صفحه اصلی دوره بازکردن همه
1 از 2

۱۷.آرامش در خانواده، قسمت هفدهم، حسن ظن به خدا

متن

بسم الله الرحمن الرحیم

کارشناس: استاد عالی

عنوان: آرامش در خانواده، قسمت هفدهم، حسن ظن به خدا   

قلت لأبی عبد الله (ع) حدیث یرویه الناس فیمن یؤمر به آخر الناس إلى النار فقال أما أنه لیس کما یقولون قال رسول الله ص إن آخر عبد یؤمر به إلى النار فإذا أمر به التفت فیقول الجبار ردوه فیردونه فیقول له لم التفت إلی فیقول یا رب لم یکن ظنی بک هذا فیقول و ما کان ظنک بی فیقول یا رب کان ظنی بک أن تغفر لی خطیئتی و تسکننی جنتک قال فیقول الجبار یا ملائکتی لا و عزتی و جلالی و آلائی و علوی و ارتفاع مکانی ما ظن بی عبدی ساعه من خیر قط و لو ظن بی ساعه من خیر ما روعته بالنار أجیزوا له کذبه فأدخلوه الجنه ، ثم قال رسول الله ص لیس من عبد یظن بالله خیرا إلا کان عند ظنه به و ذلک قوله ( وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ (

از امام صادق از پیامبر اسلام ص آمده است: آخرین کسى را که دستور داده مى شود به سوى دوزخ ببرند ناگهان به اطراف خود نگاه مى کند، خداوند بزرگ دستور مى دهد او را برگردانید، او را بر مى گردانند، خطاب مى کند:

چرا به اطراف خود نگاه کردى؟ و در انتظار چه فرمانى بودى؟ عرض مى کند:

پروردگارا! من در باره تو این چنین گمان نمى کردم، مى فرماید: چه گمان مى کردى؟

عرض مى کند: گمانم این بود که گناهان مرا مى بخشى و مرا در بهشت خود جاى مى دهى! خداوند مى فرماید:

یا ملائکتى! لا، و عزتى و جلالى و آلایى و علوى و ارتفاع مکانى، ما ظن بى عبدى هذا ساعه من خیر قط، و لو ظن بى ساعه من خیر ما ودعته بالنار، اجیزوا له کذبه و ادخلوه الجنه!:

اى فرشتگان من! به عزت و جلال و نعمتها و مقام والایم سوگند، این بنده ام هرگز گمان خیر در باره من نبرده، و اگر ساعتى گمان خیر برده بود من او را به جهنم نمى فرستادم، گرچه او دروغ مى گوید ولى با اینحال اظهار حسن ظن او را بپذیرید، و او را به بهشت برید، سپس پیامبر ص فرمود: هیچ بنده اى نیست که نسبت به خداوند متعال گمان خیر ببرد مگر اینکه خدا نزد گمان وى خواهد بود، و این همان است که مى فرماید: (وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ …) . (ثواب الأعمال، ج ۱، ص ۴۳۸)

مرحوم حاج اسماعیل دولابی می گوید که اولا دلیل اینکه خدا به این شخص میفرماید که بهشت برود، این است که یک مایه ای یک چیزی در خودش داشته است چونکه در قیامت به او اجازه دادند که صحبت بکند.

خداوند به بعضی ها در روز قیامت اجازه حرف زدن هم نمی دهد.

دوم اینکه خدا می فرماید دروغ او را بپذیرید.دروغ نوعی ادعا و مجاز است. ما هم در این دنیا از این ادعاها زیاد داشته ایم. دائما در نمازهایمان ایاک نعبد و ایاک نستعین می گوییم. (خدایا، فقط و فقط از تو کمک می خواهم)

این هم نوعی مجاز گویی است. ما گاهی اوقات از هرکسی طلب می کنیم ولی از خدا غافل می شویم.

امام خمینی (ره) زمانی که جوان بودند و در مدرسه فیضیه درس می خواندند یک شب چهارشنبه ای به جمکران رفتند.

فردای آن روز آیت الله بهاءالدینی که از دوستان ایشان بود پرسید: دیشب کجا بودی؟

امام فرمود: رفتم جمکران، ۲۰۰ تا دروغ گفتم و برگشتم.

(می دانید که در نماز امام زمان عج در هر رکعت باید ۱۰۰ مرتبه ایاک نعبد و ایاک نستعین گفته بشود)

اِلهی من کانت حقائقه دعاوی فکیف لاتکون دعاویه دعاوی: خدایا، کسیکه حقیقت گویی هایش ادعاى خالى بوده، چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟

حقیقتا نماز می خوانیم اما در آن ادعاهای زیادی می کنیم و آن فرد که در روایات گفته شده از این ادعاها داشته است.

حسن ظن به خدا به گونه ای است که اگر خیلی خیلی هم خالص نباشد، خداوند آنرا می پذیرد و خیلی کار راه انداز است. خداوند با همین حسن ظن با بنده رفتار می کند.

در داستانی آمده است که یک منطقه ای دچار خشکسالی شده بود. مردم روستا تصمیم گرفتند برای خواندن نماز باران به بیابان بروند.

زمانی که به به سمت بیابان رفتند، یک پسربچه فقط با خودش یک چتر برداشته بود.

بعد از اینکه نماز خواندند باران خیلی شدیدی آمد. به یکی از اولیای الهی که در آن جمع بود فهماندند که علت آمدن باران حضور آن پسربچه بود.

آن پسر بچه بود که وقتی از خانه بیرون می آمد، گمانش به خدا این بود که خداوند حتما باران می دهد و این همه مردم را که به سمت درگاهش دست دراز کرده اند، رها نمی کند.

محتوای درس
پیمایش به بالا