زمین خوردن

مسابقه یعنی: دست زخم شدن

از قدیم می گفتند که: بازی سرکشستن دارد…

عالم دنیا، عالم مسابقه است. در عالم مسابقه قاعده بر این است که انسان تنه بخورد، زمین بخورد و دردش بیاید. 

انسان نباید به سرعت قهر کند و آرامش خودش را از دست بدهد.

نباید به این فکر کند که همه فلک و ملک دست به دست هم دادند که او را زمین بزنند.

در مسابقه فوتبال اگر با تنه خوردن و رد کردن موانع، گل بزنیم شیرین است.

در مشکلات هم اگر انسان بتواند به توفیقات برسد، ارزشمند است.

توقع نداشته باشیم که در عالم دنیا که مانند مسابقه است، هیچ مشکلی نباشد و اگر هم مشکلی بود این طور فکر نکنیم که خداوند با ما قهر کرده است.

پیغمبر اکرم (ص) به عیادت سلمان که مریض شده بود رفتند و به سلمان فرمودند:

سلمان، خداوند به خاطر این مریضی که مبتلا شدی، سه چیز به تو می دهد:

اول اینکه در مریضی، یاد خداوند هستی.

(زمانی که انسان مریض می شود دائم از خداوند کمک میخواهد و به یاد خدا است. التماس می کند و احساس عجز و ناتوانی هم دارد.)

دوم اینکه در زمان مریضی، دعایت مستجاب است.

(در روایت داریم که دعای مریض مانند دعای ملائکه است)

(از آداب عیادت مریض این است که علاوه بر اینکه باید برای مریض دعا کنیم، از او بخواهیم که برای ما دعا کند.)

سوم اینکه این مریضی کفاره گناهان قبلی تو است و باعث پاک شدن تو می شود.

(ممکن است که بر اثر ناپرهیزی خودمان مریض بشویم، تب کنیم. خودمان باعث مریضی هستیم. ولی خداوند این مریضی را به عنوان کفاره گناهان حساب می کند.)

(در روایات داریم که یک شب تب، برابر با کفاره یک سال گناهان است.)

بلاها این شکلی نیست که قهر خداوند باشد، اینکه خداوند بخواهد ما را بزند بلکه همه از لطف خداوند است و ثمره آن این است که انسان در درگاه خداوند خودش را می شکند.

در جمعی خدمت آقای فلسفلی، یک شخصی در مورد پیری صحبت می کرد و می گفت: حاجاقا، پیری هم برای خودش بلایی است!

باعث می شود انسان بینایی اش ضعیف بشود، خوب نشنود و همه چیز آدم را می گیرد….

آقای فلسفی یک شوخی کردند و گفتند: بله همه چیز را از آدم می گیرد به جز سرفه

یک شخص دیگری گفت: حاجاقا، در عوض پیری به انسان انکسار می دهد. و انسان را در درگاه خداوند می شکند.

آقای فلسفی گفتند: آفرین، اگر اینچنین نگاه کنی، همین بلا یک نعمت می شود.

آدم را در درگاه خداوند می شکند و می فهماند که خبری نیست….

تا وقتی که جوان است، منم منم دارد، زیبایی من…. قدرت من….. علم و فن من….. هنر من…..

زمانی که پیر می شود و این چیزها از دست می رود انسان متوجه این می شود که خبری نیست.

یک کمالاتی را خداوند به انسان داده است که ببیند چه کار می کند.

اگر انسان به بلاها درست نگاه کند، نباید بشکند بلکه باید از آنها استفاده کند.

محتوای درس
پیمایش به بالا