صفحه اصلی دوره بازکردن همه
1 از 2

۶.آرامش در خانواده، قسمت ششم، بلاها، بی‌سبب نیستند!

متن

بسم الله الرحمن الرحیم

کارشناس: استاد عالی

عنوان: آرامش در خانواده، قسمت ششم، بلاها، بی‌سبب نیستند!

مجذوب تبریزی یک اشعاری دارد شاید شنیده باشید خیلی زیباست منتها زیبا تر از آن محتوا و معانی این اشعار است که در این اشعار به آدم میگوید که چرا خدا گرفتاری هارا مشکلات را و بلا هارا قرار داده  است.

خدا که کار غیر حکیمانه نمی کند.

خدا که مدیریت عالم از دستش خارج نشده است.

از سر جهل و عجز دنیا را عالم بلا قرار نداده است حکمتی داشته است

مجذوب تبریزی در این اشعار میگوید:

یک شب آتش در نیستان فتاد 

سوخت چون عشقی که بر جان فتاد

یک شب آتش در نیستان افتاد

مقصود از آتش همان بلا هاست منظور ایشان از نیستان و نی در ادبیات عرفانی خود انسان است

نی خود انسان است که درونش خالی است ولی سرو صدای زیادی دارد

مجذوب تبریزی میگوید که یک شب آتش در نیستان فتاد، بلا افتاد به جان انسان

سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

نی به آتش گفت کین آشوب چیست؟

انسان به بلا گفت که برای چه به جان ما افتادی؟ خدا تو را برای چه خلق کرده؟

نی به آتش گفت کین آشوب چیست؟

مر تورا زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش بی سبب نفروختم

بلا گفت که خدا مارا بیخودی خلق نکرده

گفت آتش بی سبب نفروختم

دعوی بی حاصلت را سوختم

میخواهم ادعایت را بزنم

زان که گفتی من نیم

با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود

بلاها منیت های مارا میزنند
بلا ها بت های مارا میزنندچرا که گاهی اوقات درون ما بت کده است.

گاهی اوقات غرور ها تکبرها متعلق ها دلبستگی ها این ها باعث شده که درون ما بت کده درست بشود

بجای یک خدا درونمان صد خدا وجود دارد

بلا آن بت هارا میشکند و تورا در خانه خدا میبرد تا از خدا خواهش کنی

از امام باقر(ع) پرسیدند: چرا خدا مارا از عالم بالا به عالم دنیا آورد؟ در عالم بالا خوش بودیم

جایی که حضرت آدم بود در آنجا رنج و مشکلات و بدبختی وجود نداشت

چرا خدا مارا به عالم دنیا آورد؟

امام باقر(ع) فرمودند: اگر در آنجا میماندید ادعای خدایی میکردید…

خدا مارا به عالم دنیا آورد که بفهمیم عاجزیم

جلوی خدا شکسته بشویم

در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس

بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است

کبریا مخصوص خداوند متعال است

مارا در این دنیا آوردند که عجز و ناتوانی خود را بفهمیم

بنابر این بلا ها کار کردشان این است  مارا آوردند برای گدایی کردن نه پادشاهی کردن

اگر این را بفهمید در بلا ها خوش هستید.

خدا رحمت کند آیت الله گلپایگانی را از مراجع بسیار با عظمت و اهل کشف و شهود صاحب رساله هم بودند در نجف

مرحوم آیت الله تهرانی میگفتند من نزد ایشان رفتم

آخر عمرشان بود داشتند صحیفه سجادیه میخواندند مثل باران بهاری گریه میکردند خیلی حال خوبی داشتند

رفتم نشستم صحیفه را بستند و گفتند آقا سید محمد حسین تو که گرفتاری های منو میدونی تو که میدونی من چقدر مشکلات دارم

چقدر مشکلات بدنی و مثل قند و….. و چقدر قرض و قوله و…

اما آقا سید محمد حسین خوش تر از من تو این عالم کسی نیست

با همه این گرفتاری ها با خدا که هستم خوشم و لذت میبرم

محتوای درس
پیمایش به بالا